آیا روند اوجگیری چین رو به اتمام است؟
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده تهران نوشت:
خیزش چین از یک کشور در حال توسعه به دومین اقتصاد بزرگ دنیا یکی از مهمترین تحولات اقتصاد معاصر بود.
با اینحال، با کند شدن روند رشد و ظهور چالشهای ساختاری در اقتصاد چین، برخی تحلیلگران معتقدند که روند اوجگیری اقتصاد چین رو به اتمام است.
در مقابل، طیف دیگری معتقدند که این کشور تنها در حال ورود به مرحله جدیدی از توسعه اقتصادی است.
استدلالهای طرفین بر چه مبناهایی استوار است؟
استدلالهای موافقان
نرخ رشد کاهشی: به نظر میرسد رشد دورقمی برای چین به تاریخ پیوسته و روند رشد متوسط ۵ درصدی در یک دهه گذشته، در چشم انداز نیز تداوم خواهد داشت.
برخی معتقدند که این کندی رشد نمایانگر پایان عصر اقتصاد ابر رشدیِ چین است؛ هر چند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بر این نکته توافق دارند که افت نرخ رشد در چین پیامد طبیعی گذار از اقتصاد مبتنی بر سرمایهگذاری به اقتصاد مبتنی بر مصرف و خدمات است.
چالشهای جمعیتی: چین یکی از پایینترین نرخهای باروری در جهان را دارد و جمعیت این کشور پس از رسیدن به نقطه اوج خود در سال ۲۰۲۷، سیر نزولی پیدا خواهد کرد.
جمعیت رو به کاهش نیروی کار و همزمان جمعیت بالای سالمندان، فشاری توامان به نظام رفاهی و تولید در چین وارد خواهد آورد و رشد بلندمدت را مختل خواهد نمود.
افزایش سطح بدهی و ریسکهای مالی: رشد سریع چین با درجات زیادی از بدهی بالاخص در بخش شرکتی و دولتهای ایالتی پشتیبانی شده و براساس آمار نرخ بدهی به تولید ناخالص داخلی چین از ۲۸۰ درصد عبور کرده است.
بحران مسکن و موارد متعدد نکول بدهی آسیبپذیری سیستماتیک چین را برملا ساخته و قفلشدگی در بدهی چشمانداز رشد آتی را مخدوش خواهد کرد.
ژئوپولتیک و فشارهای تعرفهای: تحول در زنجیرههای تامین جهانی، جنگ تجاری چین و آمریکا و تلاش فزاینده اقتصادهای غربی برای کاهش وابستگی به چین چالشی مضاعف برای رشد اقتصادی چین است و ظهور کشورهایی همچون هند و ویتنام به عنوان مقاصد جایگزین سرمایهگذاری، تسلط چین بر صنایع تولیدی جهان را با تهدید مواجه میکند.
استدلالهای مخالفان
گذار ساختاری و تابآوری: چین در مرحله تحول ساختاری به سر میبرد و از اقتصاد مبتنی بر صنایع تولیدی در حال گذار به صنایع فناورانه و خدمات است.
این فرآیند اگرچه ممکن است موجب کندی رشد تولید ناخالص داخلی گردد؛ به ظهور شکل متعادل و پایدارتری از توسعه منجر خواهد شد.
این طیف معتقدند که رشد ۴ الی ۵ درصدی برای اقتصادی به وسعت چین در شرایط گذار کماکان عددی قابل توجه است.
پیشرفتهای فناورانه: سرمایهگذاری گسترده چین در صنایع فناورانه به پیشرفتهای بسیاری در حوزه هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و انرژیهای تجدیدپذیر انجامیده و نشان از عزم این کشور برای تبدیل شدن به پیشگام فناوری جهانی دارد.
این بخشها در آینده به عنوان موتور محرکه رشد چین عمل خواهند کرد.
ظرفیتهای بازار داخلی: بازار وسیع داخلی چین همچنان منبع مناسبی برای رشد اقتصاد به شمار میرود.
با توجه به جمعیت ۴۰۰ میلیونی طبقه متوسط در چین، امکان توسعه مصرف داخلی بالاخص در حوزه بهداشت، آموزش و محصولات فناوری وجود دارد و راهبرد «چرخه دوگانه» دولت چین نیز قصد دارد از این بازار به منظور رشد اقتصادی بهره برداری کند.
انعطاف سیاستگذاری و کنترل دولت: الگوی حکمرانی متمرکز چین امکان اعمال سریع و موثر سیاستهای اقتصادی را فراهم ساخته است.
به عنوان مثال در دوره کووید-۱۹، چین از این مزیت برای هدایت منابع و مدیریت اقتصاد بهرهبرداری کرد.
در اینجا کنترل دولتی نه به مثابه محدودیت در مسیر فعالیت بخش خصوصی، بلکه ابزاری برای حفظ ثبات و تطبیقپذیری دانسته میشود.
ادغام اقتصادی جهانی: چین کاملا با شبکههای تجارت جهانی ادغام شده و بازیگری محوری در ابتکاراتی همچون کمربند و راه است.
این مشارکتها علاوه بر اینکه نفوذ چین را افزایش میدهند، زمینههای مساعدی برای جریان سرمایهگذاری و تعامل اقتصادی پایدار فراهم میکنند.
جمعبندی
در نهایت اتمام یا تداوم اوجگیری اقتصادی چین به توانایی این کشور در عبور از چالشهای داخلی با بهرهبرداری از نقاط قوت خود بستگی دارد.
به طور حتم حتی اگر روزهای رشد سریع اقتصادی در چین به اتمام رسیده باشد، دنیا نباید توانایی این بازیگر برای تطبیق و بازآفرینی خود را دستکم بگیرد.
به بیان جوزف استگیتلز، نوبلیست و اقتصاددان برجسته توسعه، داستان چین تا تمام شدن فاصله زیادی دارد و فقط در حال ورود به فصل بعدی است.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.