راز 14 ساله قتل مرد تاجر؛ ادعای پوچ یا جنایت فاش نشده؟
مردی با رفتن به دادسرای جنایی مدعی شد پرده از راز قتلی برداشته که سالها مخفی مانده بود.
![نريمان،مرد،مردي،پول،جنايي،دفتر،بلوكه،بروم،بازپرس،بررسي،ترسيد ...](https://cdn.etemadonline.com/thumbnail/scXLjcbYPCef/MPG-GGKSFzLCrjpM5307pPl6zF97oQefSuk2EILNlflCh0kqj7xBv5XRBeqa6Tcp/%D9%82%D8%AA%D9%84.jpg)
کد خبر: 698556 | ۱۴۰۳/۱۱/۱۹ ۲۱:۴۷:۴۰
مردی با رفتن به دادسرای جنایی مدعی شد پرده از راز قتلی برداشته که سالها مخفی مانده بود.
به گزارش سایت جنایی، چند روز پیش مرد جوانی پس از مراجعه به دادسرای جنایی تهران شکایتی ثبت کرد و وقتی مقابل بازپرس محسن اختیاری نشست، گفت: سال ۸۹ با مردی به نام نریمان آشنا شدم و پس از مدتی به دفتر او که در یکی از محلههای شمال غرب تهران بود رفتوآمد پیدا کردم.
در این رفتوآمدها فهمیدم در دفترش کارهای غیرقانونی انجام میدهد و اگر افراد نمیتوانستند چکهایی را که گرفتهاند، نقد کنند، پیش او میآمدند.
در واقع او «شرخر» بود و غیر از نقد کردن چک، کارهای دیگر هم انجام میداد.
مثلاً افرادی که پول بلوکه داشتند، او کارشان را راه میانداخت.
به قول خودش کارشناسی داشت که با گرفتن درصدی از مبلغ، کار را انجام میداد.
زمستان سال ۸۹ در جریان رفتوآمد به آن دفتر متوجه مردی شدم که تاجر بود اما به خاطر مشکلات مالی که برایش ایجاد شده بود، نمیتوانست دوباره به انگلستان برود و ۱۰۰ میلیون دلار پول بلوکهاش را هم نمیتوانست به ایران بیاورد.
آن مرد به دفتر نریمان آمد و پس از صحبت با دوست من که مدیر آنجا بود قرار شد ۴۰ درصد بدهد تا پول بلوکه را برایش به ایران بیاورند.
در نهایت پس از توافق پیگیریهای کار این مرد تاجر شروع شد.
در همین بین من درگیر مشکلات مالی و بدهکاریهای خودم شدم و پس از آن نتوانستم به آن دفتر بروم.
پس از آن متوجه شدم طلبکارانم شکایت کردهاند و بالاخره زندانی شدم.
هفت سال زندان بودم و پس از آن به سختی توانستم بدهیهایم را بدهم و سه ماه قبل آزاد شدم.
بعد از آزاد شدن برای پیدا کردن کار و حتی برای پول قرض گرفتن هر جایی سر میزدم و در همان ایام یاد نریمان افتادم و بعد از کلی جستوجو پیدایش کردم و سراغش رفتم.
وقتی او را دیدم به من پیشنهاد داد به مهمانیای بروم که در خانه دوستش برگزار میشد.
قرار بود آنجا بروم و با نریمان حرف بزنم و او بررسی کند چطور میتواند به من کمک کند.
وقتی به آنجا رفتم او خیلی مست بود.
از قدیم و خاطرات مشترکمان حرف زدیم.
نریمان در همین مرور خاطرات برایم تعریف کرد پولهای مردی را که سال ۸۹ در انگلستان بلوکه شده بود، به دست آوردند و بعد خودش را کشتند، چون میخواستند کل پول را به جیب بزنند.
این مرد در ادامه به بازپرس جنایی گفت: با شنیدن چیزهایی که آن دوست قدیمی برایم تعریف کرد، ترسیدم و دیگر سراغش نرفتم.
ترسیدم نکند من هم درگیر ماجرایی شوم و سر من هم بلایی بیاورند.
نریمان آن شب جزئیات قتل را فاش کرد و توضیح داد آن مرد را بیهوش کردند، کشتند و در بیابان رها کردند.
حالا آمدهام موضوع را اطلاع بدهم تا اگر لازم است در این رابطه تحقیق و مشخص شود که حرفهای نریمان چقدر درست است.
بازپرس اختیاری در پی شنیدن این اظهارات مرد جوان با توجه به ادعایی که او مطرح کرد دستور داد ماموران پلیس آگاهی موضوع را بررسی کنند تا مشخص شود واقعاً در آن زمان مردی که گفته شده به قتل رسیده، یا اصلاً وجود خارجی داشته است؟
همچنین باید پروندههای افراد گمشده و اجساد کشفشده در آن بازه زمانی بررسی شود.