بدخواهان در ضدیت با تبیین اسوههای جهاد و انقلابیگری؛ از سلیمانی تا رئیسی
اخیرا بحث تاسیس بنیادی برای تبیین اندیشه های شهید رئیسی مطرح شد که رسانههای حامی دولت بصورت جدی و پرفشار شروع به کوبیدن ایده تاسیس چنین بنیادی کردند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری مهر، دولت سیزدهم چند ماهی است که تمام شده و زمام امور دولت به طور کامل در دست دولت جدید است.
دولتی که با پرچم وفاق روی کار و طبق آنچه گفته شده، بناست همه دیدگاهها و بخشهای فکری محترم شمرده شود و به همه ثروتها و ظرفیتهای سیاسی، فرهنگی، مدیریتی کشور برای تمشیت امور کشور به کار گرفته شود.
اخیراً بحث تأسیس بنیادی برای تبیین اندیشههای شهید رئیسی مطرح شد که رسانههای حامی دولت به صورت جدی و پرفشار شروع به کوبیدن ایده تأسیس چنین بنیادی کردند و تنها تخصیص اعتبار برای چنین بنیادی را مورد حمله قرار دادند، اصل لزوم تأسیس چنین بنیادی را منکوب کردند.
در جلسه بررسی تأسیس بنیاد در شورای عالی انقلاب فرهنگی، آیه الله رشاد که یک شخصیت علمی برجسته و مسئول حوزههای علمیه تهران و مورد اعتماد و وثوق رهبری عزیز انقلاب هستند بیان کردند: «ویژگیهای که رهبر انقلاب در این کمتر از دو ماه در مورد شهید رئیسی گفتهاند بسیار بیشتر از ویژگیهایی است که در طول ۴۳ سال گذشته در مورد شهید بهشتی گفته گفتهاند»
این جمله این شخصیت علمی تنقیص آیه الله شهید دکتر بهشتی نیست، بلکه عظمت شهید مظلوم جمهور را نشان میدهد.
آیه الله رئیسی شخصیتی برجسته و تربیت شده مکتب فکری امام راحل و رهبر عزیز انقلاب بودند.
«رئیسی عزیز» اسوه است چون بعد از ۳۲ سال از تغییر قانون اساسی و تجربه چهار دوره ریاست جمهوری ۸ ساله، زبان طعنه منتقدان نظام امت و امامت را در ناکارآمد نشان دادن اسلامیت و جمهوریت بست، و فرضیه دوگانگی بخشهای انتصاب و انتخابی قدرت در ساختار جمهوری اسلامی را باطل کرد.
همچنین نه در حرف بلکه در عمل به مانند یک سرباز در برابر ولی فقیه عمل کرد و تمام دستگاه اجرایی کشور را پای تحقق امر ولی بسیج کرد.
بنظر میرسد آنها که بغض رئیسی شهید رادارند، بساط کاسبی سیاسیشان توسط آن شهید جمع شد.
اینها کینه رئیسی شهید را دارند چون کارآمدی نظام ولایت فقیه را در حل مشکلات داخلی کشور و عظمت بینالمللی نظام را اثبات کرد.
آنها امروز به درستی از میراث شهید عزیز ما میترسند چون تداوم سنت فکری و عملی این شهید عزیز، یعنی تداوم مقاومت در برابر سازش، یعنی باطلالسحر نسخه غربزدگان بیمار و محافظه کاران ترسو در تسلیم ایران اسلامی در برابر استعمار.
این هجمه سنگین رسانهای و سیاسی توسط جریانهایی خاص دو صورت دارد.
یک در زمینه اصل تأسیس چنین بنیادی و اساساً آیا شخص شهید رئیسی پتانسیل پرداختن و مطالعه دارد یا خیر؛ و دوم اینکه آیا تخصیص اعتبار برای چنین بنیادها و موسساتی اساساً مسبوق به سابقه بوده است یا خیر؟
درباره وجه دوم باید گفت که هزاران مؤسسه فرهنگی با مجوز وزارت ارشاد تاکنون تأسیس شده و فعالیت میکنند و بسیاری از آنها از این وزارتخانه کمکهای مادی و معنوی دریافت میکنند و قائدتا تأسیس بنیادی برای تبیین شخصیت فردی همچون شهید رئیسی اقدام عجیبی نیست.
و اما شهید رئیسی...
آیت الله رئیسی ۳ سال رئیس جمهوری اسلامی ایران بودند و پیش از آن هم سالها در کسوت ریاست قوه قضائیه، آستان قدس رضوی و دادستانی و سازمان بازرسی کل کشور و… خدمت کردند.
رئیس جمهور شهید در خانوادهای فقیر و در یتیمی بزرگ شدهاند و حائز هیچکدام از امتیازات اعم از آقازادگی، ثروت مادی، جایگاه خانوادگی و… نبود.
پس ابتدای امر در اولین پله میتوان ایشان را به عنوان فردی نخبه و خودساخته از نظر مدیریتی قلمداد کرد که از طلبگی آغاز به کار و مدارج را طی کرده و پس از طی کردن سلسله مراتب علمی و مدیریتی به جایگاههای ارشد رسیده است.
پس در همین نقطه ابتدایی مطالعه شخصیت حقیقی چنین فردی نیز برای هر کسی میتواند الهام بخش باشد.
قطعاً یکی از وجوهی که رهبر انقلاب در پیامشان از ایشان با عنوان «انسان بزرگوار و فداکار» یاد میکنند همین است و سیر تحولات شخصی زندگی چنین فردی جای مداقه دارد.
شهید رئیسی سه سال رئیس جمهور بود و ثمره آن سه سال این شد که رهبر انقلاب در پیام تسلیتشان میفرمایند: «رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت.
در این حادثهی تلخ، ملت ایران، خدمتگزار صمیمی و مخلص و با ارزشی را از دست داد.
برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از رضایت الهی است بر همه چیز ترجیح داشت، از این رو آزردگیهایش از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع تلاش شبانه روزیش برای پیشرفت و اصلاح امور نمیشد.»
پس با مدیری خودساخته مواجهیم که خستگی نمیشناخت.
همه مردم این را میدیدند که استان به استان کشور به کشور درصدد گشایش مسیرهایی برای رفع موانع بود و میتوان گفت اساساً رئیسی بهانهای است که درباره یک سبک مدیریتی صحبت کنیم.
سبکی که نظیر آن را پیش از این در شخصیتی چون شهید سلیمانی دیده بودیم و تصور عمومی این بود که در بین سیاسیون و غیرنظامیان بعید است شخصیتی دلسوز و جهادی پیدا شود.
این روزها که دولت تنها چاره رفع ناترازی برق و گاز را تعطیلی و قطع کردن میداند، بد نیست بدانیم که دولت شهید رئیسی بدهیهای کشور به ترکمنستان را به هر نحوی تسویه کرد و مردم نه با قطع برق مواجه شدند نه تعطیلی بخاطر کمبود گاز.
رئیس جمهوری که از کوچه پس کوچههای اهواز تا سکوی نفتی در قلب خلیج فارس در مینوردید و شب در روسیه و کاخ کرملین بود و صبح اول وقت در جمع مردم کرج.
پس با نمونهای از یک مدیر مواجهیم که چیزی به اسم خستگی و خواب و استراحت را به ساحت جسمش راه نمیدهد.
به یک معنا درد رنج مردم، او را از خواب و خوراک باز میدارد.
اینجاست که رهبر انقلاب میفرمایند «برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از رضایت الهی است بر همه چیز ترجیح داشت»
این عبارت «بدخواهان» که در پیام تسلیت رهبر انقلاب ذکر شده، بعدها در سخنرانی در سی و پنجمین سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب مصداقی تر بیان شد.
آنجا که فرمودند: «بعد از فقدان این عزیز دیدم تقریباً همه روزنامهها و مطبوعات و در فضای مجازی و اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف از او حرف میزنند و تمجید میکنند دلم برای رئیسی سوخت؛ در زمان حیات او آنها حاضر نبودند یک کلام از این حرفها را بزنند».
بدخواهان در مقابل مردان میدان
مخالفت این بدخواهان با نشر اندیشههای چنین شخصیتهایی منحصر به شهید رئیسی نیست و در حالی که رهبر انقلاب حاج قاسم را نه یک فرد بلکه یک مکتب نامیدند، همین افراد با ایجاد بنیادی برای مطالعه افکار و مکتب این شهید تاریخ ساز نیز مخالفت میکردند؛ تا آنجا که سازمان برنامه و بودجه کشور در اطلاعیهای اعلام کرد که ردیف بودجههای اختصاص یافته تحت عناوین حاج قاسم سلیمانی، اساساً به مبارکی اسم این شهید نامگذاری شدهاند و «ربط دادن آن به خانواده معزز سردار دلها گناه بزرگی است که عدهای با اغراض سیاسی از خالی بودن ذهن مردم از اعداد و ارقام بودجه سوءاستفاده مین مایند.»
بعد نیز زینب سلیمانی دختر شهید سلیمانی در بیانیهای از عدم دریافت بودجه از دولت برای تأسیس این بنیاد خبر داد.
حال آنکه مخالفان تأسیس چنین بنیادهایی باید پاسخگو باشند که اگر بودجههای فرهنگی کشور برای ترویج افکار اسطورههای خستگی ناپذیر و مجاهدی چون شهیدان سلیمانی و رئیسی به کار بسته نمیشود، پس کجا صرف خواهد شد؟
آن هم در دورانی که همه بر این باورند که تهاجم فرهنگی جوان و نوجوان ایرانی را به سمت فقدان اسطورههای هویت ساز سوق میدهد.
این گروه کار را به جایی رسانده اند که نهادهایی چون سازمان برنامه و بودجه باید اطلاعیه دهند و قسم و آیه بیاورند که قرار نیست برای ترویج و تبیین شخصیت الگوهای جهادی، مدیریتی و انقلابی کشور هزینهای صورت گیرد؛ حال آنکه مردم تشنه مسئولینی مثل رئیسی و فرماندهانی مثل حاج قاسم هستند که در سیل و خطر، چکمه بر پا وارد میدان شوند و در مواقع جنگ و تعدی وعده صادقها را رقم بزنند.
مسئولینی که با مردم بنشینند و درد آنها را بشنوند و با درد آنها خواب از چشمانشان ربوده شود.