الان وقت استعفای پزشکیان نیست؛ رهبری دست دولت و رییسجمهور را باز بگذارد
سیدحمید کلانتری نوشت: بعضي بر اين باورند كه رييسجمهور بر اساس نظراتش كه: «اگر نگذارند و نتوانم در جهت اهداف و برنامههايم اوضاع را بهبود بخشم استعفا ميدهم» الان بايد به اين قولش عمل كند و با اين مسند خداحافظي كند، اما در واقعيتي كه ايشان با آن روبروست، هرگونه خالي كردن صحنه، نوعي ترك صحنه و فرار از مسووليت تلقي ميشود و او بايد بماند و با قدرت تلاش کند و فداكارانه بهرغم همه مشكلات در صحنه، ثابت قدم و استوار به فعاليت خود ادامه بدهد.
![كشور،دوره،شرايط،انقلاب،ايران،بهبود،صحنه،اقتصادي،تلاش،جمله،هر ...](https://cdn.etemadonline.com/thumbnail/kW3BiX0XX5Vi/MPG-GGKSFzLCrjpM5307pPl6zF97oQefSuk2EILNlfnE1P04DUV_6JXRBeqa6Tcp/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF+%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B1%DB%8C.jpg)
سیدحمید کلانتری نوشت: بعضی بر این باورند که رییسجمهور بر اساس نظراتش که: «اگر نگذارند و نتوانم در جهت اهداف و برنامههایم اوضاع را بهبود بخشم استعفا میدهم» الان باید به این قولش عمل کند و با این مسند خداحافظی کند، اما در واقعیتی که ایشان با آن روبروست، هرگونه خالی کردن صحنه، نوعی ترک صحنه و فرار از مسوولیت تلقی میشود و او باید بماند و با قدرت تلاش کند و فداکارانه بهرغم همه مشکلات در صحنه، ثابت قدم و استوار به فعالیت خود ادامه بدهد.
کد خبر: 699215 | ۱۴۰۳/۱۱/۲۴ ۱۱:۰۴:۳۶
سیدحمید کلانتری در یادداشتی با عنوان «به بهانه ۲۲ بهمن مروری بر چهل و چند سال» در روزنامه اعتماد نوشت: ۲۲ بهمن ۵۷ ساعت ۶ بعد از ظهر، حدود اذان مغرب بود که به میدان باغ شاه یا حر رسیدیم.
از قبل از ظهر با آقای بخشی سوار بر ماشین در شهر میچرخیدیم، بسیاری از نقاط درگیری بود، همه با تمام وجود و عشق و انگیزه غیر قابل توصیف در تلاش و تکاپو بودند، در بعضی از خیابانها تانکها هم وارد شهر شده بودند، اما فقط مانور بود.
صدای شلیک گلوله و درگیری در اطراف پادگانها و کلانتریها که یکی پس از دیگری سقوط میکردند، فراوان به گوش میرسید، در این لحظات که در پادگان باغ شاه هم درگیری بود، ناگهان رادیو این جمله را پخش کرد: «اینجا صدای انقلاب ایران است» و بعد بلافاصله اصلاح کرد که: «اینجا صدای انقلاب اسلامی ایران است».
شنیدن این کلمات ما را سرشار از شور و هیجان کرد، اشک شوق ریختیم، خدای بزرگ را سپاس گفتیم و از آنجا به سمت پادگان شاهپور، در انتهای خیابان حافظ حرکت کردیم.
دو قبضه اسلحه نصیبمان شد؛ رادیو سرودهای انقلابی پخش میکرد، شب ساعت 30: 7 به خانه رسیدیم، پیام امام خمینی در حال قرائت بود.
واقعا لحظات، زیبا و وصف ناشدنی بود، بزرگترین آرمان زندگیام که حداقل از ۷ سال قبل، از دوره دبیرستان برایش در تلاش و مبارزه بودیم، به نحوی باورنکردنی محقق شده بود، چه کسی فکر میکرد رژیم مقتدر و مستبد و مجهز به انواع امکانات نظامی و سلاحهای مدرن و توپ و تانک و غیره که نقش ژاندارم منطقه را ایفا میکرد، با مخوفترین دستگاه امنیتی و روشهای کنترل با یک سال مبارزه مردم بدون هیچ امکاناتی جز راهپیمایی و تظاهرات و بیانیه و...
و رهبری یک مرجع دینی، بدون برخورداری از تشکیلات و سازماندهی کارآمد و صرفا متکی به جوانان و تودههای مردم سقوط کند و از پای درآید و کلا سلسله شاهنشاهی با قدرت ۲۵۰۰ ساله ساقط شود و حکومتی مبتنی بر خواست مردم جایگزین شود؟!
حالا ۴۶ سال از آن روزها گذشته است؛ هر سال ۲۲ بهمن را به یاد همه آن ارزشها و آرمانها با حضور در راهپیمایی گرامی میداریم، با این امید که شرایطی برای بهبود در جهت دستیابی به بخشی از آن اهداف متعالی، فراهم شود.
انقلاب از ابتدا با مشکلات و بحرانهای عدیده در ماههای اول روبهرو شد و بعد با ترور بزرگانش از جمله شهید بهشتی و ۷۲ تن از افراد موثر کشور، شهید رجایی و شهید باهنر، ائمه جمعه برجسته و هزاران نفر از مدافعان کوچه و بازارش در دو، سه سال اول توسط منافقین روبهرو شد.
بعد دوران جنگ تحمیلی با همه تبعات و محدودیتهایش را در 8 سال داشتیم و بعد قطعنامه و درگذشت امام، انتخاب رهبر انقلاب و تغییر و تصویب قانون اساسی و انتقال اختیارات نخستوزیر به رییسجمهور و شکلگیری دولتهای جدید.
اما در مرور گذرا به آنچه پس از پیروزی انقلاب رخ داد، باید اذعان داشت که در مجموع وضعیت اداره کشور با همه فراز و نشیبهایش و با اغماض از پارهای ایرادات و انحرافات و اشکالات، تا پایان دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی، قابل قبول و در مسیر رشد قرار داشت و با رضایت قاطبه مردم همراه بود.
در این مدت سه دوره مدیریت اجرایی در کشور داشتیم: دوره دفاع مقدس و نخستوزیری مهندس موسوی، دوره سازندگی و دوره اصلاحات.
هرچند در دوره ۸ سال اول تا رحلت امام با کمبودهای اقتصادی و نرخ رشد حداقلی اقتصاد روبهرو بودیم، ولی مردم به دلیل شرایط خاص جنگ تحمیلی پذیرا بودند و همراهی میکردند و آنچه موجب رضایت عامه بود، تلاش صادقانه برای اداره کشور با برقراری عدالت و پرهیز از تبعیض بود و هیچ فساد یا سوءاستفادهای در نهاد قدرت و دولت یا دستگاه قضایی و...
دیده نمیشد.
در دور دوم هم اقدامات و تلاشهای زیاد دولت آقای هاشمی برای سازندگی در بخشهای مختلف به ویژه در امور زیربنایی، رضایتبخش بود، هرچند پارهای از محدودیتهای سیاسی و اجتماعی و پیدایش گرایشهایی به سمت منافع شخصی با استفاده از فرصتها و موقعیتها و تورم ناشی از باز شدن اقتصاد، باعث کاهش آرای ایشان در دوره دوم گردید.
این افت اعتماد عمومی با اقبال غیر قابل انتظار مردم به آقای خاتمی در دوم خرداد ۷۶ به نحو موثری جبران شد و بهترین دوره اداره امور کشور بعد از انقلاب با همه نارساییها و مانعتراشیها در این دوره به ویژه از بعد رشد اقتصادی و تولید، توسعه سیاسی و ایفای نقش نهادهای مدنی و ارتقای موقعیت و جایگاه بینالمللی ایران رقم خورد.
عملکرد دولت آقای خاتمی به گونهای بود که مردم در دور دوم به ایشان رای بیشتری دادند، بهترین برنامه ۵ ساله کشور از نظر تحقق اهداف و رسیدن به رشد ۵.۶ درصد، برنامه سوم بود که در این دوره اجرا شد.
در مجموع درباره این دوره ۲۴ ساله میتوان گفت کشور در مسیر توسعه به نحو قابل قبول، عاقلانه و اصولی مدیریت میشد، هرچند نارساییها و ایرادات و اشکالاتی نیز داشت که میتوانست نداشته باشد، اما فاجعه از سوم تیر ماه ۸۴ با انتخاب آقای احمدینژاد آغاز شد.
از اشتباهات و خطاهای استراتژیک و مهم بعد از انقلاب که به نقطه عطف بسیاری از مصائب و مشکلات کشور در ۲۰ سال گذشته مبدل شد، به نظرم همین انتخاب بود.
در پیدایش این رخداد چپ و راست هر دو سهیم بودند، اصولگرایان با حمایت از این معجزه قرن و ترجیح وی به بزرگانی چون مرحوم هاشمیرفسنجانی و اصلاحطلبان با اشتباهی که در کاندیدا شدن دو چهره اصلاحطلب یعنی دکتر معین و مهرعلیزاده، آن هم با تایید صلاحیت توصیهای، مقصر بودند؛ به گونهای که حضور این دو نفر موجب ریزش بخشی از آرای آقای هاشمی و افتادن انتخابات به دور دوم و شکست ایشان شد، مسالهای که کاملا قابل پیشبینی بود.
اینجاست که خلأ وجود احزاب به خوبی حس میشود که اگر احزاب کارآمد میداشتیم، میتوانست از پیدایش این خطاهای بزرگ و تخریبگر جلوگیری کند.
۸ سال ریاستجمهوری احمدینژاد با سوء تدبیرها و استفاده از بسیاری از مدیران ناکارآمد و ضعیف به ویژه در دور دوم و اتخاذ راهبردهای غلط و نادرست و کنار گذاشتن چشمانداز و برنامه چهارم و ایجاد تنش در تعاملات بینالملل با طرح انکارهولوکاست و کاغذ پاره دانستن قطعنامههای شورای امنیت، آسیبهای زیادی به سرمایه اجتماعی و اقتصاد کشور، اعتبار ایران و اعتماد عمومی زد و پایه بسیاری از مفاسد اقتصادی در این دوره گذاشته شد.
متاسفانه اتفاقات پر از سوال و ابهام در انتخابات سال ۸۸ و مسائل بعدی آن که برای آقایان موسوی و کروبی پیش آمد، موجب زدگی و بریدن بسیاری از جوانان از نظام و انقلاب گردید و جریان اداره امور کشور پس از آن، هر چند در مقاطعی به سمت بهبود رفت، ولی در مجموع نارساییها و ناکارآمدیها تداوم یافته و شرایط اجتماعی، اقتصادی کشور و توجه به منافع ملی، سیر نزولی خود را ادامه داده است و متاسفانه از بسیاری فرصتهای بهبود به خوبی بهرهبرداری نشد.
شرایط در این روزها به جایی رسیده که مشاهده میکنیم ترامپ با صدور یک دستور اجرایی بلند بالا انواع و اقسام تحریمهای نظامی، امنیتی و اقتصادی جدید را با قلدری تمام که نشان از چهره واقعی استکباریاش دارد، اعمال کرده و برای این ملت مظلوم و این کشور تاریخی و بالقوه قدرتمند خط و نشان میکشد و همه کشورهای مرتبط و طرف معامله با ایران را برای برقراری هرگونه روابط، یا عقد قراردادی با ایران مورد تهدید قرار میدهد و باب هرگونه مذاکرهای را مسدود میسازد.
با حضور آقای پزشکیان در مسند ریاستجمهوری توقعات و انتظارات زیاد و جدیدی شکل گرفت.
ایشان هم در مناظرات و سخنرانیهای انتخاباتی، وعدههای زیادی برای اصلاح شرایط کشور و بهبود شرایط اقتصادی از جمله برقراری ارتباط سازنده با جهان، از جمله اروپا و امریکا و باز کردن فضای سرمایهگذاری خارجی با حذف تحریمها در مذاکرات و پذیرش FATF و برجام مطرح کرد؛ ولی اتفاقات پیشبینی نشده و ناگوار، یکی پس از دیگری در منطقه رخ داد، از جمله ترور شهید هنیه، در فردای مراسم تحلیف، تا شهادت سیدحسن نصرالله و سران حزبالله و سران حماس و بعد سقوط دولت بشاراسد در سوریه و تبعات آن در چند ماه گذشته شرایط را برای پیشبرد برنامهها و تعاملات با دنیا سخت و سختتر کرد.
تا انتخابات امریکا و آمدن ترامپ به عنوان رییسجمهور غیرقابل پیشبینی با سوابق خشن در تعامل با ایران و لغو یک جانبه تفاهمات برجام و اطلاعیه اخیرش که با تهدیدی جدی در مقابل هر نوع مذاکره، شرایط را بسی دشوارتر و مه آلود ساخته است.
در این شرایط آقای پزشکیان و دولتش با وضعیتی بسیار پیچیدهتر از تیر ماه امسال، روبروست.
از طرفی بخشی از اهدافش را نمیتواند انجام دهد و از طرف دیگر به دلیل ناکارآمدیهای باقی مانده از قبل و در همتنیدگی بحرانهای کشور، حل آنها را به مراتب برای قویترین دولتها هم سخت مینماید.
بعضی بر این باورند که رییسجمهور بر اساس نظراتش که: «اگر نگذارند و نتوانم در جهت اهداف و برنامههایم اوضاع را بهبود بخشم استعفا میدهم» الان باید به این قولش عمل کند و با این مسند خداحافظی کند، اما در واقعیتی که ایشان با آن روبروست، هرگونه خالی کردن صحنه، نوعی ترک صحنه و فرار از مسوولیت تلقی میشود و او باید بماند و با قدرت تلاش کند و فداکارانه بهرغم همه مشکلات در صحنه، ثابت قدم و استوار به فعالیت خود ادامه بدهد و با به کارگیری همه ظرفیتها و امکانات کشور به ویژه نخبگان با انگیزه و مدیران توانمند و با پشتوانه و اعتماد مردم، بتواند مسائل عدیده کشور و مردم و اقتصاد را حل کند.
البته در این شرایط انتظار میرود مقام رهبری دست دولت و رییسجمهور را برای پیشبرد امور و رفع موانع با تفویض پارهای از اختیارات در داخل و خارج، باز گذاشته و از ایشان در مقابل جناحهای تندرو و افراطی و جلب مشارکت همکاری ایرانیان مقیم خارج از کشور حمایتهای لازم را بکنند تا به لطف و عنایت الهی و همراهی و همدلی توأم با استمرار فداکاری مردم از این شرایط بسیار دشوار بتوان کشور را به سوی سربلندی و پیشرفت هدایت کرد.