چرا برنامه هفت به قهقهرا رفت؟
مخاطبان فراستی در یوتیوب چند هزار برابر تماشاگران برنامه هفت با محوریت منتقد طرفدار ترامپ در تلویبیون است.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - از اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیون با عنوان «هفت»، با هدف بررسی احوالات متنی و فرامتنی سینمای ایران آغاز به کار کرد.
برنامهای که مخاطبان سینما به صورت هفتگی آن را دنبال می کرد و تا پاسی از شب برای تماشای آن بیدار مینشستند.
فریدون جیرانی، دایرالمعارف زنده سینمای ایران، سکان هدایت این برنامه را بر عهده داشت و برای تمام مخاطبینش چهره نام آشنا و کاملا موجهی بود.
این برنامه ترکیبی هفتگی با فاصله کمی از دوران پر التهاب سال ۱۳۸۸ آغاز شد و یک بحران دوقطبی، متاثر از رخدادهای آن سال، بر فضای سینمایی کشور سایهافکنده بود.
در هر روایتی تاریخی باید به این موضوع توجه داشت، دو چهره سینمایی مانع امتداد تنشهای سیاسی سال ۸۸ در حوزه سینما شدند.
ذکر این نکته ضروری است که بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر (در سال ۱۳۸۸) با چالشهایی بسیار جدی مواجه بود و مرحوم «علی معلم» یکی از سپرهای دفاعی سینما بود که از سر ریز شدن تنشها به این حوزه با جدیت جلوگیری کرد.
اگر علی معلم نبود، بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر تبدیل به رویدادی غمانگیز می شد، مشابه آنچه در سال ۱۴۰۱ اتفاق افتاد.
معلم هیچگاه سِمت دولتی و وابستگی حاکمیتی نداشت و از برگزاری این رویداد منتفع نبود، اما به عنوان چهرهای مستقل، مخالف نادیدهانگاری موقعیت مهمترین جشن سینمای ایران بود و با تلاشهای بسیار زمینه یک همدلی سینمایی را در سال ۱۳۸۸ تقویت کرد.
تولد برنامه هفت با سیاست گذاری فریدون جیرانی و تلاشهای تیم تولید برنامه، تکملهای بصری بر اقدامات معلم در سال ۱۳۸۸ بود و این برنامه هفتگی، شکاف سیاسی آشکار در حوزه سینما را در مدت زمان کوتاهی ترمیم کرد و بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، علی رغم انتخابهای نه چندان معقولانه در ترکیب هیات داوران (منهای علی معلم) باشکوهتر از سالهای قبل برگزار شد.
تاثیر تشدید شور و نشاطی که برنامه هفت در برگزاری جشنوارهها پس از سال ۸۸ (تا رفتن جیرانی از این برنامه) داشت، موجب شد طراوات حوزه سینما تقویت شود و بحرانهای سیاسی تاثیر کمتری در عرصه سینما داشته باشد.
سینمای ایران پویایی و حیات خود را آشکارا در سالهای پس از ۸۸ مدیون برنامه هفت جیرانی و عوامل پشت صحنه این برنامه است.
شاید اگر این برنامه به مدت دو سال دیگر ادامه پیدا میکرد، فضای همواره دوقطبی به پایان میرسید و سینمای ایران وارد دوران تازه منهای سیاست میشد.
پس از رفتن جیرانی از این برنامه، هفت در یک شیب نزولی قرار گرفت و تنها سرمایه عامه پسندانه این برنامه، «بدمن» دنیای نقد، مسعود فراستی بود.
فراستی در ادوار مختلف تلاش کرد که موقعیت خود را در این برنامه حذف کند، اما محبوبیت این منتقد همیشه خاکستری، ریشه در هفت جیرانی داشت و او بود که توازن نقد چالشی را در این برنامه حفظ میکرد.
پس از آن، هفت با تهیهکنندگان مختلف و حضور منتقدان متنوع به تدریج به قهقرا رفت و امروز سکاندار هدایت این برنامه چهرهای است که در محل قتل یکی از برجستهترین کارگردانان سینمای ایران حاضر میشود و در حالیکه لبخند به لب دارد، ادعا میکند قرار است درباره زندگی و قتل داریوش مهرجویی فیلمی بسازد.
تصاویری که از لبخندهای کارگردان عروس در محل قتل مهرجویی و همسرش منتشر شد، یک دافعه گسترده را نسبت به مجری این برنامه برانگیخت.
اگر جیرانی در این بزنگاه سکاندار برنامه هفت بود و با آیتمسازی و تشکیل میزگرد اجازه نمیداد زمینههای انحرافی در مورد قتل این کارگردان بزرگ سینمای ایران برجسته شود و در فردای تشییع شعار "مرگ بر آمر این جنایت" برجسته نشود.
جیرانی سعی میکرد فضای گفتمانی سینما از سیاسی ورزی مغرضانه دورنگاه دارد و بر عکس او افخمی در طول چند سال اخیر، نفرت را در میان اهالی سینما و متعاقبا افکار عمومی تشدید کرد.
به همین دلیل هفت در بزنگاه پس از ۱۴۰۱ هیچگاه برنامهای فراگیر نشد.
در حالیکه اگر تصور این است که مهمترین برنامه سینمایی تلویزیون است، این برنامه باید در یک شماره ویژه به داریوش مهرجویی ادای دین میکرد.
در حالیکه افخمی با خندههایش تولید نفرت میکرد، شبکههای فارسی زبان مشغول تولید مستندهایی با رویکرد سیاسی سیاه از این فیلمساز برجسته بودند.
در خلأ سیاست گذاری هفت، داریوش مهرجویی به ابزار مصادره سیاسی بیبیسی فارسی تبدیل شد.
با همین تحلیل میتوان ادعا کرد هفت فعلی فاقد عقلانیت هنری است.
از ساخت مهمترین اثر کارگردان سنپترزبورگ بیش از دو دهه میگذرد و حالا افخمی آن فیلمساز پر جنب و چوش پشت دوربین ساخت فیلم تبلیغاتی کروبی و خاتمی نیست.
هاشمی رفسنجانی دوستی او را چنین روایت میکند: در مجلس، امروز آقای بهروز افخمی، در مورد آمریکا ستایشهاییکرده که مورد اعتراض نمایندگان چپ و راست قرارگرفته است؛ چپها از ترس متهمشدن و راستها طبق معمول.
افخمی این روزها شباهتی به کارگردان جسور شوکران ندارد و پس از بازگشت از کانادا دچار دگردیسی عجیبی شده است.
موضعگیریهای نابهجای او در برنامه هفت، بیش از آنکه سینما را از سیاست مصون نگاه دارد، فضا را ملتهبتر میکند.
مهمانانی که افخمی در سال ۱۴۰۱ به برنامهاش دعوت کرد، ساحت این برنامه را از یک برنامه هنری - سینمایی به یک تخصصی پزشکی در حوزه زنان و زایمان تغییر داد و همین موضوع واکنش اهالی سینما را تشدید کرد.
مدیران بالادستی پیشبینی میکردند که ترکیب جدید انتخابی تهیه کننده، این برنامه پرمخاطب را به قهقهرا خواهد برد و با توجه پیشبینی مدیران سیما در نزول کیفی و محتوایی، یکی از مهمترین برنامههای معتبر سیما به شبکه ناشناخته «نمایش» تبعیدشد.
کافیست شیوه تولید برنامه هفت در اوج دوران تلاشهای احسانظلیپور و حمید پنداشته را با عملکرد کنونی محمد تنکابنی، تهیه کننده این برنامه مقایسه کنیم.
پنداشته، ظلیپور با آوردن مهمانان و منتقدانی خاص، هفت ماندگاری را از خود برجای گذاشتند و همدلی را در میان سینماگران گسترش دادند و گردانندگان فعلی این برنامه آن را تبدیل به وبلاگ شخصی اشان کردند.
کارشناس شبکه سلامت، منتقد سینمای برنامه هفت شد!؟
برخلاف مثلث یاد شده، ناگهان در این برنامه، چهرهای در مقام منتقد حضور پیدا میکند که سابقه نقد نوشتاری را ندارد؛ چون نقد بیش از آنکه شفاهی باشد امری مکتوب است.
علاقهمندان سینما قبل از حضور حمیدرضا قادری یک صفحه مکتوب از آرا و نظرات سینماییاش را در رسانه و جریدهای مطالعه نکردهاند.
حمیدرضا قادری بر خلاف امید روحانی تا پیش از حضور در برنامه هفت، به عنوان منتقد شناخته نمیشد.
او با توجه به نوع عملکرد و اظهاراتش در برنامههای شبکه سلامت، در مقام کارشناس، کارکردی بیشتری خواهد داشت.
از دیگر کشفیات خلقالساعه تهیهکننده میتوان به رضا صدیق اشاره کرد.
او دلمشغولیهای شخصیاش را در در قالب شعارهای حق به جانب حزبی درباره سینما بیان میکند.
صدیق را میتوان در فصل نقل و انتقلات به شبکه افق منتقل کرد، چون در میزانسن افق برای تماشاگران محدود این شبکه جذابیت بیشتری دارد.
آنچه به ساختار گفت و گو محور منتقدان برنامه لطمه میزند، همسو بودن نگرشهای حاضرین است.
و هیچ تضارب آرا و اختلافی میان آنان از حیث ایدئولوژیک وجود ندارد.
به نظر میرسید که امیرقادری در مقام منتقد میتواند نقش متفاوتتر و آلترناتیوی را ایفا کند، اما خروجی برنامه نشان داد، او نیز به نگرشهای هنر پایداری گرایش پیدا کرده و با هر دو منتقد حاضر در این برنامه روی موج اوج حرکت میکند.
بیان و عدم تسلط قادری بروی کلامش مخاطب را بسیار میآزارد.
او برخلاف آنکه در حوزه نقد مکتوب یک ستاره است، اما در نقد شفاهی بسیار ضعیف عمل میکند و رویکردهای وسطبازانه افخمی این ضعف را تشدید میکند.
با این حال در دو سال گذشته چند سینماگر مهم در این برنامه حاضر شدهاند؟
کدام بازیگر جریان اصلی حضور در این برنامه پذیرفته است؟
تمامی محورهای گفتوگو کاملا متمرکز روی حضور منتقدان است و امیر قادری در هر میزگردی که هوس میکند، شرکت میکند.
منتقدان در خلال برنامه صحبتهای دیگران را قطع میکنند و نتیجه کار ویدئویی است که اخیرا وایرال شده و منصور سهرابپور با یک مونولوگ یک دقیقهای، منتقد پرادعای برنامه را کنج رینگ میاندازد.
اگر فرض کنیم فراستی در این گفتوگو حضور داشت، سهرابپور فرد شکست خورده این مجادله بود و عدم استدلال منتقد حاضر در این برنامه، موجب پیروزی کمدیهای مبتذل سه سال اخیر میشود.
سالها قبل افخمی و قادری وارد یک مجادله رسانهای شدند.
افخمی در نامهای خطاب به او نوشت: شما در آرزوی نشستن روی صندلی محمود گبرلو در برنامه تلویزیونی هفت بال بال میزنید و هر چند روز یک دروغ جدید میسازید.
شما یک سایت زرد (زرد غلیظ، زرد مایل به قهوهای) ساختهاید که توش کفش پاشنهبلند میفروشید و برای هیلاری "رادهام" کلینتون سینه چاک میکنید و به سینه چاکی خود افتخار میکنید.
در میزانسی جالب افخمی نویسنده همین نامه در ۵ خرداد ۱۳۹۴، در ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ قادری را به آرزویش رساند و این منتقد موفق شد در ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ روی صندلی مجری برنامه هفت بنشید.
نامه بهروز افخمی به امیر قادری: شما باعث شرمساری من هستید
اگر محتوای دو سال اخیر برنامه هفت را بررسی کنیم منتقدان برنامه، بیش از آنکه درباره فیلم و یا نقد فیلم صحبت میکنند، درباره حواشی سینما بیشتر گپ میزنند و به جای کارگردان یا تهیهکننده برنامه، امیر قادری تصمیم میگیرد که میزانسن برنامه چگونه باشد و اگر اراده کند میتواند روبروی هر مهمانی حضور پیدا خواهد کرد.
افخمی هم توان اداره برنامه را ندارد و سعی میکند بیشتر مجری به صورتی کاملا کارمندی برنامه را اجرا کند.
هفت دست کم تا پایان دورهای که گبرلو اجرای آن را بر عهده داشت در فضای مجازی وایرال میشد، بریدههای برنامه دست به دست میشد و در اغلب خبرگزاریها متن برنامه با تیترهای خاص دیده میشد.
در دو سال گذشته یک تیتر به صورت مشترک از برنامه هفت در رسانههای مکتوب و مجازی وایرال نشده است.
این نکته بسیار جالب است که بازدید این برنامه در تلویبیون معمولا از هزار نفر تجاوز نمیکند.
تصویر بالا در واقع از یک فاجعه رونمایی میکند.
میزان بازدید ویژه برنامههای این برنامه در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر نیز از همین محدوده بیشتر نمی شود.
برنامههای اخیر هفت در تلویبیون ۶۰۰ الی هزار نفر بیننده دارد در حالیکه برنامههای نقد فراستی با یک دوربین و یک سیگار در یوتیوب به اندازه ۳۰ برابر ویژه برنامههای جشنوارهای هفت، تماشاگر دارد، آنهم در بستر یوتیوب که فیلتر است.
به غیر از این میزان بازدید، میزان تعداد وایرال برنامههای فراستی در فضای مجازی، عددی قابل اعتنا است.
در حالیکه بریدههای برنامه های در فضای مجازی وایرال نمیشود.