سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

محفل نصر در بندرعباس برگزار شد

مهر | استان‌ها | جمعه، 13 مهر 1403 - 18:06
بندرعباس- محفل نصر با حضور شاعران و نویسندگان استان هرمزگان برگزار شد.
هرمزگان،ظلم،جنگ،محفل،احمد،ريشه،استان،اسلامي،عبدلي،مهرنوش،رقي ...

به گزارش خبرنگار مهر، عصر جمعه طی مراسمی با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین سید مهدی حسینی معاون فرهنگی اداره کل تبلیغات اسلامی هرمزگان، سعید عبدلی زاده رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی استان هرمزگان و جمعی از شاعران و نویسندگان محفل نصر در بندرعباس برگزار شد.
سعید عبدلی زاده رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی استان هرمزگان عصر جمعه در محفل نصر اظهار کرد: در این ایام حس غم و اندوه با حس غرور و پیروزی آمیخته شده است و امیدواریم در این ایام هنرمندان و شاعران نیز بتوانند به اعتلای فضای حاکم بر جامعه کمک کنند.
وی افزود: در یک سال گذشته به همت هنرمندان انقلابی هرمزگان، تولیدات بسیار خوبی در حوزه‌های مختلف انجام شده است که بعضاً در سطح ملی و بین‌المللی درخشیده‌اند.
اصغر ملایی، مهرنوش ایزدپرست، عظم پشت مشهدی، ایرج انصاری، فاطمه اسپید، یحیی دهقانی، بهزاد پودات، زینب الله پرست، عبدالمجید انصاری نسب و..‌.
از شاعرانی بودند که در این محفل به شعر خوانی پرداختند.
در ادامه شعر مهرنوش ایزدپرست از شعرای رسانه‌ای استان هرمزگان را می‌خوانیم
هرچه از چشم‌های تو با تفنگ‌هاشان گفتیم
با دهان باز شهوتشان بیشتر خالی شد.
دلمان نمی‌خواست جنگ باشد، موشک باشد
از دست درازیشان کوتاه آمدیم
از باغ سیب لبنانی‌اش را چیدند.
عماد و فتاح خواب آهنینشان را
بی آنکه میوه‌ی درختی بیفتد شکستند.
ام احمد دست و مداد احمد را پیدا کرد
وقتی خواسته بود بنویسد وطن
و تن احمد هنوز لای آجرهاست
«ظلم ریشه کرده است خوب من!
ریشه‌های ظلم کند نیست.»
این منم که باز فکر جنگ
چنگ می‌زند میان روده هام
فکر می‌کنم که جنگ
واژه‌ای برای شوربختی و
واژه‌ای برای سختی و
واژه‌ای برای دلهره است.
من دلم برای تو
برای شانه‌های امن و استوار تو
برای این وطن، تنگ می‌شود.
جنگ نیست
در دلم ولی دوباره
جنگ می‌شود.
باز می‌کنی لب و...
«عمر ما مگر چقدر قیمتی شده است!؟
ظلم ریشه کرده خوب من!
باز کربلا شده
کودکی که نام او رقیه نیست...
رقیه است
اصغری که روی دست‌هاست
از میان آجر و بتن درآمده
ظلم ریشه کرده خوب من!
ریشه‌های ظلم کندنیست.»
در وجود من شکفت
یاد زینبی که بی حسین…