خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 07 آذر 1403
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

مقتول در پارک قلدری می‌کرد

باشگاه خبرنگاران | اجتماعی و حوادث | چهارشنبه، 07 آذر 1403 - 11:11
مرد دکه‌دار که از مزاحمت‌های پسری جوان برای خودش و یک بانوی هنرمند در یکی از پارک‌های شهر خسته شده بود، سناریوی قتل او را با همدستی دوستش اجرا کرد.
پارك،مقتول،قتل،مرد،پليس،اتاقك،نگهباني،شب،مزاحمت،خبر،ايجاد،زه ...

ساعت یک بامداد ۱۹ آبان، مرد جوانی در تماس با پلیس از جنایتی که در اتاقک نگهبانی پارک رخ داده بود، خبر داد.
به دنبال اعلام این خبر، بازپرس محسن اختیاری و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند.
بررسی‌ها نشان می‌داد مقتول پسری ۳۰ ساله است که با دو ضربه قمه به قتل رسیده است.
نگهبان پارک که موضوع را به پلیس گزارش کرده بود، در تحقیقات گفت: مقتول را می‌شناختم؛ او در پارک تردد داشت و گاهی اوقات شب‌ها به اتاقک نگهبانی می‌آمد.
امشب هم آمد و داشتیم تلویزیون تماشا می‌کردیم که ناگهان دو مرد نقابدار وارد اتاقک نگهبانی شدند و با تهدید من مقابل چشمانم این پسر را کشتند و فرار کردند.
با شناسایی هویت مقتول، تیم جنایی در بررسی تلفن همراه مقتول به پیامک تهدیدآمیزی از شماره‌ای ناشناس رسیدند که احتمال می‌رفت از سوی قاتل ارسال شده باشد.
در ادامه کارآگاهان پی بردند مقتول با مردی افغانستانی که در پارک دکه روزنامه فروشی و تنقلات دارد اختلاف داشته و چندین بار نیز در تماس با پلیس مدعی شده که مرد دکه‌دار اقدام به فروش مواد مخدر کرده است.
از سوی دیگر مشخص شد ارسال کننده پیامک تهدیدآمیز همان مرد دکه‌دار است بنابراین پلیس به سراغ او رفت، اما دریافت وی از شب قتل ناپدید شده است.
بدین ترتیب فرضیه قتل از سوی او قوت گرفت و سرانجام با ردیابی‌های پلیسی، متهم دستگیر شد.
مرد جوان در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد.
از او کینه داشتم
مرد ۳۰ ساله مدعی است فقط برای زهر چشم گرفتن مرتکب قتل شده است.
مقتول را از کجا می‌شناختی؟
پاتوقش در پارک بود و همیشه با قلدری می‌خواست به همه زور بگوید و مزاحمت ایجاد کند.
از زمانی که با نگهبان پارک دوست شده بود، بیشتر اذیت می‌کرد.
بار‌ها به دروغ به پلیس خبر می‌داد که من مواد می‌فروشم.
مأموران هم می‌آمدند دکه من را بهم می‌ریختند و آخر سر هم دست خالی برمی‌گشتند.
یک خانم جوان هم تقریباً هر روز به پارک می‌آمد و صورت بچه‌ها را نقاشی می‌کرد.
شب هالووین هم به پارک آمده بود، اما مقتول برایش ایجاد مزاحمت کرد و گفت حق نداری بدون اجازه من به پارک بیایی و کار کنی؛ و تو تصمیم به انتقام گرفتی؟
می‌خواستم زهر چشم بگیرم.
شب حادثه به یکی از دوستانم گفتم که یک نفر برایم ایجاد مزاحمت می‌کند.
دوستم با من آمد و هر دویمان صورت‌هایمان را پوشاندیم و وارد اتاقک نگهبانی شدیم.
قصدم کشتن نبود و تصور نمی‌کردم ضرباتی که وارد کرده‌ام منجر به مرگ شود.
چطور از قتل باخبر شدی؟
آن شب فرار کردیم، اما بعد از چند روز که به پارک برگشتم، فهمیدم او مرده است ولی فکر نمی‌کردم به این زودی دستگیر شوم.
منبع: روزنامه ایران