خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 01 بهمن 1403
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

شعر نباید محدود به کنگره‌ها باشد؛ شاعری که در ۷۰ سالگی جوانانه شعر می‌گوید!

مهر | فرهنگی و هنری | دوشنبه، 01 بهمن 1403 - 13:52
برگزیده کنگره ملی شعر دفاع مقدس می‌گوید برگزاری چنین‌رویدادهایی خوبی‌های زیادی دارد اما می‌تواند آفت‌هایی هم داشته باشد که یکی از آنها موضوعی‌شدن شعر شاعر است.
شعر،كنگره،شاعر،شركت،شاعران،مقدس،چاپ،دفاع،برگزيده،آزاد،كتاب،ن ...

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: خدابخش صفادل، شاعر پیشکسوت نیشابوری روز گذشته در اختتامیه کنگره ملی دفاع مقدس که در قزوین برگزار شد، برگزیده بخش «شعر دفاع مقدس با بهره‌گیری از مضامین عاشورایی» شد.
صفادل متولد ۱ آبان ۱۳۳۲ است، اما با اینکه بیش از ۷۰ سال سن دارد، در بیشتر کنگره‌ها، جشنواره‌ها و مجامع ادبی کشور شرکت می‌کند و ترسی هم ندارد برگزیده نشود.
به بهانه برگزیده شدن صفادل در کنگره ملی دفاع مقدس، سراغش رفتیم تا درباره شعر، زندگی با ادبیات، کنگره ملی شعر دفاع مقدس و کتاب‌های تازه‌اش صحبت کنیم.
مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛
* آقای صفادل فکر کنم هفتاد سالگی را هم رد کرده‌اید، ولی هنوز مثل جوانان سی‌ساله شعر می‌نویسید.
درست است؟
البته من ۲۶ سال بیشتر ندارم!
* از زمانی که وارد شعر شدم، شما شعر می‌گفتید و همان زمان هم پیشکسوت شعر نیشابور بودید.
این روحیه از کجا می‌آید که تا این سن، شعر می‌گویید و در کنگره‌ها و انجمن‌ها شرکت می‌کنید؟
با شعر زندگی می‌کنم، با کتاب و ادبیات و شاهنامه و حافظ و سعدی زندگی می‌کنم.
یعنی شعر و ادبیات جزو جدایی‌ناپذیر زندگی من هستند.
یک اصطلاحی است که می‌گویند «هم فال است، هم تماشا».
وقتی که من بر بال شعر پرواز کنم و گوشه گوشه ایران را به بهانه همین کنگره‌ها و مجامع ادبی ببینم و با دوستان شاعر هم صجبت شوم، حضور در این کنگره‌ها را برایم خوب و لذت‌بخش می‌کند.
این دورهمی‌ها تأثیرات خوبی دارد و باعث می‌شود که اشراف بیشتری به شعر خودت و دیگران داشته باشی.
هم لذت دیدار و سفر و گشت و گذار است و هم تبادل شعر و ادبیات و شنیدن نقطه نظرات دیگران.
* چند سال است شعر می‌نویسید؟
وارد دانشگاه که شدم، بعد از یکی دو سال دیدم که یکی از دوستان با کتاب حافظ دارد به جلسه‌ای می‌رود.
گفتم کجا می‌روی؟
گفت انجمن ادبی.
گفتم من هم بیایم؟
گفت بیا.
رفتم و دیدم جمعی نشسته‌اند شعر می‌خوانند و شعر می‌شنوند و شعرهایشان را نقد می‌کنند.
بعد از یکی دو هفته من هم انگار که دوست داشتم شعر بگویم.
شعر گفتم و در آن جلسه خواندم.
اینطوری بود که وارد شعر شدم.
آقای صابر بهداد که استاد ادبیات هستند، در دانشگاه هم‌کلاس من بود و ایشان بود که من را به سمت شعر راهنمایی کرد.
* ظاهرا در نیشابور هم انجمن دارید!
بله.
ماجرای تأسیس این انجمن به این‌جا برمی‌گردد که چندسال در دبیرستان دخترانه تدریس می‌کردم.
دانش‌آموزانم که می‌دانستند شعر می‌نویسم، گفتند کاش جلسه شعری بود که دور هم جمع می‌شدیم و شعر می‌خواندیم.
گفتم شما راه بیندازید، من می‌آیم.
آنها انجمن را راه انداختند و من هم هرهفته می‌رفتم.
کم‌کم داشتم بازنشست می‌شدم و دیدم نمی‌شود این‌جلسه را در دبیرستان برگزار کرد.
بنابراین تصمیم گرفتیم جلسه را در جای دیگری ادامه بدهیم.
کانون هنری سمیه را انتخاب کردیم و الآن بیست و چند سال است که هرهفته اینجا دور هم جمع می‌شویم و شعر می‌خوانیم و شعر نقد می‌کنیم.
می‌توانم بگویم هرچه بانوی شاعر در نیشابور است، از این انجمن سر برآورده‌اند.
* یکی از دلایل پرشور بودن شعر در نیشابور شما هستید.
خسته نمی‌شوید؟
خواه ناخواه حضور من در انگیزه پیدا کردن شاعران جوان تأثیر می‌گذارد.
شعر من و نظرات من و نوشته‌های من پخش می‌شود و دیگران هم در نیشابور با آن برخورد دارند.
همین باعث می‌شود که شاعران جوان به من مراجعه کنند و من هم تا می‌توانم در کنارشان هستم.
* درباره کنگره دفاع مقدس هم صحبت کنیم.
جالب است در هفتاد سالگی هنوز در کنگره‌ها شرکت می‌کنید و این‌قدر نسبت به شعر شور و شوق دارید.
چه شد که در این کنگره شرکت کردید؟
من فراخوان‌های شعری را همیشه دنبال می‌کنم و آنها را گروه ادبی‌مان می‌گذارم تا شاعران جوان در آن شرکت کنند.
بچه‌ها که شعر می‌فرستند، می‌گویم من هم کنار شما شعر می‌فرستم تا ببینیم چه می‌شود.
گاهی آنها برنده می‌شوند و من نه.
* پیش آمده همراه شاگردها در کنگره‌ای شرکت کنید و آنها از شما پیشی بگیرند؟
بله.
حتی شده سه‌چهار نفری به اختتامیه یک کنگره دعوت شدیم که آنها اول و دوم شدند و من سوم.
بعضی وقت‌ها آنها از خود من موفق‌تر هستند.
من در سه چهار بخش کنگره دفاع مقدس شرکت کردم که در بخش عاشورایی آن برگزیده شدم.
شعر عاشورایی‌ام انتخاب شد که کار خوب و متفاوتی بود.
این شعر را تازه گفته‌ام و شاید پنج شش ماه است که نوشته‌ام.
بهانه همین شعر هم همین کنگره‌ها شد.
دیدم جایی نوشته بود که چه کسی می‌تواند با این موضوع شعر بنویسد؟
من هم نوشتم و خوب درآمد.
گاهی این کنگره‌ها بهانه‌ای برای یک اتفاق خوب می‌شوند.
همیشه نباید بنشینی که شعر سراغت بیاید.
گاهی هم باید خودت سراغ شعر بروی.
* به نظر شما برگزاری کنگره‌ها منجر به خلق شعر خوب در آن موضوعات می‌شود؟
هم می‌تواند منجر به شعر خوب شود،‌ هم نه.
برگزاری کنگره‌های شعر آفت‌هایی هم دارد.
نمی‌شود انکار کرد.
اما بله می‌تواند این اتفاق بیفتد؛ هم از نظر اتفاقات ادبی، هم از نظر ارتباطات شاعرانه، هم از نظر سیاحتی و زیارتی.
ضمن اینکه برگزاری این کنگره‌ها برای شاعران جوان و با استعداد خیلی خوب است.
شما فرض کنید یک دانش‌آموز دختر که شعر می‌گوید، شاید هیچوقت نتواند به شیراز برود.
اما برگزاری‌ این کنگره‌ها کمک می‌کند که این دانش‌آموز و شاعر با استعداد، هم به مقبره حافظ و سعدی برود، هم به زیارت شاهچراغ.
من بعضی وقت‌ها می‌گویم وقتی کنگره برگزار می‌کنید، فقط به فکر برگزاری اختتامیه نباشید.
این شاعر شاید تنها یک‌بار بتواند به شیراز بیاید؛ باید این فضا را فراهم کنند که شاعر بتواند به زیارت شاهچراغ، و دیدار حافظ و سعدی هم برود.
همچنین فرصتی باشد که شاعران برگزیده با هم حرف بزنند و شعر بخوانند و ارتباطات ادبی شکل بگیرد.
اما این کنگره‌ها آفت‌هایی هم دارند.
آفتش این است که شاعر یک‌جانبه و محدود می‌شود.
شما مجبور می‌شوی فقط در حوزه‌های آیینی و مقاومت و… شعر بنویسی.
یعنی موضوع عاشقانه و موضوعات شخصی و آزاد در شعرت نمود کمتری پیدا می‌کند.
چون از هر ده تا کنگره شعر، گاهی حتی یک کنگره هم با موضوع شعر آزاد برگزار نمی‌شود.
این آفت این کنگره‌ها است.
* پس شاعران باید تلاش کنند شاعر جشنواره‌ای نشوند.
خود شما به این آسیب توجه داشتید؟
بله.
آخرین کتابی که من چاپ کردم اسمش «پیراهن بهار»‌ است که انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است.
این کتاب ۶۵ غزل دارد که همه ‌آنها عاشقانه است.
هیچ شعری غیر از شعر آزاد ندارد.
ضمن اینکه من هنوز شعرهای آیینی یا کنگره‌ای‌ را چاپ نکرده‌ام.
یعنی بیشتر کار من شعر آزاد است.
من دو کتاب در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ چاپ کردم که یکی پیراهن بهار و دیگری هم «در ناگهان واژه‌ها» است که سوره مهر آن را چاپ کرده است.
هردو آنها هم شعرهای آزاد است.
بیشتر شاعرانی که در کنگره‌ها شرکت می‌کنند هم کار اصلی‌شان در شعر آزاد است، ولی ممکن است شعرت وابسته به موضوعات کنگره‌ها و جشنواره‌ها شود که این خوب نیست.
* کتاب آماده چاپ هم دارید؟
بله.
یک کار آیینی دارم که مجمع شاعران اهل بیت (ع) از من خواسته که آن را برای انتشار آماده کنم.
نزدیک ۱۰۰ تا شعر آیینی است که تا امروز آنها را چاپ نکرده‌ام.
البته من شعرهای آیینی‌ام را در هیچ کتابی چاپ نکرده‌ام.
امیدوارم این کتاب هم منتشر شود تا موضوعات شعرم کامل‌تر شوند.
چون تا امروز هرچه از من منتشر شده، عاشقانه بوده است.
* راستی شعری را که در کنگره ملی دفاع مقدس برگزیده شد، بخوانید.
غزلی بود با عنوان «بیرقی تا افلاک» که خدمت شما می‌خوانم.
تا سبک‌تر بکشم بار غمی مبهم را
با غزل گریه، فراهم کنم این مرهم را
در عطشناکی آن روز، صلیبی گل کرد
دل به جوش آمد از آن داغِ نهان، زمزم را
جُلجَتا را به تماشای مسیح آوردند
و نشاندند به خاکستر غم مریم را
عاقبت حادثه‌ای سرخ، رقم خورد، چنان
که بلرزاند، غمش کنگره اعظم را...
صحبت از پیرهنی کهنه و پر اسرار است
گذری نیست به این راز، مگر مَحرَم را!
صحبت از جامه‌ی سرخی است رهاورد بهشت
که رها کرد، از آن بخت سیاه، آدم را
جامه‌ای بود که در پرتوِ خود، در آن بند
دور کرد از سر ذوالنون، شَبَحِ ماتم را
گاه پیراهن یوسف شد و از مصر رسید
بــرد از سینه آن پیر، هزاران غم را
این همان پیرهنی بود که در عاشورا
زینب آورد نشان داد بنی آدم را
سرخ، چون هیئت خورشید به هنگام غروب
می‌شناسند، به خوبی همه، این پرچم را!
بیرقی بود که از خاک به افلاک رسید
تا بخوانند به این بــزم، همه عالم را!
یک جهـان منتظرانیم، سواری برسد
بشـکند هیمنه این شب نامحرم را...