نگاهی به «علت مرگ: نامعلوم»؛ چالش اخلاقی هفت مسافر در یک سفر جادهای پرالتهاب
نخستین ساخته سینمایی علی زرنگار با بهرهگیری از شخصیتپردازی مناسب، کهن الگوی سفر قهرمان در یک فیلم جادهای را با ظرافت به تصویر کشیده است.
به گزارش خبرنگار مهر، فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» اولین ساخته علی زرنگار به تهیه کنندگی مجید برزگر به تازگی اکران خود را در سینماهای کشور آغاز کرده است، به همین بهانه محمد جلیلوند نویسنده سینمایی در یادداشتی به ابعاد مختلف این فیلم پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
«فیلمهای جادهای که براساس کهن الگوی سفر قهرمان شکل میگیرند، نمونههای بسیار در تاریخ سینمای جهان دارند و سینمای ایران نیز از آن مستثنی نیست.
فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» ساخته علی زرنگار که این روزها پس از سه سال روی اکران رفته، از جمله این آثار است.
فیلمی با مختصات سینمای جادهای که قصه سفر کوتاه هفت نفر از شهداد به کرمان را روایت میکند.
در فیلمهایی از این جنس، فیلمنامه رکن اساسی بوده و ضعف یا قوت آن میتواند تاثیری مستقیم روی کیفیت نهایی کار بگذارد.
زرنگار که خود به عنوان فیلمنامهنویس در سینمای ایران سابقه قابل اعتنایی دارد، بخش مهمی از توان خود را روی فیلمنامه نخستین تجربه کارگردانی خود گذاشته است.
فیلم با سکانسی آغاز میشود که طی آن یکی از این هفت نفر داخل پیکانی قدیمی با جوانی حرف زده و از او میخواهد کاری که خواسته را انجام دهد.
سکانسی که اطلاعاتی مبهم به تماشاگر داده و در عین حال قلاب خود را به او وصل میکند.
سپس ده دقیقه نخست فیلم به معرفی گذرای شخصیتها اختصاص پیدا کرده و تماشاگر با آنها آشنا میشود آدمهایی از طبقات مختلف جامعه که هر کدام مساله خاص خود را داشته و طی مدتی که با یکدیگر هستند، لایههای درونی خود را آشکار میکنند.
پیش از آغاز سفر با ون مسافرکش، زرنگار کاشت اطلاعات ظریفی انجام داده تا در نیمههای کار از آن استفاده کند.
برای مثال میتوان به سپر داغان ون که به سختی توسط راننده سرهم بندی شده اشاره کرد که در شکل گیری نقطه عطف نخست فیلمنامه نقش مهمی دارد.
داخل ون و علاوه بر این هفت نفر، مسافر خاموشی هم حضور دارد که نقشی کلیدی در نقطه عطف اشاره شده دارد.
پیچ فوق العادهای که از طریق او به قصه داده شده و الباقی داستان بر این اساس پیش میرود.
هر چه فیلم جلوتر میرود، زرنگار مانور بیشتری روی درونمایه اخلاقی مورد نظرش داده و به لایههای درونی شخصیتهای خود نقب میزند.
آدمهایی که کفه ترازویشان به سمت تیپ-شخصیت سنگینی بیشتری کرده و تماشاگر را به قضاوتی سخت و بیرحمانه نسبت به خود فرا می خوانند.
در عین حال، زرنگار برای هر یک از آنها هم شناسنامهای تدارک دیده و بدون آن که خود را در مقام قضاوت قرار دهد، به نمایششان میگذارد.
وجه اشتراک همگی آنها نیز فقر مالی است که در هر یک به شکلی بروز میکند؛ از مردی میانسال که همسر بیمار دارد و مرد زندانیای که برای تامین پول دیه دوست زیر تیغ خود به آب و آتش میزند تا راننده ون و زن جوان ناشنوایی که دوستاش دارد.
اما شخصیتهایی که فوکوس زرنگار بیش از همه روی آنها بوده و به نوعی قهرمانهای فیلم به حساب میآیند، زوج جوانی هستند که قصد مهاجرت از کشور دارند.
این دو در بزنگاه اصلی داستان در یک طرف ایستاده و الباقی در طرف دیگر میایستند که البته در پرده پایانی زن ناشنوا نیز به آنها اضافه میشود.
«علت مرگ: نامعلوم» که نام هوشمندانهاش از دل خود فیلم بیرون آمده، یک نیمه میانی نسبتا طولانی دارد که پرداختی فوقالعاده داشته و ظرایف فیلمنامهای زیادی دارد.
در عین حال، تم اخلاقی مورد نظر فیلمساز به خوبی در تاروپود اثر تنیده شده است.
شخصیتها نیز همان گونه که از آنها انتظار میرود، رفتار کرده و کنشی باورپذیر نشان میدهند.
فیلم به لحاظ فنی هم در وضعیت مطلوبی قرار داشته و در آن به خوبی از عناصر مختلف بهره گرفته شده است؛ از فیلمبرداری و صدا تا موسیقی.
فضای بیابانی فیلم که تماشاگر را به یاد مولفههای ژانر وسترن میاندازد نیز نقش مهمی در غنای فضای بصری کار دارد.
همین طور صدا که مکمل خوبی برای تصاویر درخشان فیلم بوده و باند صوتی مناسبی را شکل داده است.
برای مثال میتوان به وجود طوفان در نیمههای نخست فیلم اشاره کرد.
«علت مرگ نامعلوم» با توجه به قصه و حال و هوای حاکم بر آن و نیز نقش به اندازه و یکسان هر هفت شخصیت در پیشبرد داستان، نیاز به بازیگرانی کارکشته داشته است.
بازیگرانی که درک تمام و کمال از نقش خود داشته و در عین حال یکدستی آن را حفظ کنند.
از میان این جمع، بانیپال شومون، علیرضا ثانیفر و علیرضا عموزاد شاخصتر از بقیه بودهاند.
البته ندا جبرییلی هم یک سکانس درخشان در فیلم دارد که تماشاگر را کاملا تحت تاثیر خود قرار میدهد.
نخستین ساخته سینمایی علی زرنگار درست مثل فرش ایرانی است؛ اصیل و ریزبافت که برای پی بردن به ظرایف آن باید بیش از یک بار به تماشای آن نشست.»