هنوز تشکیلات بهائیت و مورخان انگلیسی «امیرکبیر» را مورد حمله قرار می دهند
در منابع و نوشتههای تاریخ نگاری انگلیس و برخی از خارجیها که منافعشان در ایران به خطر افتاد یا امیر با آنها برخورد محکم کرده، ایرادهای نابجا و حتی اتهامات واهی میزنند.
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-نگار احدپور اقبلاغ: یکی از چالشهایی که فرقه ضاله بهائیت در ابتدای امر با آن موجه شد، این بود که با فرد محبوب و مورد علاقهای در کشور به نام امیر کبیر رو به رو شدند.
اگر امیر کبیر در مقابل علی محمد باب و جریان بابی نمیایستاد، و ناصرالدین شاه را راضی به مبارزه با آنان نمیکرد، و اگر امیرکبیر دستور اعدام باب را نمیداد معلوم نبود چه بر سر ایران در آن دوره میآمد.امیرکبیر با سیاست و درایت دریافت که این فتنه و آتش آن از گور انگلیسیها بر می خیزد و اگر درصدد رفع آن برنیاید بنیان مملکت سست خواهد شد.
در واقع حدس امیر در این رابطه کاملاً درست بود، روسیه و انگلیس در آن زمان بهرغم آنکه با یکدیگر رقابت داشتند؛ اما در زمینه حمایت از بهائیان متفق القول بودند.
دو کشور تلاش داشتند با حمایت از این فرقه تازه تأسیس نفوذ خود را از این طریق شدت بخشند و علاوه بر آن «برای مقابله با روحانیت و علما که نفوذ و محبوبیت زیادی در میان مردم داشتند، از بابی ها به عنوان سپر بلا بهرهبرداری کنند.»
البته ناصرالدین شاه هم در ابتدا همانند استعمارگران تلاش نمود تا با مهره بهائیان، سیاستهای روحانیان را خنثی نماید؛ اما زمانی که خطر ناامنی و تهدید قدرت مرکزی توسط بهائیان پیش آمد، از سیاست سرکوب آنها دفاع کرد.
امیر کبیر نیز دستور اعدام باب را مبتنی بر حکم علمای تبریز صادر کرد.
او را که در آن هنگام ۳۱ سال داشت، از زندان بیرون آورده به چوبۀ دار بسته و تیرباران کردند.
این واقعه در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ هجری قمری رخ داد.
سالروز شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر بهانهای شد تا در گفتگو با قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به بررسی ابعاد مختلف کارنامه امیرکبیر بپردازیم.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم این گفتگو است:
قاسم تبریزی در گفتگو با مهر عنوان کرد: امیرکبیر در پایان دادن به فتنهها و مسائل امنیتی نیز سربلند بود، در ماجرای فتنه بابی ها که توسط روسیه و انگلستان، آغاز شد، با درایت و سیاست توانست این فتنه را سرکوب کند، امیرکبیر به جمعی از علمای تبریز سپرد که ادعای آن فردی که مدعی مهدویت بود را بررسی کنند که آیا ادعای او حق است یا نا حق، اگر درست میگوید، به حرف او عمل کنید، و اگر ناحق است او را به سزای عملش میرسانیم و در نهایت مشخص شد که علی محمد باب، شخصی فریبکار و حیله گر است که به تحریک انگلیسیها و عوامل خارجی این حرکت را انجام داده بود و امیرکبیر با اعدام او، بساط این فتنه را برچید.
این پژوهشگر تاریخ معاصر افزود: اگرچه هنوز هم جریان و تشکیلات بهائیت یا بابیها ازلی او را مورد حمله قرار میدهند.
در منابع و نوشتههای تاریخ نگاری انگلیس و برخی از خارجیها که منافعشان در ایران به خطر افتاد یا امیر با آنها برخورد محکم کرده، ایرادهای نابجا و حتی اتهامات واهی میزنند، اما نویسندگان و محققانی که بر اساس استقلال و اقتدار و منافع ملی دوره امیر کبیر را بررسی میکنند، از او به عنوان یک الگو برای سیاستمداران امروز هم در اندیشه و هم در عمل یاد میکنند، در حقیقت او فردی مستقل بود و تلاش میکرد که امتیازی به اجنبی، فرانسه، روس و دیگران ندهد و امروز امیر در عرصه سیاست، مدیریت، خدمت به مردم به عنوان یک نمونه قابل ستایش و قابل قبول است.
امیرکبیر هیچ گاه در برابر اجانب حالت اطاعت و انفعال نداشت
تبریزی با بیان اینکه برای شناخت تحولی که امیرکبیر در ایران به وجود آورد، باید وضعیت ایران را در دوران محمد شاه بررسی کنیم تصریح کرد: دورانی که سفارتخانههای روس، انگلیس و فرانسه دائماً در حال توطئه علیه حکومت و مردم ایران بودند، دولت عثمانی گاهی به خرمشهر و یا آذربایجان و ارومیه تعدیاتی داشت، یعنی در شمال غربی و جنوب کشور به دلیل همسایگی و هم مرز بودن تجاوزاتی صورت میگرفت، اما امیرکبیر در برابر هرگونه.
زورگویی و تعدی و ادعاهای واهی یا سلطهگری اجانب مانند فرانسه و انگلیس و روسیه ایستادگی میکرد و هیچگاه در برابر آنها حالت انفعال و اطاعت نداشت و یا فریب آنها را نمیخورد.
کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی گفت: امیر در مسائل داخلی نیز، با افراد چاپلوس، فرصت طلب، متعدی اموال مردم و بیتالمال برخورد تند میکرد و دست آنها رو کوتاه میکرد.
در درون حاکمیت هم که بیشتر شاهزادههای قاجار یا حکام ولایات قرار داشتند و یا به خزانه دولت دستبرد میزدند یا انتظارات بی مورد داشتند به جد با آنها برخورد میکرد.
امیرکبیر در انتخاب افراد به عنوان استاندار، فرماندار، یا شهردار افراد صاحب صلاحیت را انتخاب میکرد.
گزینش امیر بر اساس صلاحیت، تخصص و سلامت افراد بود نه بر اساس شهرت خانوادگی یا وابستگیها.
وی با اشاره به برگی از تاریخ معاصر بیان کرد: یک مرتبه ناصرالدین شاه یک نامه به امیر نوشت که عمه من برای این موضوع پیشنهاداتی دارد و این موارد را میخواهد، امیر یک سند نوشت تحت عنوان اینکه با ادعاهای عمه اعلی حضرت نمیشود؛ مملکت را اداره کرد.
اداره مملکت برنامه خاص خود را دارد.
بنابراین امیرکبیر حتی در برابر فزونخواهی شاه و درباریان نیز، چه مهدعلیا باشد و چه هریک از درباریان و حکام میایستاد، اما اصل مشکل ایران در آن دوره، نفوذ و حضور عناصر وابسته به انگلستان در دستگاه سیاسی کشور بود.
درست بعد از اینکه امیر را از صدارت برکنار میکنند میرزا آقاخان نوری عامل انگلیس، که تبعه انگلیس بود و اشخاصی از این دست که وابسته به سیاست انگلیس یا غرب بودند و از آنها اطاعت میکردند را مورد حمایت قرار میدادند، چه خائن باشد، چه شیفته، چه وابسته، چه ساده لوح و ناگاه، اما با زمامداری امیرکبیر و برخوردهای قاطع و استقلالطلبانه او، انگلستان احساس میکرد دستش از مملکت کوتاه شده و منافعش به خطر افتاده، بنابراین فتنه باب یا قبل از آن فتنه اسماعیلیه را علم کرد تا دولت را مجبور به اطاعت کند و خوشبختانه در زمان امیرکبیر همه این فتنها و شیطنتهای انگلستان خنثی شد، لذا مدیر مدبر توانای مستقل با برنامه، گاهی در ۲ سال به اندازه ۵۰ سال کار میکند، شما به عملکرد شهید رجایی را در دورانی که وزیر آموزش و پرورش و سپس نخست وزیری و مدت کوتاهی ریاست جمهوری بودند، توجه کنید، چقدر برنامههای مهمی این مرد بزرگ به مرحله عمل در آورد.
تبریزی خاطرنشان کرد: خداوند در همه انسانها این قدرت و توانایی را قرار داده، اما شرط به ظهور رسیدن آن، اخلاص و داشتن عقل و علم و استقلال است که با ایمان در خدمت ملت باشد، مشکل ما در کشور این است که برخی از مسئولین ما در برابر غرب منفعلاند، این انفعال و همچنین نفوذیها، کشور را رشد و بالندگی بازمیدارد، لذا اینکه میگویند اگر دولتمردان تاریخ ندانند، خطاهای پیشینیان را تکرار میکنند به همین علت است، این خطاها را در برابر غرب، برخیها از جمله میرزا آقاسی در گذشته انجام دادند، حتی مطیع آنها بود، در دوران پهلوی برخیها از جمله علی امینی وابسته به سیاست آمریکا بودند،.
وقتی که شخصیت مستقل نباشد و در برابر غرب مطیع باشد، مجری سیاستهای آنها میشود.
نفوذیهای پنهان و وابسته به بیگانه کشور را از رشد بازمیدارد
وی افزود: مشکل دیگر مملکت ما حضور نفوذیهای پنهان است، در دوران امیر کبیر، او نفوذیها را شناسایی و دستشان را کوتاه میکرد به گونهای که طرف از سفارت میآمد اخبار روز را میگرفت و به دست سفیر میداد، اما شناسایی و نقشهها نقش بر آب شد.
این هوشیاری امیر بود که دست نفوذیها را قطع کرد، افراد را بر مبنای سلامت و شخصیت و نبوغ و استعدادشان در کار میگمارد، وابستگی به این خانواده و آن خانواده و این جناح و آن جناح جامعه را از رشد باز میدارد، خصوصاً مسئله نفوذیها و وابستگیها در برابر اجنبی و بیگانه.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی بیان کرد: چرا شعار انقلاب ما نه شرقی نه غربی بود؟
این یعنی نفی سلطه شرق و غرب.
و اکنون نیز شعار ما همین است، یعنی ما روی پای خودمان میایستیم، تا زمانی که دولت ما با ملت یکی است هیچ کاری از دشمن بر نمیآید، کما اینکه تا به حال برنیامده است.
وی تصریح کرد: در زمان امیرکبیر ما قانون اساسی نداشتیم در حقیقت چهارچوب سیاست را امیر تنظیم میکرد و عمل میکرد و همان فرامین و سیاست امیر شده بود قانون و خود او و حکامی که تعیین کرده بود یا اطرافیان او به این قوانین عمل میکردند، اما پس از انقلاب اسلامی ما آمدیم قانون اساسی نوشتیم، اولین گام و اولین انتخاباتی که کردیم قانون اساسی بود، قانون اساسی برای این تدوین شد که مملکت بر اساس قانون اداره شود، نه سلایق افراد، یکی بگوید با آمریکا رابطه داشته باشیم، یکی موافق نباشد، چنین چیزی معنا ندارد.
قانون اساسی ما میگوید نباید وابستگی باشد و هر حرکتی که ایران را به هر جایی وابسته میکند، باید از آن دوری کرد.
تبریزی در پایان گفت: دولتها باید استمرار و ادامه یکدیگر باشند، این صحیح نیست که یک دولت روی گسترش کشاورزی تمرکز کند، دولت بعدی فقط روی صنعت، دولت بعدی فقط روی ساخت و ساز و....
مملکت داری اینگونه نیست، همه باید در چارچوب قانون عمل کنند، تا نفوذی و مسئول ناکارآمد و وابسته نتواند به این کشور آسیب بزند.