چرا فیلم «صیاد» مخاطبان و منتقدان را صید نکرد؟
این اثر نمیتواند از منظر نمایش جدالهای جنگی اثر کاملی باشد و تکنیک نمایش رویدادهای نظامی فیلم حتی به اندازه کانیمانگا (سیفاله داد) کارکرد ندارد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - تولید آثار سینمایی پرتره یا گونه بیوگرافیک، در چند سال اخیر به یک روند مستمردر سینما تبدیل شده است.
در نخستین روز برگزاری جشنواره فیلم فجر، از تازهترین نمونه این گونه با محوریت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی رونمایی شد.
در همان دقایق ابتدایی فیلم حضور متفاوت «علی سرابی» و صداسازی شهید، به مخاطب با یک نمای بسته تصویر قابل بررسی از این شهید را ارائه میدهد و صداسازی کاملا مشابه کاراکتر اصلی به وسیله هوشمصنوعی، به خصایص سرابی در خلق این شخصیت کمک شایانی میکند.
اما در ادامه، فیلمنامه پراکنده و بشدت آشفته و کارگردانی بسیار ضعیف فیلم، حلاوت تلاشهای بازیگر نخبه سینما و تئاتر ایران در خلق این کاراکتر را تحتالشعاع قرار میدهد.
توییت سام بهشتی منتقد سینما
شاعرانگی و روایت زندگی یک سرباز با روایت صدای یک زن، در روایتی با محتوای نظامی و بشدت سیاسی، تعارض و پارادوکسهای فراوانی تولید میکند.
ظاهرا سازندگان قصد داشتند یک بخش لطیف زیست سردار سپهبد را برجسته کنند، اما زیباشناسی این شگرد با گونه فیلم در تعارض است.
قصد اولیه «فیلم» صیاد، روایت روزهای ملتهب یک سردار، در دل بحرانهای سالهای ابتدایی پس از انقلاب است و این جنبه از فیلم نیز قابل بررسی است که به چه میزان اهداف اولیه در اجرا محقق شده است.
توییت مسعود کارگر روزنامهنگار و منتقد سینما
فیلم از فقدان آشنا نبودن به گونهشناسی سینما صدمه میبیند و سئوالات فراوانی درباره هویت ژنریکی آن مطرح است.
آیا این فیلم شاعرانه درباره زیست یک فرمانده مقتدر است؟
آیا فیلمی بیوگرافیک است؟
آیا فیلمی جنگی است؟
آیا یک فیلم سیاسی- حزبی است؟
در ارزیابی نهایی، فیلم دچار نوعی پراکندگی مضمونی، ساختاری و فرمی است.
پاشنه آشیل تمام فیلمنامههایی که توسط نویسنده فیلمنامهنامه نویس اثر، درباره سالهایی ابتدایی انقلاب به نگارش درآمده به این وضعیت پارادوکسیال دچار است.
پس از پایان اکران فیلم، همان سوال مطروحه درباره فیلم چمران را برای ارزیابی تحلیلی فیلم مطرح کرد.
استوری جعفر گودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی
محمد قوچانی روزنامهنگار سالها قبل با این تیتر به سراغ تحلیل ابراهیم حاتمیکیا رفت؛ «چمران خمینی یا چمران بازرگان؟».
با همین مثال میتوان در نیمه مقدماتی فیلم این سوال را مطرح کرد که قهرمان این فیلم «سپهبد صیاد شیرازی» سرباز ابولحسن بنیصدر است یا دلداده بنیانگذار انقلاب!؟
احسان رحیمزاده خبرنگار خبرگزاری ایرنا در ادامه تبیین چنین نگرشی به فیلم همین موضوع را در استوری اینستاگرام خود مطرح کرده است که این فیلم بیش از آنکه به صیاد بپردازد، توجه خاصی به بنیصدر دارد.
این رویکرد نویسنده در فیلمنامه اولیهای که درباره تسخیر سفارت آمریکا به نگارش درآمد و کلیه آثار مرتبط او با دهه شصت مشهود است، سهوا یا عمدا با دستاویز تفسیری نوین از تاریخ سالهای ابتدایی انقلاب، تصویر دیگری از چهرههای مخالف حاکمیت ساخته میشود و نمونه متاخر آن فیلم «ضد» است.
در این فیلم به قدری کاراکترهای وابسته به اعضای سازمان مجاهدین خلق جذاب خلق شدهاند که ناخواسته در تماشاگر احساس سمپاتیکی را تقویت میکنند.
به هر حال اگر این فیلم را هر تهیهکننده غیر متصلی ساخته بود، موضوع تطهیر بنیصدر پررنگتر مطرح میشد.
کاراکتر بنیصدر در متن فیلم، سپاه را به حمایت از حزب و جناح سیاسی خاص متهم میکند و این گزاره گفتمانی همچنان توسط مخالفان سیاسی، همواره به عنوان یک گزاره اتهامی مطرح است وطراحی پررنگ شدن دوقطبی سیاسی توسط سپاه و صرف حمایت از یک حزب، به روایتهای مجعول امروز به سبک و سیاق اینترنشنال پیوند میخورد.
در تلاقی تاریخ و سینما نیاز به مراقبتهای ملی فراوان است.
هر رخدادی تاریخی را نباید در سینما لحاظ کرد، به عنوان نمونه حادثه سقوط بالگرد بنیصدر این همانی تاریخی متاخری را در ذهن متبادر میکند و ناخواسته تماشاگر به دلیل همانندسازی، تصور مثبتی از رویکرد و عملکرد او در ذهنش شکل میگیرد.
اشاره معین احمدیان روزنامهنگار و منتقد سینما درباره بخشی از دیالوگهای فیلم صیاد
در فیلمنامههای ظاهرا انقلابی نویسنده، چنین شگردهایی همواره قابل تامل و بررسی است.
ادامه این رویکرد در گفتوگوی سپهبد صیاد و کاراکتر محسن رضایی مشهود است و در ادامه تاکید بر ایدئولوژیک بودن نیروهای نزدیک به محسن رضایی برای بالابردن سطح تنش با نیروهای ارتش در فیلم پررنگتر میشود.
همین رویکرد درباره بررسی نقاط عطف تاریخی در فیلم، سبب شده اثر در بررسی روندهای روزهای ملتهب سالهای 1359 تا ابتدای دهه شصت، زمینه تناقض و پارادوکسهای فیلم را تقویت میکند تا مخاطب امروز با تصویری از یک فیلم حزبی -سیاسی مواجه شود و شباهت به اثری تاریخی یا بیوگرافیک کمرنگ شود.
فیلم فاقد موقعیتهای تاثیر گذار است، با همه امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته یک موقعیت جنگی را تا انتها کامل نمیکند و جامپهای فراوان فیلم به موقعیتهای نمایشی فیلم لطمه فراوانی میزند.
این اثر نمیتواند از منظر نمایش جدالهای جنگی اثر کاملی باشد و تکنیک نمایش رویدادهای نظامی فیلم حتی به اندازه کانیمانگا(سیفاله داد) کارکرد ندارد، از طرفی از حیث تکنیکی اغلب اجراهای فیلم، از آسمان غرب، ضعیفتر است و در سراسر فیلم مخاطب با روایت منسجمی مواجه نیست.
***مهدی قاسمی