خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 23 بهمن 1403
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

جای خالی حاج قاسم در راهپیمایی 22 بهمن/ بغض سنگین مردم

تسنیم | استان‌ها | سه شنبه، 23 بهمن 1403 - 11:30
پیش از شهادتش همیشه در راهپیمایی 22 بهمن دنبالش می گشتم، حالا بعد از شهادتش او را در قاب چشمان هزاران نفر می بینم، چشمانی که با عشق و دلتنگی، بصیرت و جوانمردی تصویرش را به آسمان بلند کرده اند، همین ها که از قاتلت و مذاکره کنندگان با قاتلت بیزارند.
قاسم،حاج،عكس،راهپيمايي،22،مردمي،خون،بهمن،جمعيت،دوربينم،راهش، ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمان، همیشه وقتی برای پوشش تصویری راهپیمایی 22 بهمن به خیابان می‌رفتم، اولین فکرم این بود: «حاج قاسم آمده؟» لنزم را آماده می‌کردم، از کسانی که به او نزدیک‌تر بودند سراغش را می‌گرفتم، چشم‌هایم میان جمعیت دنبالش می‌گشت تا شاید بتوانم تصویری از او را در قاب دوربینم ثبت کنم، آخرین تصویری که از او گرفتم سال 1397 بود، آرام و بی‌ریا میان مردمی که دوستش داشتند در میان جمعیت بی‌آن که بدانم این آخرین باری است که او را از پشت دوربین می‌بینم.
یک سال بعد در 13 دی 1398، خبر شهادتش را شنیدم.
بغض سنگینی از همان لحظه در دلم نشست، بغضی که هنوز هم هر سال در چنین روزی سنگینی‌اش را بیشتر احساس می‌کنم.
از آن روز به بعد هر راهپیمایی که رفتم، ناخودآگاه دنبالش گشتم، مثل عادت، مثل نیازی که هیچ‌وقت از بین نرفت، اما او دیگر نبود؛ یا شاید بود، اما نه آن‌طور که همیشه می‌دیدمش.
امسال در 22 بهمن وقتی دوباره میان جمعیت رفتم.
ناخودآگاه نگاهم به دنبال او بود، از همه جاهایی که حدس می‌زدم وارد مسیر راهپیمایی شود، انگار که هنوز هم امیدی داشتم که شاید جایی میان مردم بایستد، اما این بار به جای او، تصویرش را می‌دیدم.
روی پلاکاردها، در قاب‌های کوچک و بزرگ، در دستان پیرمردی که با اشک و با دلی شکسته قاب عکسش را به سینه چسبانده و در چشمان کودکی که عکسش را محکم در دست گرفته بود؛ مردم با عکس حاج قاسم آمدند تا بگویند که راهش ادامه دارد.
تا به دشمنان او بفهمانند که او زنده است، در قلب‌ها، در شعارها، در گام‌های استوار مردمی که هر سال برای انقلابشان به خیابان می‌آیند.
امسال هم به رسم همیشه با دوربینم به دل راهپیمایی زدم، اما این بار نه برای شکار چهره‌ای آشنا، بلکه برای ثبت بغض‌هایی که با نام حاج قاسم آرام می‌شد.
حالا دیگر لنزم را به هر سمتی که می‌چرخاندم، او را می‌دیدم و دیگر نیاز نبود که از کسی بپرسم «حاج قاسم آمده؟» این بار او در چهره همه مردمی که با عشق و اراده و گام‌های استوار آمده بودند می‌دیدیم؛ گویا همه با عکس او آمده بودند تا بگویند که او زنده است و راهش ادامه دارد.
22 بهمن امسال دوباره آمده‌ام، دوباره در همان خیابان‌ها از چهارراه غزه تا میدان عاشورای کرمان، حالا او همه جا هست و بیشتر از قبل که نمی‌خواست دیده شود، حالا هست، تصویرش را در میان مردم می‌بینم.
دست‌هایی که عکس حاج قاسم را بلند کرده‌اند؛ دیگر او را با چشم‌های ظاهری نمی‌بینم، اما انگار در میان این مردم بیشتر از همیشه حضور دارد.
از آن پس راهپیمایی‌ها بدون او برگزار شد، اما نه بدون حضورش؛ چرا که حالا تصویر او در دستان هزاران و میلیون‌ها نفر تکثیر شده است، حالا دیگر به دنبال او نمی‌گردم، کافی است دوربینم را به هر سو بگیرم، او هست.
در پلاکاردها، در دل‌های شکسته اما مصمم، در چشمان خیس اما استوار، آنهایی که با عکس حاج قاسم به خیابان آمده‌اند با او عهدی دارند، با او سخن می‌گویند و با او به دشمن پیام می‌دهند.
اما در میان این جمعیت در میان این بغض‌های سنگین، در میان این قدم‌هایی که با عشق و اندوه برداشته می‌شود، سؤالی تلخ و آزاردهنده در ذهن مردم است و بیشتر در ذهن خودم: چطور می‌شود با کسانی که دستور شهادت او را دادند، پشت یک میز نشست؟
چطور می‌شود با قاتلان حاج قاسم مذاکره کرد؟
اشکم از گوشه چشمم پایین می‌افتد و می‌بینم که مردمی که 22 بهمن امسال تصویر حاج قاسم را در دست گرفته‌اند، با حضورشان پاسخ این سؤال را داده‌اند.
آنها با فریادهایشان، با شعارهایشان، با اشک‌هایی که از بغض مظلومیت حاج قاسم بر گونه‌هایشان جاری است، مذاکره با قاتلان او را محکوم می‌کنند.
چگونه می‌شود با کسانی که اعتراف کردند فرمان ترور او را صادر کرده‌اند، دست داد؟
چگونه می‌توان بر سر میزی نشست که دست‌های آلوده به خون سردار دل‌ها در آن حضور دارد؟
مردم آمده‌اند تا بگویند: "ما هرگز خیانت را نخواهیم پذیرفت.
مذاکره با قاتلان حاج قاسم، خیانت به خون اوست.
سازش با دشمنی که دستش تا مرفق به خون شهیدان این سرزمین آغشته است، محال است."
حاج قاسم در میان این مردم است، در قلب‌هایشان، در اراده‌شان، در تصمیمشان برای ایستادگی.
آنها با عکس او آمده‌اند، نه فقط برای دلتنگی، بلکه برای یک پیام روشن: راهش ادامه دارد، و خیانت به خون او را برنمی‌تابیم.
ثارالله انکوتی
انتهای پیام/511/