چرا دولتهای عربی از موفقیت جولانی هراس دارند؟
مقامات کشورهای عربی نگرانیهای جدی نسبت به پیامدهای گسترش تنش سوریه به فراتر از مرزهای این کشور دارند.
باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدیتبار - نگرانی کشورهای عربی ریشه در ترس از فعال شدن دوباره خیزشهای مردمی در منطقه دارد که میتواند به چالشی جدی برای ساختارهای اقتدارگرایانه این کشورها تبدیل شود.
تجربه بهار عربی نشان داده است که خیزشهای مردمی میتوانند موجی از تغییرات سیاسی و اجتماعی را در سراسر غرب آسیا به راه بیندازند.
اکنون با ظهور احتمالی یک رهبر جدید در سوریه که توانایی اجرای ایدههای نوین را دارد، این نگرانیها بیش از پیش تقویت شده است.
اگر رهبر جدید بتواند نظامی سیاسی مشابه ترکیه ایجاد کند، این الگو ممکن است به مدلی الهامبخش برای دیگر کشورهای منطقه تبدیل شود.
تفکر اخوانالمسلمین، که در سالهای اوج بهار عربی الهامبخش بسیاری از انقلابها و شورشهای مردمی در غرب آسیا بود، یکی از عناصر کلیدی این نگرانیهاست.
این جریان فکری، با تأکید بر عدالت اجتماعی، مشارکت سیاسی و ارزشهای اسلامی، در بسیاری از جوامع عربی به عنوان یک نیروی تحولخواه شناخته میشود.
در صورتی که نظام جدید سوریه به نوعی بر پایه تفکر اخوانی شکل بگیرد، این نگرانی وجود دارد که الهامبخش حرکتهای مشابه در دیگر کشورهای منطقه شود.
چنین وضعیتی میتواند پایههای قدرت کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و اردن را به شدت تهدید کند.
در این میان، ترکیه به عنوان یکی از حامیان اصلی محور اخوانی در منطقه نقش مهمی ایفا میکند.
سیاستهای منطقهای ترکیه که با حمایت از جریانهای اسلامگرا همسو بودهاند، باعث شده تا کشورهای عربی نگاه بدبینانهای به آن داشته باشند.
ترکیه تلاش میکند با استفاده از قدرت نرم و نفوذ سیاسی خود، جایگاه خود را در معادلات منطقهای تقویت کند.
این امر باعث افزایش نگرانی کشورهای عربی شده است، چرا که افزایش نفوذ ترکیه میتواند موازنه قدرت در غرب آسیا را به نفع محور اخوانی تغییر دهد.
در این راستا، کشورهای عربی در تلاش هستند تا با مهار قدرت ترکیه، از نفوذ بیشتر آن جلوگیری کنند.
یکی از راهبردهای احتمالی آنها تعریف منافعی مشترک با سوریه و ایجاد نوعی وابستگی متقابل میان این کشورهاست.
این رویکرد میتواند به تضعیف پیوندهای احتمالی میان سوریه و ترکیه منجر شود و فاصلهای سیاسی و اقتصادی میان آنها ایجاد کند.
چنین فاصلهای نه تنها قدرت ترکیه را در منطقه محدود میکند، بلکه به کشورهای عربی اجازه میدهد تا موازنه قدرت را حفظ کنند و از ظهور یک محور اخوانی قدرتمند جلوگیری کنند.
از سوی دیگر، این کشورها به خوبی میدانند که موفقیت در این مسیر نیازمند تلاشهای چندجانبه است.
از یک سو، آنها باید روابط خود را با سوریه، حتی تحت رهبری جدید، به شکلی مدیریت کنند که منافع مشترک تضمین شود.
از سوی دیگر، آنها نیاز دارند تا در داخل کشورهای خود، بسترهای لازم برای کاهش نارضایتیهای مردمی را فراهم کنند.
این اقدامات میتواند شامل اصلاحات اقتصادی، کاهش فساد و ایجاد فرصتهای بیشتر برای مشارکت سیاسی باشد.
اگر چنین اصلاحاتی انجام نشود، هرگونه تلاش برای مقابله با نفوذ ترکیه یا محور اخوانی تنها به تعویق انداختن تحولات اجتنابناپذیر خواهد انجامید.
همچنین، این کشورها باید نقش قدرتهای بینالمللی را در این معادلات در نظر بگیرند.
بازیگرانی مانند ایالات متحده، روسیه و حتی ایران میتوانند تأثیر قابلتوجهی بر آینده سوریه و به تبع آن بر توازن قدرت در غرب آسیا داشته باشند.
کشورهای عربی باید با دقت این عوامل را تحلیل کرده و راهبردهایی طراحی کنند که ضمن تقویت موقعیت منطقهای آنها، از تغییرات ناخواسته در توازن قدرت جلوگیری کند.
آنچه در این میان واضح است، پیچیدگی اوضاع در سوریه و تأثیرات گسترده آن بر کل منطقه است.
این کشور نه تنها به میدان رقابت میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده، بلکه به نقطهای حساس در تعیین مسیر آینده غرب آسیا بدل گشته است.
رهبران عربی، برای مقابله با تهدیدات ناشی از تغییرات سیاسی در سوریه و نفوذ ترکیه، باید فراتر از رویکردهای سنتی عمل کنند و به سمت راهحلهای نوین و چندجانبه حرکت کنند.
این مسیر نه تنها برای حفظ موازنه قدرت در منطقه ضروری است، بلکه میتواند از وقوع تحولات ناگهانی و بیثباتیهای گسترده جلوگیری کند.