سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تصویرسازی از زنان عصر صفوی با پروتز و آرایش‌های روز! / وقتی «مهیار راهزن» تبدیل به «امین ناموس» می‌شود+عکس

مشرق | فرهنگی و هنری، برگزیده | شنبه، 01 دی 1403 - 02:00
باید اذعان کرد که با «مستوران» و «مهیار عیار» و امثال آن نمی‌توان به مقابله با «ظهور امپراتوری‌ها: عثمانی‌ها»، «قیام ارطغرل»، «رستاخیز: امپراتوری عظیم سلجوقی» و... رفت.
مهيار،عيار،عياري،سيما،سريال،تاريخي،خاتون،نقش،راهزن،صفوي،دارو ...

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سال گذشته، که یکی از پرهزینه‌ترین مجموعه‌های داستانی سیما با عنوان «مستوران» از شبکه‌ی یک پخش می شد.
مشرق در دو گزارش تفصیلی، ضعف‌های فاحش هر دو فصل آن سریال را مورد بررسی قرار داد.
«مستوران» در جلب نظر و رضایت نسبی مخاطبان سیما هم (چنان که انتظار می رفت) ناموفق بود.
اما در کمال حیرت، کارگردان محترم همان مجموعه‌ی ناموفق(و بسیار پرهزینه در دو فصل)، در همان حال و هوای فانتزی‌وار «مستوران»، مجموعه‌ی دیگری را فیلمبرداری، آماده‌ی پخش و روانه‌ی آنتن کرد!
سریال «مهیار عیّار»، به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و نویسندگی محمدرضا محمدی نیکو، دو سه هفته‌ای هست که روی آنتن شبکه سه سیما می رود.
داستان سریال «مهیار عیار» در دوران صفویه اتفاق افتاده و درباره راهزنی است که بر اساس اتفاقی که در شهر یزد برایش می‌افتد، پای چوبه‌دار می‌خواهد مادرش را برای آخرین بار ببیند.
جوانمردی برای اینکه راهزن به خواسته‌اش برسد، وساطت می‌کند و این کار او راهزن را متحول می‌کند و سبب می‌شود که به سمت عیاری روی بیاورد.
البته، طبعا نمی شد انتظار داشت که سازنده‌ی سریال «مستوران»، با آن ضعف‌های فاحش محتوایی و فرمی، اصلاح و ارتقایی در کار خود صورت داده باشد، چرا که اصولا در مشغله‌ی سریال‌سازی پشت سر هم، وقتی برای بازنگری و به‌روزرسانی وجود ندارد!
از همین رو، «مهیار عیار» هم، بالطبع، دچار همان ضعف‌ها و نقایص کلی است که «مستوران» دچار آن بود.
مهیارد(کامران تفتی) که عمری در بیابان و صحرا به راهزنی و دزدی مشغول بوده، این سطح از اراستگی، فرهیختگی و پرنسیب را از کجا آموخته است؟
آیا این قدر در اصفهان عصر صفوی قحط‌الرجال بوده که همه امور باید به دست یک راهزن پیشین، سامان یاید و هنوز عرق راهزنی(نه عیاری!) او خشک نشده، امین «ناموس» مردمان شود!؟
مهیار ناگهان تبدیل به کارآگاه، بازپرس، امین اموال، خزانه‌دار(جای خنجر به یغما رفته را در خزانه‌ی شاهی با یک نگاه می فهمد!)، کاسب، نسخه‌شناس کتب و...می شود.
اصولا چرا مهیار این‌قدر بی‌کس و کار است؟
نه پدری، نه مادری، نه برادر و خواهری، نه قوم و خویشی، نه قبیله‌ای.
آیا این مصداق زمان‌پریشی، و بار کردن نوع زیست 1403 بر قرن دوازده هجری نیست؟
جالب این‌جاست که جناب عیار صرفا با خواهش و تمنای نسوان خوش‌سیما و شیک‌پوش و دوشیزگان اشراف‌زاده (خاتون بیگم، ماشا خانم، دختر داروغه و...) نرم می شود و از شکار راهزن تا دستفروشی پارچه را به عهده می گیرد.
آن‌ هم زنانی با صورت ‌های عمل کرده، لب‌های پروتزشده، ابروهای تتوکرده و آرایش مدروز و جواهرات لوکس!
اصولا سریال «مهیار عیار» مفاهیم عیار و عیاری را بسیار تخفیف و تنزیل داده است.
عیاری، سنت پارسایی و جوانمردی پیش از اسلام در ایران بود که نه یک پیشه، که یک طریقت زیستن بر مبنای اصول اخلاقی سفت و سخت با هدف تزکیه روح محسوب می شد.
در واقع، آیین «فتوت»، به عنوان سرالگوی عیاری، ریشه در حکمت باستانی پارسیان داشت.
پس از اسلام، آیین فتوت با ابتنای شیوه‌ی صوفیانه‌ی خود بر مبانی اسلامی، تبدیل به راه و رسم عیاری شد.
چنان که می دانیم، نخستین دولت مستقل ایرانی که پس از اشغال ایران توسط اعراب ایجاد شد، حاصل کار عیاری بزرگ و شهیر به نام «یعقوب لیث» بود که حکومت صفاریان را تاسیس کرد.
آئین عیاری و جوانمردی شامل مرّوت، ایثار، فداکاری، یاری مظلومان و بی پناهان، شفقت به خلق، وفای به عهد و بالاخره خودشکنی بود و همه این خصوصیّات بعدها در تصوّف به صورت صفات ممتاز انسان کامل درآمد.
حال، این مهیار متصف و مشهور به صفت «عیار»، کدام ویژگی و خصلت برجسته‌ی عیاران را داشته، که این چنین به این صفت شهرت یافته است؟
تا جایی که در قسمت‌های نخست سریال به ما می گوید، او رسما دزد و راهزن بوده است و چنان تبهکار و نامه‌سیاه، که تا پای چوبه‌ی دار رفته است.
پس از آن هم، به زندان می افتد و ما دقیقا نمی دانیم که او چگونه و در کجا رسم و راه «عیاری» آموخته و به کار بسته است.
مشکل بزرگ مجموعه‌های سیما، احتمالا به یک طرز تلقی اشتباه درباره‌ی مدیوم تلویزیون و عقب‌ماندگی و عدم‌ به‌رورسانی دستگاه ادراکی تصمیم‌گیران سیما نسبت به کارکردهای تلویزیون در قرن بیست و یکم و دگرگونی‌های بزرگ در چگونگی ارایه‌ی «پیام» در اثر هنری بازمی گردد.
از همین رو، گویی مجموعه‌های داستانی سیما برای گروه سنی کودک و نوجوان(تازه آن هم نه کودکان و نوجوانان دهه هشتادی و نودی، که کودکان و نوجوانان دهه پنجاه و شصتی) ساخته شده است.
هیچ‌گونه «پیچیدگی»، و در عین حال «ظرافت» در محتوا، و هیچ تعلیقی در روند پیشروی قصه وجود ندارد، چنان که گویی سازندگان و تصویب‌کنندگان چنین پروژه‌هایی، سطح هوش و تحلیل مخاطب ایرانی را بسیار دست‌کم گرفته‌اند، آن هم مخاطبی که چه بخواهند و چه نخواهند، به جدیدترین فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا(از جمله تولیدات «تاریخی» همین کشور همسایه، ترکیه) دسترسی دارند و تماشا می کنند.
به واسطه‌ی همین سادگی و سرراستیِ بیش‌از حد و کودکانه، امتداد خطوط داستانی و روند امور کاملا روشن و قابل‌پیش‌بینی است.
و البته، ظاهرا سلیقه‌ی آهنین و ریشه‌دار و «منسوخ» مجموعه‌سازان و تصمیم‌گیران سیما در «سیاه» و «سفید» مطلق کردن شخصیت‌ها و تقابل «فرشتگان» و «دیوها»، باعث شده که تقریبا انتظار هیچ وجه جدیدی، هیچ خصلت تازه و هیچ کنش و رفتار بدیع و تا حدی دشوار برای پیش‌بینی را در شخصیت‌های سریال‌های تلویزیون نداشته باشیم.
سفیدها مثل «مهیار عیار» و «خاتون»، همه‌چیزتمام و بدها مثل عقرب و مقصودبیگ، سیاه و عوضی و خراب به تمام معنا!
از سوی دیگر، انتخاب بازیگری که ظرفیت و انعطاف‌پذیری بسیار پایینی در تنوع نقش‌آفرینی دارد (کامران تفتی) برای نقش اصلی(مهیار)، با همان ژست‌های همیشگی، همان صدای بم بی اوج و فرود، با همان میمیک محدود یک اشتباه بزرگ بود.
در حالی که انتخاب یک بازیگر تواناتر، می توانست جای مانور زیادی را برای نقش مهیار باز کند.
متین ستوده(در نقش خاتون)، گرچه یک سر و گردن به لحاظ قوت بازی خود از تفتی بالاتر است، اما عمل‌های جراحی بسیار و انتخاب میک‌آپ و گریم اشتباه، باورپذیری او را در نقش یک بانوی عصر صفوی بسیار دشوار کرده است.
سیامک صفری در نقش داروغه و دانیال نوروش در نقش «شاهک» از معدود انتخاب‌های درست کارگردان در کستینگ مجموعه بودند.
اما شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که بزرگ‌ترین ضربه‌ها را مجموعه‌های به اصطلاح «تاریخی» سیما، از جانب سهل‌انگاری (بلکه ولنگاری!) در طراحی صحنه و لباس دریافت کرده‌اند.
یکی از مهم‌ترین عوامل در «فضاسازی» و فراهم‌کردن بستر برای باورپذیری یک داستان در بستر «تاریخی»، طراحی لباس و صحنه و اجرای آن است.
این میزان سرسری گرفتن و باری‌به‌هر جهت بودن لباس و صحنه در «مهیار عیار»، کار را به جایی رساند که البسه‌ی سرخ و سبز شحنگان و کشیک‌چیان داروغه دقیقا شبیه «توت فرنگی» است!
اصولا متر و معیار طراحی و صحنه و لباس در مجموعه‌های تاریخی سیما، «تله‌فیلمی» است.
در مجموعه‌ی قبلی کارگردان همین «مهیار عیار»، یعنی مجموعه‌ی «مستوران» نیز این ضعف عمیق و عیان ضربه‌ی بزرگی وارد کرده بود.
این در حالی است که اگر «مستوران» بیشتر حال و هوای فانتزی‌وار و نسبتا ناکجاآبادی داشت، «مهیار عیار» به طور مشخص در اصفهان عهد صفوی می گذرد و حتی کارگردان اصرار داشته که، به‌مناسبت و بی‌مناسبت، اطلاعات تاریخی بر زبان شخصیت‌ها بگذارد.
اصفهان عهد صفوی، به روایتی آبادترین شهر دنیا در زمان خود بوده است و نگین فرهنگ و هنر و مدنیت و شهرسازی تاریخ ایران محسوب می شود.
از آن شکوه و جلال «اصفهان»، پایتخت امپراتوری صفوی، چه چیز در «مهیار عیار» دیده می شود؟
دریغ که حتی محض رضای خدا، یک خط لهجه‌ی اصفهانی در بین شخصیت‌ها شنیده نمی شود!
تا به این‌جا، در کنار خطوط داستانی کاملا عیان و سوخته‌ی سریال، تنها عامل جذب مخاطب عام، به احتمال قوی کشش عشقی میان مهیار و خاتون بوده است.
این جاذبه نیز بی‌شک به جذابیت حدیث نامکرّر «عشق»، در هر شکل و جامه‌ی مکرّر بازمی گردد.
وگرنه رمانس «مهیار عیار» بیش از حد خاله‌زنکی و هندی‌وار از کار درآمده است.
این که بانویی بیوه، که جان و آبرو و شرافت خود را مدیون مردی جوانمرد و قوی‌پنجه و جوان و...مجرد می داند و از کشش مرد نسبت به خود نیاز کاملا آگاه است، روی چه حسابی و بر اساس کدام محاسبه‌ای و بر اساس کدام بخش از حلق و خوی زنانه (که بنا بر سرشت خود نسبت به معشوق، حسود و تمامیت‌خواه هستند)، آن مرد را برای زن مطلقه‌ی دیگری خواستگاری می کند؟
اصولا مهیار که مثلا «عیاری» را بوسیده و کنار گذاشته و کارآگاه خصوصی داروغه شده و به خاطر عشق خاتون، بساط دستفروشی پهن می کند، به چه دلیل درنگ و تامل در خواستگاری از معشوق دارد؟
مردی مجرد و در آستانه‌ی میانسالی و تنها و بی‌کس، به چه دلیل و منطقی در پا جلوگذاشتن و خواستگاری از خاتون، خودداری و خودخوری می کند؟
به هر روی، اگر کشور همسایه، در جنون عظمت‌طلبی و پروژه‌ی جاه‌طلبانه‌ی احیای خلافت عثمانی، رو به لشکرکشی و ستون‌کشی نیروهای نیابتی کرده، همزمان در جبهه‌ی تبلیغات و پروپاگاندا و عملیات روانی، بیش از یک دهه است که فیلم‌ها و مجموعه‌های «تاریخی» عظیم و پرخرج می سازد و در بسیاری از مواقع در این مجموعه‌ها، شخصیت‌ها، اسطوره‌ها و قهرمانان کشورهای همسایه(به ویژه ایران) را هم به نام خود سند می زند.
فارغ از هر ارزش داوری درباره‌ی اهداف و نیات پشت‌پرده‌ی این نهضت سریال‌سازی تاریخی ترکیه‌ای(و تحریف‌های سیستماتیک ذیل آن)، باید بار دیگر اذعان کرد که با «مستوران» و «مهیار عیار» و امثال آن نمی توان به مقابله با «ظهور امپراتوری‌ها: عثمانی‌ها»، «قیام ارطغرل»، «رستاخیز: امپراتوری عظیم سلجوقی» و...رفت.