مشروعیت زمانی معنا مییابد که مردم باور کنند حاکمیت نه برای بقای خود که برای ارتقای کیفیت زندگی آنان تلاش میکند
قادر باستانی تبریزی نوشت: مشروعیت، زمانی معنا پیدا میکند که مردم باور داشته باشند که نهادهای حاکم، نهتنها برای بقای خود، بلکه برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، تأمین رفاه عمومی و حفظ کرامت اجتماعی آنان تلاش میکنند.
![مشروعيت،سياسي،تقويت،حاكميت،اجتماعي،روشن،جامعه،ملي،قدرت،عمومي ...](https://cdn.etemadonline.com/thumbnail/HKHq0SmosT9F/MPG-GGKSFzLCrjpM5307pPl6zF97oQefSuk2EILNlflD9yQo1lLx7ZXRBeqa6Tcp/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85+%D8%AF%D8%B1+%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1.jpg)
کد خبر: 699016 | ۱۴۰۳/۱۱/۲۳ ۱۱:۴۴:۵۷
«مشروعیت پایدار و افق آینده» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم قادر باستانی تبریزی است که در آن آمده؛ مساله مشروعیت سیاسی و ادراک دلسوزی حاکمیت برای مردم، امری فراتر از تبلیغات رسانهای یا نحوه بیان مواضع در چارچوب استراتژیهای ارتباطی است.
تصور محدود از مشروعیت که آن را به مقبولیت میان یک اقلیت منسجم تقلیل میدهد در سالهای اخیر بر سیاستهای رسانهای و حکمرانی سایه افکنده است.
تمرکز رسانههای رسمی بر بسیج این پایگاه محدود و استراتژی قطبیسازی سیاسی، بازتابی از این نگرش مضیق است.
مشروعیت، زمانی معنا پیدا میکند که مردم باور داشته باشند که نهادهای حاکم، نهتنها برای بقای خود، بلکه برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، تأمین رفاه عمومی و حفظ کرامت اجتماعی آنان تلاش میکنند.
با این حال، گاه رویکردهای محدودکننده، مشروعیت را به مقبولیت در میان یک اقلیت منسجم تقلیل داده و سیاستهای کلان رسانهای و اجرایی را تحت تأثیر قرار داده است.
در چنین فضایی، تمرکز رسانههای رسمی بر بسیج پایگاههای محدود حمایتی و تقویت قطبیسازی سیاسی، موجب کمرنگ شدن گفتمان وحدت و همگرایی ملی شده و فرصتهای گفتوگو و همدلی را کاهش داده است.
این در حالی است که تجربه تاریخی نشان داده است که انسجام اجتماعی، نه از طریق تقابل و حذف، بلکه با پذیرش تنوع فکری، افزایش شفافیت و ایجاد فضای آزاد برای بیان دیدگاهها تقویت میشود.
اما در دل این چالشها، فرصتهای ارزشمندی برای بازآفرینی مشروعیت و تقویت پیوند میان مردم و حاکمیت نهفته است.
سیاستگذاریهای مبتنی بر شفافیت، پاسخگویی و مشارکت گسترده مردم، میتواند اعتماد عمومی را احیا کرده و سرمایه اجتماعی را تقویت کند.
رسانهها نیز میتوانند به جای تکیه صرف بر بسیج یک اقلیت خاص، بستری برای شنیده شدن صدای همه اقشار جامعه فراهم کنند و به پلی برای تقویت همبستگی ملی بدل شوند.
حکمرانی هوشمند، حکمرانیای است که همواره گوش شنوا برای مطالبات مردمی دارد و تلاش میکند با بازاندیشی در رویکردهای خود، مسیر تازهای برای تعامل سازنده با جامعه بیابد.
در چنین رویکردی، مشروعیت نه امری تحمیلی، بلکه پدیدهای پویا و در حال رشد است که در پرتو اقدامات عینی، تأمین عدالت اجتماعی و بهبود شرایط زندگی مردم تقویت میشود.
در سالهای اخیر، حمایت اقلیت منسجم به عنوان راهبردی برای بقا در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی مورد توجه قرار گرفته است.
بخشی از حاکمیت، تهدید اصلی را ناشی از احتمال پیوند بخشهایی از جامعه با برنامههای خارجی فرض میکند و در نتیجه تلاش دارد با جلب رضایت همین پایگاه وفادار، ثبات را حفظ کند.
اما این استراتژی در درازمدت خطرات جدی برای انسجام ملی به همراه دارد.
مشروعیت سیاسی در بُعد سوبژکتیو، هنگامی حاصل میشود که اکثریت جامعه، حاکمیت را ذیحق و ذیصلاح بداند.
در بُعد عینی، مشروعیت مبتنی بر رویههای دموکراتیک، نظارت قضایی مستقل، آزادیهای سیاسی و رعایت حقوق شهروندی است.
اما مشروعیت در معنای گستردهتر آن، زمانی تأمین میشود که اکثریت مردم، اهداف حکومت را همراستا با سعادت و بهزیستی خود ببینند.
در شرایط فعلی کشورمان، چالش اصلی همین نقطه است: فقدان افق روشن برای آینده.
اکثریت جامعه، امروز چشمانداز مشخصی از آینده ندارند.
نه حاکمیت و نه نیروهای سیاسی مخالف، قادر به ترسیم افقی روشن و امیدبخش نبودهاند.
هسته سخت حامیان نیز بیش از آنکه افقی مطلوب را پیش روی خود ببینند، درگیر تداوم وضعیت موجود هستند.
در این شرایط، نبود راهبردی مشخص برای خروج از بحرانهای جاری، خود عاملی برای تعمیق بیاعتمادی و کاهش سرمایه اجتماعی است.
از سوی دیگر، جهتگیری کلان سیاستگذاری اقتصادی و بینالمللی ایران همچنان مبهم است.
آیا ایران در چارچوب دولت رفاه سوسیالدموکراتیک حرکت خواهد کرد یا به سمت مدلهای الیگارشیک اقتصادی گرایش خواهد یافت؟
آیا سیاست خارجی ایران بر اساس حفظ موقعیت یک قدرت مستقل و غیرمتعهد خواهد بود یا ائتلافی پایدار با بلوکهای قدرت نوظهور را دنبال خواهد کرد؟
این پرسشها بدون وجود احزاب قدرتمند و مکانیسمهای مشارکتی گسترده، پاسخی روشن نخواهند یافت.
تجربه تاریخی نشان داده است که مشروعیت سیاسی بدون مشارکت گسترده مردم در تعیین سرنوشت خود، قابل دوام نیست.
برای ترسیم آیندهای روشن، نیازمند بازسازی سرمایه اجتماعی و تغییر ذهنیت استیصال و بیافقی در میان شهروندان هستیم.
این مهم زمانی محقق خواهد شد که سیاستگذاریهای کلان، نه بر اساس رویکردهای کوتاهمدت و واکنشی، بلکه بر پایه درک واقعبینانه از مطالبات عمومی و ایجاد فضای گفتوگوی آزاد میان شهروندان و حاکمیت شکل بگیرد.
هر اندازه که جامعه احساس کند در فرآیند تصمیمگیری و سیاستگذاری نقشی ندارد، شکاف میان مردم و ساختار قدرت عمیقتر شده و انگیزههای مشارکت جمعی کاهش خواهد یافت.
بنابراین، تقویت نهادهای مدنی رسانههای مستقل و احزاب سیاسی قدرتمند، از الزامات بنیادی برای بازسازی مشروعیت و ترسیم آیندهای روشن به شمار میرود.
افزون بر این، مشروعیت سیاسی نهتنها به پشتیبانی داخلی وابسته است، بلکه تأثیر مستقیم بر جایگاه یک کشور در نظام بینالمللی دارد.
کشوری که از سرمایه اجتماعی مستحکم و انسجام ملی برخوردار است، قدرت بیشتری برای چانهزنی در مذاکرات بینالمللی و مقابله با تهدیدهای خارجی خواهد داشت.
از این رو، تقویت مشارکت عمومی نهتنها یک ضرورت داخلی بلکه عاملی تعیینکننده در تنظیم روابط دیپلماتیک و افزایش قدرت ملی است.
عبور از بحرانهای کنونی مستلزم بازاندیشی در شیوه حکمرانی، گسترش فضای گفتوگوی ملی و تدوین راهبردهای مبتنی بر وفاق اجتماعی است.
تنها در سایه تعامل سازنده میان مردم و حاکمیت، میتوان به بازسازی اعتماد عمومی، تقویت مشروعیت سیاسی و در نهایت، شکلدهی به آیندهای پایدار و امیدبخش امیدوار بود.
آیندهای روشن زمانی رقم خواهد خورد که حاکمیت و مردم، به عنوان دو ستون اساسی توسعه و پیشرفت، در مسیر تعامل و تفاهم گام بردارند.