درخواست طلاق از مردی که دو بار ورشکست شد
پریناز برای جدایی از همسرش اقدام کرده است. او سه سال دنبال طلاق بود. پریناز برای اعتمادآنلاین از دلایل تلاش برای جدایی میگوید.
![همسرت،زندگي،جدايي،خانه،پدرم،پدرش،نيم،پريناز،شوهرم](https://cdn.etemadonline.com/thumbnail/m30xMAabFdGU/MPG-GGKSFzLCrjpM5307pPl6zF97oQefSuk2EILNlfnInQjLTKzpVpXRBeqa6Tcp/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82.jpg)
کد خبر: 699094 | ۱۴۰۳/۱۱/۲۳ ۱۷:۲۵:۴۹
پریناز برای جدایی از همسرش اقدام کرده است.
او سه سال دنبال طلاق بود.
پریناز برای اعتمادآنلاین از دلایل تلاشش برای جدایی میگوید.
*چرا قصد داری از همسرت جدا شوی؟
دیگر نمیتوانم وضعیتی را که برایم درست کرده است، تحمل کنم.
*مگر همسرت چه کرده است؟
او دو بار ورشکسته شده و من هر دو بار در شرایط بسیار سختی قرار گرفتم.
از او خواستم دوباره دنبال کارهای پرریسک نرود اما باز هم این کار را کرد.
*شغل همسرت چیست؟
در بازار آهن کار میکند.
*بازار آهن حتماً درآمد خوبی دارد؟
بله، درآمد خوبی دارد اما بعضی کارها ریسک بالایی هم دارد.
به همین دلیل هم دو بار ورشسکته شده است.
*از ابتدای آشنایی شما شغلش همین بود؟
بله، همین بود.
اما در آن زمان با پدرش کار میکرد.
پدرش فردی باتجربه بود.
بعد از فوت پدرش این اتفاقات افتاد.
*شما بچه هم دارید؟
بله، ما یک دختر هشت ساله داریم.
*این جدایی به فرزند شما لطمه میزند.
در خانه تنش بسیار شدید است، حتی من و همسرم چند بار فیزیکی درگیر شدیم.
قطعاً آن شرایط برای دخترم آسیبزاتر است.
*چرا نمیخواهی به همسرت فرصت دوباره بدهی؟
او هر بار کار قبلی را تکرار میکند.
چند بار به او گفتم نمیخواهم پول زیاد داشته باشد.
آرامش میخواهم.
او تجارت بلد نیست.
بازار هم متلاطم است و او ریسکهای بزرگ میکند.
به همین خاطر هم همیشه زندگی ما در خطر است.
* سه سال است که از همسرت جدا زندگی میکنی؟
او را بازداشت کردند.
یک سال و نیم در زندان بود.
من در خانه پدرم با دخترم زندگی میکردم.
در آن یک سال و نیم فقط خدا میداند به ما چه گذشت.
ما هیچ آرامشی نداشتیم، حتی پدر و مادر من هم در وضعیت بدی قرار گرفته بودند.
همه اینها به خاطر کارهای شوهرم بود.
*یک سال و نیم بعد را چرا جدا زندگی کردی؟
چون همه اموال شوهرم توقیف شد و ما حتی خانه نداشتیم.
پس مجبور شدم دوباره در خانه پدرم بمانم.
*حالا که برای جدایی اقدام کردی، هزینه زندگی را چطور تامین میکنی؟
در مدتی که در خانه پدرم بودم ناخنکاری یاد گرفتم.
کار میکنم و مشتریهای خودم را دارم.
حداقل از این وضعیتی که گرفتارش هستم بهتر است.
*حاضر نیستی فرصتی به شوهرت بدهی؟
دیگر حاضر نیستم حتی او را ببینم.
فقط میخواهم از او جدا شوم.