به بهانه درگذشت برنده توپ طلا؛ دنیس لاو؛ رقص باله یک کارگر!
هر کسی که برای اولینبار فوتبال را به عنوان باله مردان کارگر توصیف کرد مطمئنا به دنیس لاو فکر می کرده است.
کد خبر: 695543 | ۱۴۰۳/۱۰/۳۰ ۱۰:۴۵:۳۶
دنیس لاو پادشاه اولدترافورد و برنده سابق توپ طلا در 85 سالگی درگذشت.
یکی از بهترین گلزنان تاریخ لیگ برتر که سالها در تیم ملی اسکاتلند نیز خوش درخشید.
نشریه گاردین در گزارشی احساسی به درگذشت این فوق ستاره فوتبال پرداخته است که در ادامه خواهید خواند.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردین، هر کسی که برای اولینبار فوتبال را به عنوان باله مردان کارگر توصیف کرد (شاید تونی وادینگتون، سرمربی باسابقه استوک سیتی باشد)، مطمئنا به دنیس لاو فکر میکرده است.
کسی که تعادل و چابکی او در محوطه جریمه حریف یادآور حرکات رقص افرادی نظیر نیجینسکی یا باریشنیکف (دو هنرمند عرصه رقص باله) بود.
حتی در آن دوران غمانگیز نیمه زمستان که استادیومهای فوتبال انگلیس در دوران پیشامدرن مکانی تاریک و درخشان به نظر میرسید، لاو در تاریکی میدرخشید.
نه فقط به خاطر رنگ قرمز روشن پیراهن منچستریونایتد و سفیدی شورتش یا موهای کاهی رنگش که او را در محوطه جریمه رقیب متمایز میکرد که به واسطه درخشش و گلزنیهای پیاپیاش.
در روزهایی که هنوز ترافیک وجود نداشت و میتوانستید یک ساعت قبل از شروع بازی به تمام زمینهای مسابقات دسته اول فوتبال انگلستان برسید و در صف خرید بلیت قرار بگیرید تا با پرداخت چند شیلینگ ستارههای فوتبال نظیر لاو و بابی چارلتون و جورج بست، همتیمیهایی که تبدیل به مجسمه برنزی شدهاند را ببینید، بیرون ورودیهای اولدترافورد کسی بود که برای دیدنش سفر کردید.
او توجه را به خود جلب میکرد حتی زمانی که ظاهرا کاری بیش از بیهوده چرخیدن در زمین انجام نمیداد.
مردی که یقه پیراهن خود را باز میگذاشت که در آن زمان نشانه روحیه سرکش او بود و سرآستینهای پیراهن آستین بلندش را در دست جمع میکرد.
در یک بازیکن دیگر، این نمادهای ظاهری ممکن است اثری از ناهنجاری به نظر برسد، اما نه در مورد لاو که بیرون از زمین مظهر نوعی متفاوت و بسیار شخصی از ظرافت بود.
همانند رقیب و بازیکن همعصر بزرگش جیمی گریوز، او جذابیتهای زیادی برای تماشاچیان داشت.
هر دو بازیکن شبیه شکارچیانی در کمین بودند؛ شکارچیانی که صبورانه منتظر فرصتی برای ضربه زدن به رقیب بودند و البته هر کدام به سبک خود.
درحالی که ضربات مرگبار گریوز معمولا با سر وارد میشد، لاو همانند یک استاد شمشیربازی بود.
اگر حضور مرد انگلیسی در محوطه جریمه رقیب کاملا مخفیانه و غافلگیرکننده بود، ستاره اسکاتلندی بسیار پرجنب و جوش و چشمگیر بازی میکرد؛ کاملا هیجانانگیز و شبیه به یک آدم برونگرا.
بسیاری از گلهای لاو از فاصله نزدیک به دروازه به ثمر میرسیدند.
به این ترتیب، او و دیگر مهاجمان یونایتد یک نیروی ضربتی متنوع و مفید تشکیل داده بودند.
ویژگی چارلتون، شوتهای غیرقابل مهار از راه دور بود، درحالی که بست قبل از اینکه توپ را به درون دروازه بفرستد، مدافعان را دور خود میچرخاند.
اما خاطرات گلهای لاو ترکیبی از مکاری یک جیببر و انعطاف یک ژیمناست بود.
کسی که میتوانست ضربهای را به اندازه شلیک یک گلوله توپ تماشایی کند.
نوع حرکات لاو حداقل از نظر کلاسیک خیلی بالهای نبود.
تغزلی هم نبود.
اما او زیبایی ژرفی در بهرهبرداری دقیقش از هیکل تنومند، تکنیک فوقالعاده، تعادل کامل، نگاه تیزبین و فرصتطلبی به نمایش میگذاشت.
گاهی اوقات ضربه نهایی او زمانی نواخته میشد که در حال سقوط یا حتی روی زمین بود.
سپس او پس از بهثمر رساندن گل بلند میشد تا بایستد و با دستی که به شدت بالای سرش بلند میکرد، تحسین همگان را برمیانگیخت.
او اولین فوتبالیستی بود که شادی بعد از گل را به عنوان یک امضای شخصی انجام میداد.
او یک فوتبالیست اسکاتلندی مورد علاقه طرفداران فوتبال انگلیسی بود که ویژگی خاصی را در او تشخیص میدادند.
در آن زمان تصور میشد این ویژگی بسیاری از مهاجمان شمال کشور انگلستان است: توانایی تیزبینانه در استفاده از مهارت و ذهن قوی برای فرار از فضاهای محدود و خفه در خط دفاع حریف.
اگرچه او یک مهاجم مرکزی کلاسیک نبود، اما با سر به همان اندازه که با پاهایش خطرناک بود، گل میزد.
او میپرید تا از سانترهای بست، چارلتون، ویلی مورگان و جان استون تغذیه کند.
غریزه او را قادر میساخت تا از جلوی بازیکنان یارگیر، گلهایی با قدرت شگفتآور و دقت مرگبار به ثمر برساند و هیکل باریک او گرچه اشاره کمی به شجاعت و قدرت بدنیاش میکرد او را قادر میساخت تا با تکلهای وحشیانه کنار بیاید.
پت کراند، همتیمی او در یونایتد و اسکاتلند، به ازخودگذشتگی او اشاره کرده است: «اگر دنیس لاو جلوی دروازه شانس 95 درصد گلزنی نصیبش میشد و کسی با 99 درصد گلزنی در موقعیت بهتری ایستاده بود، توپ را پاس میداد.
او همیشه کار درست را انجام میداد.»
پس از چهار فصل بازی در سن نوجوانی در لیگ دسته دوم با هادرزفیلد تاون، جایی که بیل شنکلی اولین بازی خود را در آن بازی کرد و بعد از یک مقطع کوتاه بازی در لیگ با منچسترسیتی، انتقالش به ایتالیا برای مدت کوتاهی هالهای عجیب و غریب در چشمان او ایجاد کرد.
او زیاد در سری آ باقی نماند.
فقط یک فصل، هر چند که خیلی هم بد کار نکرد.
در 27 بازی سری آ برای تورینو در 1962-1961، او 10 گل به ثمر رساند.
او به اندازه کافی موثر بود تا اومبرتو آنیلی، رییس یوونتوس، تلاش کند تا برای جذب این بازیکن اقدام کند.
پس از اینکه مت بازبی سرمربی یونایتد با تورینو برای جذب لاو با رقم 115000 پوند به توافق رسید که یک رکورد در بریتانیا بود و به باشگاه ایتالیایی این امکان را میداد که بگوید در یکسال گذشته مبلغ 5000 پوند هم سود کرده است، آنیلی با پیشنهاد 160000 پوندی وارد میدان شد.
ولی دنیس لاو صبر خود را از دست داده بود.
او از فوتبال و توجهی که در ایتالیا میدید، لذت نبرده بود، به خصوص زمانی که او و دوستش جو بیکر، بازیکن انگلیسی-اسکاتلندی که از هیبرنیان آمده بود، پس از یک تصادف در جاده با آن ماشین اسپرت آلفارومئو که روی سقف فرود آمدند و او با تبلیغات منفی زیادی در مورد خودش مواجه شد.
در بازگشت به زادگاهش آبردین، لاو از پاسخگویی به تماسهای تورینو امتناع کرد و سر خود را به مدت یک ماه پایین نگه داشت تا اینکه سرمربی یونایتد موفق شد ایتالیاییها را متقاعد کند که با صدور رضایتنامه برای حضور لاو در انگلیس پول خود را پس میگیرند.
چهار سال پس از فاجعه مونیخ، لاو به یکی از اجزای کلیدی بازسازی منچستر در تیم تبدیل شد.
اگرچه یونایتد در اولین فصل حضور لاو در لیگ دسته اول 22 تیمی در رده نوزدهم قرار گرفتند، اما او 23 گل در لیگ به ثبت رساند.
او همچنین اولین گل از سه گلی که یونایتد در فینال جام حذفی مقابل لسترسیتی به ثمر رساند را وارد دروازه حریف و یونایتد اولین جام خود را بعد از آن فاجعه کسب کرد.
این فوتبالیست حرفهای سال بعد توپ طلا را برد و سپس، پس از آمدن جرج بست به ترکیب، همراه با یونایتد قهرمان لیگ شد.
لاو یکی از ستارههای بزرگ آن تیم بود.
چارلتون، لاو را یک وطنپرست شدید اسکاتلندی میدید.
او قهرمانی انگلیس در جام جهانی را «سیاهترین روز زندگی من» میدانست.
لاو زمانی که اسکاتلند قهرمان جهان را با سرمربیگری رمزی 3-2 در آوریل سال بعد در ومبلی شکست داد، انتقام خود را با باز کردن دروازه حریف گرفت.
لاو در بازگشت به سیتی در سال 1973، برای هجدهمین و آخرین فصل خود به عنوان یک فوتبالیست حرفهای، سرانجام گلی به ثمر رساند که از جشن گرفتن آن خودداری کرد.
او در اولدترافورد با گلی که به ثمر رساند حکم سقوط منچستریونایتد به دسته پایینتر را امضا کرد.
شادی نکردن او مقابل دیدگان هواداران یونایتد نشان داد که او چقدر احساسی است.
گاهی اوقات اظهارات طنزآمیز و تند او باعث میشد احساساتی بودن و مهربانیاش که خصوصیات مخفی او بودند، پنهان بمانند.
چارلتون اشتیاق لاو برای بازگشت به خانه و دیدار با خانوادهاش حتی پس از یک جلسه تمرین یا مسابقه را به یاد میآورد.
او فردی بسیار خانوادهدوست بود.
پس از اینکه به او گفته شد که اولدترافورد را به عنوان بازیکن آزاد ترک خواهد کرد، او هرگز تامی دوچرتی، سرمربی وقت یونایتد را به خاطر تاثیر مخرب و ناامیدکننده این اقدام روی همسر و فرزندانش نبخشید.
او تکرار نشدنی بود، اگرچه بسیاری تلاش کردند شبیه او باشند.
یک بعدازظهر ابری در سال 1970 در آمستردام که چند صد تماشاگر هنگام تماشای یک بازی محلی در اطراف استادیوم قدیمی المپیک شلوغ میکردند مهاجم وسط نوک تیم میهمان مدل موها، لباس پوشیدن و سرآستینهای پیراهنش را مثل لاو درست کرده بود.
اما افسوس، این بازیکن هیچ چیز از مهارت و قدرت لاو در خود نداشت.
او یک برقکار و فوتبالیست آماتور به نام ویم برگکمپ بود که نام کوچک لاو را برای پسر شیرخوارش انتخاب کرده بود، اگرچه مسوول ثبت احوال او را مجبور کرد برای پیروی از برخی مقررات مبهم غسل تعمید در هلند، یک «n» به نام اضافه کند.
راد استوارت هم مدل موی بلوند خروسی را برای ادای احترام به بت خود یعنی دنیس لاو در یک دوره مسابقات بینالمللی انتخاب کرد، اما دنیس لاو منحصربهفرد باقی ماند.