چطور آمریکا و اسرائیل حقایق جنگ غزه را پنهان میکنند
روزنامهنگار مشهور آمریکایی در مقالهای به شرح شیوههایی که متحدان رژیم صهیونیستی شامل ایالات متحده و رسانههای جریان اصلی آنها برای پنهان کردن حقایق مربوط به جنایات رژیم صهیونیستی در جنگ غزه و مبرا نشان دادن این رژیم از این جنایات به کار بستهاند، پرداخته است.
به گزارش مشرق، «نورمن سولومان»، روزنامهنگار و منتقد رسانهای در ایالات متحده در مطلبی در وبسایت خبری «سالُون» در ابتدا به یک گزارش منتشر شده در روزهای پایانی سال ۲۰۲۴ در مجله مستقلی تحت عنوان مجله «+۹۷۲» اشاره کرده که در آن ذکر شده بود: «نیروهای ارتش اسرائیل با تشدید محاصره حدودا یک هفتهای بیمارستان کمال عدوان در بیت لاهیا در شمال نوار غزه به این بیمارستان که آخرین بیمارستان فعال در این منطقه بود حمله کردند.
همچنان که آتشسوزی در حال سرایت کردن به نقاط مختلف بیمارستان بود کارکنان آن در بیانیهای اعلام کردند بخشهای جراحی، آزمایشگاه و واحدهای نگهداری و اورژانس کاملا سوختهاند و بیماران با خطر مرگ در هر لحظه مواجه هستند.
این مجله توضیح داد که حمله اخیر اسرائیل به تاسیسات پزشکی در بیت لاهیا جدیدترین مورد از تشدید تنشها در جریان کمپین بیرحمانه پاکسازی قومی از سوی اسرائیل در شمال غزه است؛ کمپینی که در عرض سه ماه قبل از آن به آواره سازی اجباری اکثریت فلسطینیهایی که ساکن این منطقه هستند منجر شد.»
به نوشته سولومان این نحوه پوشش خبری وبسایت +۹۷۲ از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه تضاد آشکاری با پوشش خبری مسلط در رسانههای جریان اصلی ایالات متحده از جنگ غزه داشته که ضمن ارائه شفاف رویدادها به صورت بی وقفه آنها را نه در قالب برشهای چند بخشی بلکه در قالب بافت کلی موضوع ذکر میکند.
او مجله +۹۷۲ را رسانهای توصیف میکند که ارزشهای اصلی آن شامل «تعهد به برابری، عدالت و آزادی اطلاعرسانی» و «روزنامهنگاری دقیق و منصفانه با هدف برجسته کردن مردم و جوامع فعال در زمینه مخالفت با اشغالگری و آپارتاید» است در حالی که ارزشهای رسانههای خبری جریان اصلی آمریکا کاملا با اینها متفاوت است.
جنگ غزه
این روزنامهنگار و تحلیلگر آمریکایی تصریح میکند: «جنبههایی کلیدی از نحوه روایت تشکیلات ایالات متحده از به اصطلاح "جنگ علیه تروریسم" در بیش از دو دهه گذشته استانداردی بوده که رسانه و سیاست در آمریکا از آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳ تا به الان رعایت کرده است.
به عنوان مثال:
• گفتمان رایج صداهایی که دولت ایالات متحده را به دلیل نقشش در کشتار غیرنظامیان محکوم میکند، نمیشنود.
• متحد آمریکا معمولا از پاسخگو شدن به خاطر جنایات سطح بالای خود که در حملات هوایی مرتکب شده، طفره میرود.
• کشته شدن غیرنظامیان در غزه معمولا به عنوان یک اتفاق غیر عمد به تصویر کشیده میشود و این ادعا که اسرائیل هدفش به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان است معمولا بدون فکر باید پذیرفته و بدیهی تلقی شود.
• در پوششهای رسانهای و گفتمان سیاسی مسلط به این که اقدامات اسرائیل ممکن است مصداق کشتار جمعی یا تروریسم باشند اذعان نمیشود.
• به طور کلی، رسانههای خبری و مقامات دولتی در ایالات متحده این ذهنیت را اشاعه میدهند که جان اسرائیلیها واقعا خیلی بیشتر از جان فلسطینیها اهمیت دارد.»
به باور سولومان، هر چند جنگ غزه مورد توجه گسترده رسانههای آمریکایی بوده اما این که این رسانهها عملا چه میزان از واقعیتهای انسانی این جنگ را به طور کلی منعکس کرده باشند امر کاملا متفاوتی است.
این باور یک تلقی ناخودآگاه که رسانههای خبری جریان اصلی در آمریکا همواره دارند واقعیتهای جنگ را منتقل میکنند فیالنفسه باعث تاریکتر شدن هر چه بیشتر همان واقعیتها میشود در حالی که در اینجا غرضورزیهای رسانهای باعث وخامت محدودیتهای ذاتی روزنامهنگاری شدهاند.
جنگ غزه
در این تحلیل نوشته شده است: «در طول پنج ماه اول این جنگ، نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، و واشنگتن پست، واژه "بی رحم" یا مشتقات آن را با درصد خیلی بیشتری برای فلسطینیها (۷۷ درصد) نسبت به اسرائیلیها (۲۳ درصد) به کار بردند.
یک مطالعه انجام شده توسط سازمان "انصاف و دقت در گزارشدهی" (FAIR)، بی انصافی این رسانهها را حتی با این وجود که "خشونت اسرائیل بیش از ۲۰ برابر عامل تلفات جانی بوده" نشان داد.
مقالات خبری و تحلیلهای رسانهای به طرزی قابل توجه به طور یکسانی این بیانصافی را داشتند.
در تحلیلها همان قدر بیانصافی در استفاده بیش از حد از واژه "بیرحم" به منظور توصیف فلسطینیها به جای اسرائیلیها رخ داد که در اخبار مستقیم وجود داشت.»
در ادامه این مطلب تصریح شد، رسانههای جریان اصلی آمریکا بجز در برخی پوششهای خبری استثنایی نسبت به مهمترین جنایات در جنگ غزه شامل کشتارها، وحشت آفرینیها، قطع عضوها و وارد کردن تروماها تقریبا به کلی بیاعتنایی کرده و به تدریج برخی روایتهای سطحی را با تکرار برای مخاطب عام آمریکایی عادیسازی کردهاند.
آنها همچنین با گذشت ماهها و ادامه روند افزایش آمار شهدای فلسطینی، جنگ غزه را به عنوان یک عنوان خبری مهم کمرنگ کردند و برنامههای گفتگوی تلویزیونی در آمریکا نیز هر چه کمتر درباره این جنگ بحث کردند.
سولومان تحلیل کرد: ائتلاف آمریکا و اسرائیل با ادامه کشتار از طریق بمبارانها در غزه، بحران قریبالوقوع گرسنگی، کمبود آب و شیوع بیماریهای مرگبار را همچون یک مشکل روابط عمومی جلوه دادند در حالی که در توجیه سیاستها و در اعلامیههای رسمی جان گروهی را مهم تر از جان گروه دیگر نشان دادند.
در ادامه این تحلیل با اشاره به پروپاگاندایی که مقامهای رژیم صهیونیستی بعد از عملیات هفتم اکتبر ۲۰۲۳ «طوفان الاقصی» در مجامع عمومی به راه انداخته و این عملیات را مصداق «۱۱ سپتامبر اسرائیل» خواندند، تصریح شده است: «مساله وحشتناک اتفاقاتی است که بعد از ۱۱ سپتامبر آمریکا افتادند.
آمریکا با پوشیدن لباس یک قربانی به خود، این تراژدی وحشتناک رخ داده در داخل مرزهایش را تبدیل به یک توجیه با پایان باز به منظور کشتار به راه انداختن تحت نام تلافیجویی، محافظت از خود و صد البته به اصطلاح "جنگ با تروریسم" کرد.
در رابطه با جنگ اسرائیل علیه غزه نیز منطقهایی مشابه با منطقهای ارائه شده از سوی دولت آمریکا برای به اصطلاح "جنگ با تروریسم" بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر مطرح شدند تا جنایات ضد بشری را در پرتو رخدادهای قبلی مجاز و لازم بدانند.»
جنگ غزه
نگارنده همچنین به این ادعای «دونالد رامسفلد»، وزیر دفاع آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر درباره جنگ افغانستان اشاره میکند که گفت: «مسئولیت تک تک تلفات این جنگ اعم از تلفات افغانهای بی گناه یا آمریکاییهای بیگناه به پای القاعده و طالبان است.»
او این ادعا را با یک ادعای «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به فاصله پنج هفته بعد از شروع کشتار فلسطینیها در جنگ غزه مقایسه میکند که گفت: «هر تلفاتی از غیرنظامیان یک تراژدی است و تقصیر آن مستقیما به دوش حماس است!»
در پایان این تحلیل نتیجهگیری شده است: «مجوزهایی که برای دست زدن به کشتار صادر شدند خود توجیهگر بوده و هیچ تاریخ انقضایی ندارند.»