مجموعه «نیکی گلسرخ» فریبا کلهر برای کودکان چاپ شد
مجموعه داستانی «نیکی گلسرخ» نوشته فریبا کلهر توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستانی «نیکی گلسرخ» نوشته فریبا کلهر بهتازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینمجموعه در قالب «کتابهای فندق» چاپ میشود که اینناشر برای کودکان و نوجوانان چاپ میکند.
محور موضوعی مجموعه پیشرو، دختربچهای بهنام نیکی است که گشتزدن و دور دور کردن با ماشین پدرش، ماکارونی سرد (هرچقدر روغنش بیشتر ماسیده باشد بهتر!) و داشتن یک حیوان خانگی را دوست دارد.
از اینچیزها هم بدش میآید: موی توی غذا، اینکه کسی بپرسد دختر خانم معدلت چند شده؟
و عوضشدن مدرسهاش که خیلی اتفاق میافتد و بیشتر از بقیه اذیتش میکند.
نیکی دفترچهای به اسم هودی پرماجرا دارد که همه چیزهای دوستداشتنی و دوستنداشتنیاش را در آن مینویسد؛ همینطور همه فکرهای خوب و بد و همه غصهها و شادیهایش را.
او در دفترچهاش به فهرست چیزهایی که دوست ندارد، مواردی را اضافه کرده است؛ اینکه کسی حدس بزند توی کیفش چهچیزهایی دارد، اینکه کسی بهویژه معلمش تحملش تمام شود و همینطور نگاههای دزدکی.
نیکی میگوید تمام شدن تحمل دیگران از همه برایش مهمتر است.
چون وقتی تحمل یکمعلم تمام شود، تصمیمهایی میگیرد که برای بچهای که تازه به مدرسه جدید آمده دردسرساز میشوند.
جلد اول اینمجموعه با عنوان «نیکی گلسرخ و شانس روز اول» و جلد دومش با عنوان «نیکی گلسرخ و کتککاری خشن» برای بچههای گروه سنی ج منتشر شدهاند و تصویرگریشان توسط ویدا کریمی انجام شده است.
ایندو کتاب که عناوین ۱۸۳ و ۱۸۴ «رمان کودک» نشر افق هستند در ۱۰ فصل نوشته شدهاند.
در جلد اول، چالش نیکی عوضشدن مدرسهاس و در جلد دوم، دختری بهنام تاتیانا در مدرسه است.
در بخشی از «نیکی گلسرخ و کتککاری خشن» میخوانیم:
زنگ تفریح که خورد، ما سه نفر همدیگر را بغل کردیم و خوشحال شدیم که همهچی درست میشود.
بچهها ما را نگاه میکردند و نمیدانستند ما از چهچیز آنهمه خوشحالیم.
در اوج خوشحالی و بالا و پایین پریدن، تاتیانا را دیدم که نزدیک میزم ایستاده بود و هودی پرماجرا را دستش گرفته بود.
به طرفش دویدم و پرسیدم: «چهکار میکنی؟»
دفتر یادداشت را پشت سرش قایم کرد و گفت: «از تو متنفرم.
از همه چیزهایی که درباره من و بچههای کلاس مینویسی متنفرم.
بچهها، گوش کنید درباره خانم سرمد چی نوشته: خانم سرمد درازدست، صاحبخانه خل و چل ما، حالا معلمم شده!»
فریاد زدم: «بده...
بده...
دفترم را بده!»
خودش و دفترچه را کنار کشید و دوباره خواند: «پارمیدا دختری که از خودش ارادهای ندارد.
محدثه دختری که چشمهایش اندازه بشقاباند.
افتخار دختری است که غذا ندارد.»
دو کتاب یادشده با ۱۰۴ صفحه مصور، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۸ هزار تومان منتشر شدهاند.