ماجرای مقاومت با بیل و کلنگ؛ حفر تونلی تا خاکریز دشمن
در این کتاب ما روایت و ماجرای مقاومت با بیل و کلنگ در برابر ارتش مسلح به سلاحهای روز جنگی را میخوانیم که چگونه در برابر این مردمان غافلگیر میشود.
خبرگزاری مهر، فرهنگ و ادب _ حسام آبنوس: «معبد زیرزمینی» را که تمام کردم یاد فیلمهای سینمایی آمریکایی افتادم.
فیلمهایی که برای یک دکمه، کت میدوزند و طوری سر و صدا میکنند که مخاطب را انگشت به دهان میکنند.
وقتی کتاب تمام شد با خودم گفتم همین اثر بدون دخل و تصرف هم ظرفیت تولید اثری نمایشی دارد ولی بعد از حدود ۴۰ سال تازه داریم درباره آن به صورت عمومی حرف میزنیم.
این نشان میدهد جنگ هشت ساله چه ظرفیتهایی دارد که هنوز ناگفته مانده و ما به عنوان نسل بعد از جنگ اطلاعاتی از آنها نداریم.
در صورتی که سوژههای بسیاری برای نوشتن و ساخت اثر هنری از اتفاقاتی که در آن سالها افتاده وجود دارد که میتواند دستمایه آثار مختلفی شود.
آثاری که باب آشنایی نسلهای بعد از جنگ با وقایعی که روی داده میشوند.
آثاری که میتوانند از ظرفیتهای قصهگویی و جذابیتهای بصری بهره ببرند و مخاطبان را به خود جلب کنند.
معصومه میرابوطالبی نویسنده این کتاب سعی کرده با استفاده از یک مستند تاریخی روایتی مبتنی بر واقعیت و حتی با شخصیتهای واقعی بسازد و با داستانپردازی آن را به مخاطبان خود ارائه کند.
در این کتاب آنچه داستانپردازی است شخصیت «الیاس» است و باقی اتفاقات و شخصیتها مستند است.
در واقع آنچه که مربوط به الیاس است واقعیت ندارد ولی باقی شخصیتها واقعیاند و ردپایشان در عالم واقع وجود دارد.
کتاب درباره گروهی مقنی یزدی است که در سال ۶۰ برای کندن یک تونل در جبههها عازم جنوب میشوند.
این گروه با تلاش شبانهروزی از خاکریز طرف ایرانی، تونلی تا زیر خاکریز عراقیها حفر میکند تا عملیاتی مخفیانه را رقم بزنند.
«معبد زیرزمینی» قصه مردانی است که روزی در این سرزمین کاری کردند کارستان و گمنام ماندند تا روزی یک نفر پیدا شود و قصهشان را به گوش ما برسد.
قصهای که نشان میدهد در این سرزمین مردانی زیستهاند که برای نام و نان کاری نکردهاند و هرچه بوده خلوص نیت و باور به عملی بوده که انجام میدادهاند.
قصه بدون اینکه مستقیم درباره این مردان سخنی بگوید ما را با آنها همراه میکند.
محمل این همراهی هم نوجوانی است که قصه به واسطه او پیش میرود.
در «معبد زیرزمینی» با نوجوانی طرفیم که هیچکس به او اعتقاد و اعتماد ندارد و به شیوههای مختلف این موضوع به او القا میشود.
همین رفتارها سبب میشود او دچار نوعی از کمبود اعتماد به نفس شود.
کمبودی که در مقاطع مختلفی حتی ناخواسته او را از دست زدن به هرکاری باز میدارد و سبب میشود حس ناکافی بودن پیدا کند.
الیاس در این قصه برای شکستن این تصور دست به انتخابی میزند تا به چشم همه بیاید ولی روند اتفاقات طوری پیش میرود که او خودش هم باورش نمیشود.
او برای اینکه به چشم دخترداییاش بیاید و داییاش به او اعتماد کند پا در جبههها میگذارد و تا اواسط ماجرا هم مطمئن نیست بتواند ادامه دهد و دنبال فرصتی میگردد تا راه رفته را بازگردد ولی از یکجایی به بعد تغییرات آغاز میشود و او دیگر الیاس قبل از اعزام به جبهه نیست و شخصیت تازهای میشود.
داستان با زبانی روان روحیات نوجوان را به خواننده منتقل میکند.
توصیفات نه زیاد است نه کم.
نویسنده برای اینکه روح مستند اثر خدشهدار نشود تلاش کرده در داستانی کردن اتفاقات زیادهروی نکند.
قصه سرراست پیش میرود و خواننده را در مارپیچ داستان گرفتار نمیکند برای همین هر خواننده و مخاطبی با هر سلیقهای میتواند با اثر ارتباط برقرار کند.
هرچند شاید به زعم بسیاری که دنبال داستانهای پیچیده و عجیب و غریب میگردند این اثر حرف زیادی برای گفتن نداشته باشد ولی باید در نظر گرفت این کتاب قرار است با مخاطب عام گفتوگو کند و تصور میکنم میتواند از پس این ماجرا بر بیاید و رضایت مخاطبان مختلفی را جلب کند.
میرابوطالبی در کتاب تلاش میکند تا خواننده را با موقعیتی که یک نوجوان با آن دست و پنجه نرم میکند روبهرو کند و شاید این یکی از کارکردهایی باشد که بتوان از داستان انتظار داشت.
زیرا نویسنده با خلق موقعیتی شبیه جهان واقع، این موقعیت را به خوانندگان در هر سطح و دستهای میدهد تا تنگناهای یک نوجوان را لمس کنند و خود را در موقعیت او قرار دهند تا در قضاوتشان درباره یک نوجوان یا هر فرد دیگری واقعبینانهتر اقدام کنند.
«معبد زیرزمینی» که حجم زیادی هم ندارد با توجه به نکاتی که بالا گفته شد در دسته آثار خوشخوان قرار میگیرد و در نشستی نهچندان طولانی به پایان میرسد و خواننده را در تجربهای متفاوت سهیم میکند.
تجربهای متفاوت و کمتر گفته شده درباره جنگ که انسانهای مختلف با تواناییهای مختلف در آن سالها نقشآفرینی کردند.
سالهایی که دشمن با حمایت کشورهای مختلف کمر به شکستن مقاومت مردم ایران بسته بود اما مردم ایران هرکس با توجه به ظرفیت و تواناییاش گوشهای از کار جنگ را دست گرفته بود تا کشور در مقابل تهاجم دشمن ایستادگی کند.
در این کتاب هم ما روایت و ماجرای مقاومت با بیل و کلنگ در برابر ارتش مسلح به سلاحهای روز جنگی را میخوانیم که چگونه در برابر این مردمان غافلگیر میشود.
غافلگیریای که روزنامههای جهان از شکست یکی از ارتشهای بزرگ عراق در آن خبر دادند.
«معبد زیرزمینی» اثر معصومه میرابوطالبی با داستانی کردن یکی از اتفاقات تاریخ جنگ به ما نشان میدهد که میتوان با زبان قصه بسیاری از اتفاقات را برای خوانندگان بازگو کرد و آنها را در معرض سرگذشت این سرزمین قرار داد.