بحران سیاسی در اروپا؛ انحلال پارلمان آلمان و چشمانداز مبهم فرانسه
اروپا این روزها با بحرانهای شدید سیاسی مواجه است، فرانسه و آلمان هر دو در حال تجربه چالشهای بنیادین سیاسی هستند.
باشگاه خبرنگاران جوان؛ سمیه خلیلی - اروپا در میانه یکی از پیچیدهترین دورههای سیاسی خود قرار دارد.
انحلال پارلمان آلمان و اعتراضات گسترده در فرانسه، چالشهای عمدهای را برای ثبات سیاسی و اجتماعی این قاره به وجود آوردهاند.
در آلمان، بحران بودجه و اختلافات شدید میان احزاب، به انحلال پارلمان و احتمال انتخابات زودهنگام انجامیده است.
در همین حال، در فرانسه اصلاحات اقتصادی بحثبرانگیز موجب ناآرامیهای اجتماعی و گسترش اعتراضات مردمی شده است.
این تحولات نه تنها آینده این دو کشور، بلکه سرنوشت اتحادیه اروپا را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
آیا رهبران اروپایی قادر به مدیریت این بحرانها خواهند بود؟
آلمان: انحلال پارلمان و انتخابات پیشرو
رئیسجمهور آلمان، فرانک-والتر اشتاینمایر ، اخیراً پارلمان این کشور (بوندستاگ) را منحل کرد تا مسیر انتخابات زودهنگام در فوریه ۲۰۲۵ هموار شود.
این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که صدراعظم اولاف شولتز موفق به کسب رأی اعتماد از پارلمان نشد.
خروج حزب دموکراتهای آزاد از ائتلاف سهجانبه، دولت شولتز را بدون اکثریت لازم در مجلس رها کرد و عملاً به سقوط دولت انجامید.
رقابتهای انتخاباتی در آلمان با شدت بیشتری جریان دارد.
فردریش مرز ، رهبر حزب محافظهکار، که در نظرسنجیها از شولتز جلوتر است، وعده داده که قوانین سختگیرانه دولت فعلی را کاهش داده و زمینه را برای رشد اقتصادی فراهم کند.
با اینحال، ظهور حزب راستگرای افراطی آلترناتیو برای آلمان بهعنوان یک نیروی سیاسی قدرتمند، محاسبات سیاسی را پیچیدهتر کرده است.
هرچند احزاب اصلی از ائتلاف با این حزب خودداری کردهاند، اما نفوذ آن میتواند روند تشکیل دولت را دشوارتر کند.
فرانسه: بحران سیاسی و بیثباتی دولت
فرانسه نیز با چالشهای سیاسی متعددی مواجه است.
امانوئل مکرون یکی از سختترین دوران ریاستجمهوری خود را سپری میکند.
دولت او بارها با رأی عدم اعتماد مواجه شده و بیثباتی سیاسی همچنان ادامه دارد.
پس از کنارهگیری دولت گابریل اتل در سپتامبر و سقوط دولت میشل بارنیه در دسامبر، مکرون فرانسوا بایرو را بهعنوان نخستوزیر جدید معرفی کرد.
بااینحال، این تغییر نیز نتوانسته از بیاعتمادی عمومی بکاهد.
نظرسنجیها نشان میدهند که ۶۳ درصد از مردم فرانسه خواهان کنارهگیری مکرون هستند، اما او بهصراحت این درخواستها را رد کرده است.
بدهی عمومی دولت، که اکنون به ۱۱۳ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است، فشارها را بر دولت افزایش داده و گزینههای مکرون را برای مدیریت بحران محدود کرده است.
عدم امکان انحلال دوباره پارلمان تا ژوئیه ۲۰۲۵ نیز مانع دیگری برای خروج از بنبست سیاسی کنونی است.
تأثیر سیاستهای ترامپ بر اروپا
تغییرات سیاسی در اروپا میتواند به نوعی بازتاب سیاستهایی باشد که قرار است توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، اجرایی شوند.
ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود به شدت از اصول ملیگرایی و سیاستهای حمایتگرایانه حمایت کرد، که میتواند موجب تقویت جریانهای پوپولیستی و راست افراطی در کشورهای اروپایی نیز شود.
این امر میتواند به تضعیف انسجام اتحادیه اروپا منجر شده و رهبران اروپایی را در تلاش برای مدیریت بحرانهای پیچیده سیاسی و اقتصادی دچار چالش بیشتری کند.
چالشهای مشترک: بحران اقتصادی و ضعف رهبری اروپا
آلمان و فرانسه بهعنوان دو ستون اصلی اتحادیه اروپا با بحرانهای سیاسی و اقتصادی مشابهی دستوپنجه نرم میکنند.
افزایش بدهی عمومی، رشد کند اقتصادی و فشارهای ناشی از جنگ اوکراین، انسجام اقتصادی و سیاسی اتحادیه را به خطر انداختهاند.
با توجه به سقوط دولتها در آلمان و فرانسه، این دو کشور توانایی ارائه رهبری قاطع در مواجهه با بحرانهای جاری را از دست دادهاند.
ضعف در رهبری سیاسی، شکاف میان کشورهای عضو اتحادیه را عمیقتر کرده و فرصتهایی برای قدرتهای خارجی مانند ایالات متحده و روسیه برای اعمال نفوذ فراهم آورده است.
در حالی که آلمان و فرانسه درگیر مسائل داخلی هستند، سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز از پیامدهای این بحرانها بینصیب نماندهاند.
بسیاری از دولتهای اروپایی با افزایش فشار اقتصادی و اجتماعی ناشی از تورم بالا و بحران انرژی مواجه هستند.
این وضعیت، هماهنگی میان کشورهای عضو را دشوارتر کرده و موجب شده است تا سیاستهای مشترک اروپایی به تعویق بیفتند.
از سوی دیگر، جنگ اوکراین و تحریمهای اعمالشده علیه روسیه، بر اقتصاد کشورهای اروپایی تأثیرات قابلتوجهی گذاشته است.
وابستگی به انرژی روسیه و تلاش برای یافتن منابع جایگزین، همچنان چالشی جدی برای اتحادیه اروپا محسوب میشود.
این عوامل، نقش آلمان و فرانسه را در حل و فصل این بحرانها حیاتیتر کرده است.
آینده اروپا: نیاز به انسجام در برابر بحرانها
اروپا امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند انسجام و رهبری قوی است.
اما ضعف در آلمان و فرانسه، که همواره نقش محوری در اتحادیه اروپا ایفا کردهاند، به چالشی جدی برای مقابله با بحرانهای جاری تبدیل شده است.
وضعیت فعلی نهتنها اتحادیه اروپا را از درون تضعیف میکند، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک را نیز کاهش میدهد.
حل این بحرانها مستلزم همکاری نزدیکتر میان کشورهای عضو، اصلاحات ساختاری در سیاستهای داخلی و تقویت همبستگی اروپایی است.
اگرچه چالشها عظیم به نظر میرسند، اما فرصتهایی نیز برای بازسازی اعتماد و تقویت رهبری اروپا وجود دارد.
آینده اتحادیه اروپا به توانایی رهبران آن در مدیریت این دوران بحرانی بستگی دارد.
این بحرانها تنها به کشورهای مذکور محدود نمیشود، بلکه تأثیرات گستردهای بر اتحادیه اروپا خواهد داشت.
نبود ثبات سیاسی در دو کشور کلیدی اتحادیه اروپا میتواند تلاشها برای مقابله با مسائل مهمی مانند تغییرات اقلیمی، بحرانهای مهاجرتی و امنیت بینالمللی را با چالش مواجه کند.
همچنین، کاهش اعتماد عمومی به دولتها میتواند به تقویت نیروهای پوپولیستی و ضد اتحادیه اروپا منجر شود.
اروپا با مشکلات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بهویژه در آلمان و فرانسه، نباید انرژی و منابع خود را برای حمایت از جنگها در سراسر دنیا صرف کند.
این تصمیم میتواند به افزایش فشار بر نهادهای داخلی، کاهش ثبات اجتماعی و تشدید بیاعتمادی عمومی منجر شود.
اروپا با مشکلاتی همچون بحران بدهی، رشد اقتصادی کند، تورم بالا و بیثباتی سیاسی، قادر به مدیریت چالشهای داخلی خود به درستی نیست.
با این حال، حمایتهای مستمر از جنگها، از جمله حمایت نظامی و اقتصادی از اوکراین یا دخالت در بحرانهای دیگر، اغلب به هزینههای کلان و تأثیرات مخرب اجتماعی منجر میشود.
از سوی دیگر، این حمایتها اغلب بدون نتیجه ملموس یا طولانیمدت به پایان میرسند و نهتنها مشکلات منطقهای را حل نمیکنند، بلکه ممکن است تنشها و ناآرامیها را افزایش دهند.
به عنوان مثال، تجربه مداخلات نظامی اروپا در خاورمیانه نشان میدهد که این اقدامات اغلب به درگیریهای طولانیمدت و بیثباتی سیاسی منجر شدهاند، بدون آنکه تغییری پایدار در وضعیت سیاسی یا اجتماعی منطقه ایجاد کنند.
بنابراین، حمایت از جنگها و مداخلات نظامی به جای اینکه مشکلات داخلی و یا چالشهای بزرگتر جهانی را حل کند، ممکن است اروپا را در گرداب بحرانهای پیچیدهتر فرو ببرد، و توانایی این قاره در مدیریت امور داخلی خود را کاهش دهد.