خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 20 بهمن 1403
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

حوزه قم و 100 سال ماجرا

تسنیم | فرهنگی و هنری | شنبه، 20 بهمن 1403 - 16:53
از دهه دهم تا پنجاهم شمسی، قدرت و حوزه در چالشی مداوم بودند. از یک طرف، حکومت که می خواست هر نهادی جز خودش را بتراشد، لاغر کند و دور بیندازد، از دیگر سو، حوزه ای که می خواست در عین استقلال، کنش گر سیاسی ـ اجتماعی هم باشد.
حوزه،قم،روزها،سياست،معافيت،علميه،دنياي،قدرت،مركز،تاريخ،سياسي ...

به گزارش گروه حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، سعید احمدی، نویسنده و پژوهشگر ادبی حوزه، به بهانه یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم و سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در یادداشتی به کارکرد حوزویان در تحول سیاسی و اجتماعی پرداخت و نوشت:
یکی از آن روزها که صداوسیما در تسخیر کرونا بود، گذرم افتاد به فیضیه.
همان مدرسه‌ای که روزی لرزه به جان سلطنت انداخت، حالا دلش خوش بود به رفت‌وآمد چند طلبه.
رفتم کتابخانه؛ نه برای کتاب‌خوانی؛ زیرا خواندن در اینجا و هر جای دیگر همیشه دست‌مایه‌ای است برای چیزهایی فراتر.
رفته بودم برای دیدن «مرکز اسناد حوزه‌های علمیه».
جایی که از همان اول هم حضورش در این فضای طلبگی برای برخی، دل‌چسب به‌نظر نمی‌رسید؛ یک خرق‌عادت بود راه‌اندازی چنین جایی؛ شاید مثل تأسیس خود حوزه‌ قم در یک قرن پیش؛ برای همین، با این‌که هیچ‌کاره‌‌ حوزه و آن‌جایم، همیشه دل‌نگران بسط و دوامش بوده‌ام؛ مثل همان لحظه که با تردید، پایم را گذاشتم در آسانسور.
اما بود، سر جایش؛ حتی بهتر از گذشته.
آنچه اما به دیدنش می‌ارزید، نه فقط قفسه‌های چوبی و نامه‌های به‌جا مانده‌ گوناگون و عکس‌های تاریخی، که یک برگ کاغذ بود.
سندی به‌ظاهر ساده، اما خیلی گویا؛ نه یک دریچه، بلکه دروازه‌ای رو به دنیای تحولات.
برگه «معافیت تحصیلی سیدعلی خامنه‌ای».
کاغذی که سال 1341 در اوج اقتدار شاه، فقط یک سند اداری بود برای تعیین تکلیف سربازی طلبه‌ای جوان.
هرگز نباید فراموش کرد که تاریخ، بازی خودش را دارد.
گاهی همان کاغذی که کسی برایش تره هم خرد نمی‌کرد، تبدیل می‌شود به کلیدی که دروازه‌ای را می‌گشاید به جهانی از معنا و حقیقت.
یک قرن پیش، شیخ عبدالکریم حائری یزدی حوزه قم را بازتأسیس کرد.
آن زمان، طلبه یعنی کسی که باید در سایه بنشیند و نهایت کار، سیاست را بپاید؛ ولی این‌طور هم نبود.
همان حوزه‌ای که عده‌ای، یا نبودنش را آرزو می‌کردند یا ماندنش را در حاشیه، آمد وسط میدان.
آن روزها، سیاست‌مدارها و روشن‌فکرها یک هدف مشترک داشتند: از کاه، کوه بسازند تا آخوند را از چشم مردم بیندازند.
انگ و رنگ و برچسب به او بزنند؛ تحقیرش کنند؛ بگویند تاریخش منقضی شده؛ ادعا کنند دنیای مدرن جایی برای این جماعت ندارد؛ کج و معوج‌اند؛ دانش و بینشی ندارند و توده‌ای بدخیم از حرف‌های دیگر را نثارشان کنند.
یکی مثل صادق هدایت هم، در اصفهان نصف جهان، زننده و گزنده‌ترین تعابیر را علیه قم و آخوند می‌نوشت.
آن‌یکی، در روزنامه‌ها نیش زد و زهر پاشید، حکومت هم، برای آخرین زورها و فشارها، سربازی را اجباری کرد تا رسمیت را از حوزه بگیرد و طلبه‌ها را خوارتر و بی‌مقدارتر کند؛ اما تاریخ را نمی‌شود با قانون نوشت.
گاهی یک کاغذ، بیانگر باطل‌بودن کل یک معادله است.
درست یک سال بعد از امضای همان برگه معافیت، حوزه علمیه قم شد کانون تحولات ایران و بعد هم جهان.
از دهه دهم تا پنجاهم شمسی، قدرت و حوزه در چالشی مداوم بودند.
از یک طرف، حکومت که می‌خواست هر نهادی جز خودش را بتراشد، لاغر کند و دور بیندازد، از دیگر سو، حوزه‌ای که می‌خواست در عین استقلال، کنشگر سیاسی‌ ـ اجتماعی هم باشد.
روشن‌فکران غرب‌گرا همه‌ی این سال‌ها، حوزه را مرکز «تحجر، عقب‌ماندگی، روضه‌خوانی و خیلی لطف و ارفاق می‌کردند پناهگاهی برای بریده‌ها و خستگان از دنیا» می‌دیدند و معرفی می‌کردند.
آنان هم که مهمش می‌دانستند، در نهایت، جا و جایگاهش چیزی بود در حد و قواره یک مؤسسه مذهبی محافظه‌کار.
برخی هم از دل حوزه تصوری چنین داشتند که زنبور برای اینکه عسل بسازد باید بماند در کندو.
باز هم اما غلط بود هرچه می‌پنداشتند.
حوزه به حاشیه و کنار رینگ نرفت و از متن بیرون نیفتاد.
نه فقط در انقلاب، که در سال‌های بعد، در سیاست، در جامعه، در جغرافیای سیاسی منطقه، رد پایش پررنگ‌تر شد.
آنان که نبرد قدرت را ریخته‌ بودند در سلاح کلمات، می‌گفتند و می‌گویند که حوزوی جایی در دنیای دانش و پیشرفت ندارد و در تاریکی و نموری حجره‌ها نان خشک و پنیر می‌جود، حال فکر کردن به یک چیز را درباره حوزه نداشته‌اند: انطباق عینی با جامعه، عاملیت آنی و در لحظه، کنش‌گری فعال و آینده‌نگری.
خیال می‌کردند حوزه مثل حجره‌های قدیمی‌اش، دلش خوش است به رساله‌نویسی؛ اما حالا؟
همین حالا این نهاد، نه فقط یک مرکز علمی و تربیتی، بلکه بازیگری جهانی است.
قدرت و سیاست، مدت‌هاست که دیگر فقط در کاخ‌ها جمع و خلاصه نمی‌شود.
گاهی، از درون حجره‌ای ساده و کوچک، موجی راه می‌افتد که دیوارهای سیاست و پندارهای سیاسی را در سراسر دنیا می‌لرزاند و در هم می‌ریزد.
این، چیزی است که نه شاه آن روز می‌فهمید، نه روشن‌فکر دیروز و امروز یا فجازی‌خوان‌های خودهمه‌چیزدان دهکده‌ ارتباطات.
برخی چیزها را نمی‌شود در کتاب‌ها خواند؛ باید در تاریخ دید، در سندی که با واقعیت، فاصله‌ای ندارد.
چه‌بسا صدها سال سکوت با یک نوشته بشکند؛ مثل همین نامه‌ معافیت تحصیلی طلبه‌ آن روزها و فرمانده‌ کل قوای این روزها.
انتهای‌پیام/