خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 25 بهمن 1403
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

دکتر ابراهیم متقی: راهبرد کنش متقابل در فضای سیاست ابهام امنیتی ترامپ

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | پنجشنبه، 25 بهمن 1403 - 17:40
ايران،سياست،كنش،قرار،فضاي،تهديد،اطمينان،قدرت،بهره،تهاجمي،باز ...

باشگاه خبرنگاران جوان؛ دکتر ابراهیم متقی* - واحد‌های سیاسی و بازیگران بین‌المللی در شرایطی با نشانه‌هایی از ابهام و عدم اطمینان روبه‌رو می‌شوند که نسبت به مقاصد، اهداف و الگوی رفتاری سایر بازیگران شناخت و یا آگاهی چندانی ندارند.
برخی از زمامداران همانند ترامپ عموماً از ابزار‌ها و سازوکار‌هایی بهره می‌گیرند که نشانه‌هایی از عدم اطمینان را در الگوی رفتاری دیگران به‌وجود می‌آورد.
یکی از نشانه‌های اصلی عدم اطمینان را باید در بیان مواضع متعارض و حتی ادبیاتی دانست که ماهیت ناپایدار دارد.
نشانه دیگر عدم اطمینان مربوط به تغییر دائمی مواضع، سیاست‌ها و مطالبات یک بازیگر می‌باشد.
۱.
ضرورت کنش متقابل در برابر سیاست تهاجمی
بررسی ادبیات ترامپ در یک ماه گذشته بیانگر این واقعیت است که نامبرده تلاش دارد تا از راهبرد‌های مطرح شده در کتاب «هنر معامله» بهره گرفته و آن را به‌عنوان استراتژی خود در برخورد با ایران استفاده نماید.
چنین رویکردی تمامی نشانه‌های چالش امنیتی برای ایران را ایجاد می‌کند.
چالش امنیتی در شرایطی ایجاد می‌شود که بازیگری با قدرت بیشتر و فراگیرتر به‌جای آن‌که از سازوکار‌های مربوط به کنش ارتباطی متوازن بهره‌گیری کند درصدد برآید تا مطالبات خود از کشور رقیب و یا هدف را افزایش دهد.
۲.
ضرورت عبور از وضعیت عدم توازن در شرایط تهدید
ترامپ تلاش دارد تا از سازوکار‌های سیاست عدم توازن بهره گرفته و از این طریق ایران را در وضعیت «سیاست چماق و هویج» قرار دهد.
در چنین شرایطی هیچگونه زمینه‌ای برای کنش متقابل و بهره‌گیری از سیاست همکاری‌جویانه و سازنده براساس ضرورت‌های توازن قدرت در روابط دوجانبه یا سیاست بین‌الملل به‌وجود نمی‌آید.
کشور هدف در فضای عدم توازن قرار گرفته و سعی می‌کند تا حداکثر قابلیت خود برای مقاومت در برابر بازیگر رقیب را فراهم آورد.
ترامپ محور اصلی مزیت نسبی دیپلماسی خود در ارتباط با سایر کشور‌ها از جمله ایران را بر اساس عدم توازن قرار داده است.
بنابراین طبیعی به نظر می‌رسد که ایران در فضای موجود دیپلماسی تهدید ترامپ احساس می‌کند که اهداف راهبردی امریکا لحظه‌به‌لحظه توسعه بیشتری پیدا کرده و این امر با ضرورت‌های راهبردی ایران مغایرت خواهد داشت.
واکنش رهبری جمهوری اسلامی نسبت به ادبیات و الگوی رفتاری ترامپ بیانگر آن است که اهداف بزرگ مطرح‌شده در دستورالعمل اجرایی و مصاحبه‌های رئیس‌جمهور امریکا با ضرورت‌های بقا و امنیت ملی ایران مغایرت دارد.
۳.
موازنه تهدید در برابر سیاست تهاجمی ترامپ
موازنه تهدید مبتنی بر بهره‌گیری از سازوکار‌هایی است که زمینه کنش همکاری‌جویانه بازیگرانی را به‌وجود می‌آورد که از «انگارة ائتلاف ضد هژمون» برخوردارند.
ترامپ از زمان تصدی مسئولیت ریاست‌جمهوری بسیاری از کشور‌ها را در معرض تهدیدات خود قرار داده است.
کنش تهاجمی ترامپ در برخی از دوران‌های تاریخی منجر به «ترمیم نفتا» گردید.
در فضای جدید ترامپ سیاست برهم‌زدن معادله بازی را در دستور کار قرار داده است.
هرگاه بازیگری در شرایطی قرار گیرد که تمایلی به همکاری‌های سازنده نداشته باشد، طبیعی است که همواره دستور کار مذاکراتی خود را ارتقا داده و تلاش دارد تا به حداکثر ممکن در روند مذاکرات نایل گردد.
رویکرد حداکثری ترامپ به مفهوم نادیده گرفتن قابلیت‌های دفاع تاکتیکی ایران در منطقه آشوب‌زده است.
در شرایطی که امریکا فروش تسلیحاتی بی‌شمار به کشور‌های منطقه‌ای را در دستور کار قرار می‌دهد، نادیده گرفتن ضرورت‌های دفاعی ایران منجر به افزایش چالش‌های امنیت منطقه‌ای در جغرافیای آشوب‌زده و ناپایدار خواهد شد.
۴.
به‌کارگیری راهبرد تهدید در برابر تهدید
ایران در محیط ژئوپلیتیکی و شرایطی قرار گرفته که طیف متنوعی از چالش‌های امنیتی و راهبردی فراروی آن می‌باشد.
واقعیت‌های محیط امنیتی خاورمیانه با آن‌چه را که «رابرت کیگان» در کتاب «جنگل بازمی‌گردد» بیان داشت، هماهنگی و همگونی فراگیری دارد.
واقعیت ادراکی کیگان را می‌توان بهره‌گیری از سیاست موازنه قدرت در فضای آنارشی دانست.
عبور از تهدیدات همواره نیازمند آن است که اراده لازم برای مقابله با تهدیدات وجود داشته باشد.
سیاست بین‌الملل بیانگر این واقعیت است که کشور‌هایی در معرض تهدید قرار می‌گیرند که نسبت به انگاره‌های کاذب بازیگر تهاجمی رویکرد خوش‌بینانه داشته باشند.
ویژگی‌های شخصیتی دونالد ترامپ برای بسیاری از کشور‌های اروپایی دارای بدیل تاریخی است.
آن چه را که هیتلر در زمان جنگ دوم جهانی در دستور کار قرار داد با نشانه‌های رفتاری ترامپ شباهت زیادی دارد.
هر دوی آنان به لحاظ ویژگی شخصیتی نشانه‌هایی از «خودشیفتگی فردی و راهبردی» را در دستور کار قرار داده‌اند.
ترامپ و هیتلر همچنین نشان داده‌اند که هیچگاه نسبت به سیاست‌های مبتنی بر سازش و مصالحه واکنش همکاری‌جویانه نشان نداده‌اند.
هیتلر در سال ۱۹۳۹ تمامی مفاد مربوط به کنفرانس مونیخ ۱۹۳۸ درباره منطقه سودت را نادیده انگاشت.
اگرچه «چمبرلن» نخست‌وزیر وقت انگلیس از سیاست مصالحه و سازش با هیتلر بهره گرفت، اما نتیجه‌ای جز افزایش انتظارات تهاجمی هیتلر فراروی کشور‌های اروپایی واقع نشد.
تجربه سیاست بین‌الملل بیانگر آن است که عبور از بحران و تهدیدات مربوط به آن نیازمند عدم پذیرش وسوسه‌هایی است که ناشی از انتظارات کشور‌ها و یا زمامداران می‌باشد.
واقعیت آن است که بازیگر تهاجمی همواره تلاش دارد تا موقعیت خود را از طریق تغییر معادله بازی ارتقا دهد.
مشابه چنین الگوی رفتاری از سوی نتانیاهو وجود داشته است.
هم اکنون دو بازیگر خودشیفته تلاش دارند تا خاورمیانه و محیط امنیت بین‌الملل را در معرض تهدیدات فزاینده امنیتی قرار دهند.
هرگونه انعطاف‌پذیری ایران یا سایر بازیگران منجر به افزایش مطالبات ترامپ خواهد شد.
ضرورت‌های کنش متوازن ایجاد می‌کند که بازیگرانی همانند ایران از آمادگی کنش متقابل برخوردار بوده، اما الگو‌هایی که منجر به بهانه کنش تاکتیکی از سوی بازیگران ماجراجو همانند ترامپ می‌شود را خنثی نمایند.
۵.
کنش متوازن در شرایط عدم اطمینان
ضرورت‌های تاکتیکی واکنش رهبری نسبت به سیاست‌های تهاجمی دونالد ترامپ آن است که ادبیات به‌کار گرفته شده از سوی او با نشانه‌هایی از تهدید همراه بوده است.
به همین دلیل است که رهبری جمهوری اسلام از راهبرد کنش متوازن در برابر تهدیدات و عدم اطمینان محیطی بهره گرفت.
هرگاه بازیگری در فضای سیاست بین‌الملل از موضع قدرت صحبت کرد، به مفهوم آن است که تمایلی برای بهره‌گیری از سازوکار‌های مربوط به کنش متوازن نخواهد داشت.
انگاره ترامپ در ارتباط با ایران در دوران‌های تاریخی گذشته بیانگر آن است که چنین بازیگری صرفاً در برابر معادله قدرت از سازوکار‌های کنش ارتباطی متوازن بهره می‌گیرد.
ادبیات ترامپ نشانه‌هایی از عدم اطمینان و بهره‌گیری از ادبیات و سازوکار‌هایی است که چالش‌های بیشتری را برای طرف مقابل ایجاد می‌کند.
کاربرد سیاست تهدید در روابط امریکای ترامپ و ایران چالش‌های بیشتری را برای بازیگر رقیب به‌وجود می‌آورد.
به همین دلیل است که اندیشه مزیت نسبی مقاومت در برابر سیاست تهدید نسبت به انعطاف‌پذیری تاکتیکی به‌عنوان بخشی از واقعیت کنش رئالیستی بازیگران منطقه‌ای در سیاست بین‌الملل خواهد بود.
شاید بتوان برخی از قالب‌های ادراکی «جان مرشایمر» در کتاب «تراژدی سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ» را به‌عنوان چاشنی ادراکی ترامپ در ارتباط با ایران دانست.
اگر ایران در فضای ابهام و عدم اطمینان از سیاست کنش همکاری‌جویانه بهره می‌گرفت، در آن شرایط طبعاً با چالش‌های بیشتری در دوران مذاکره روبه‌رو می‌شد.
مهم‌تر آن است که یافته‌های راهبردی رهبری ایران معطوف به این انگاره است که در «فضای عدم توازن قدرت»، هرگونه سازوکار مبتنی بر مقاومت نتایج و مطلوبیت‌های بیشتری برای کشور‌ها ایجاد خواهد کرد.
مرشایمر در قالب‌های مفهومی و ادبیات خود به این موضوع توجه و اشاره می‌کند که در فضای ابهام و عدم اطمینان اگر بازیگر ضعیف‌تر به سازوکار‌های مبتنی بر انعطاف‌پذیری بیشتری مبادرت کند، در آن شرایط قدرت بزرگ‌تر احساس می‌کند که انعطاف‌پذیری بازیگر حریف ناشی از ضعف ساختاری بوده و اراده‌ای برای مقاومت و مقابله نخواهد داشت.
به همین دلیل است که بازیگری که از قدرت ابزاری و اراده کنش تاکتیکی بیشتری بهره می‌گیرد قادر خواهد بود تا نشانه‌هایی از «انتظارات فزاینده دومینو وار» را در دستور کار خود قرار دهد.
۶.
خنثی‌سازی راهبرد کنش فرسایشی ترامپ
اصلی‌ترین هدف ترامپ برای منفعل‌سازی ایران؛ بهره‌گیری از «سیاست کنش فرسایشی» است.
در فضای کنش فرسایشی ترامپ تلاش دارد تا نشانه‌هایی از بازی سینوسی برای خسته کردن ایران را در دستور کار قرار دهد.
ادبیات تغییریابنده می‌تواند ذهنیت اجتماعی کشور هدف را تحت تأثیر قالب‌های رسانه‌ای قرار دهد.
از آن‌جایی که ایران با نشانه‌هایی از ناکارآمدی اثربخشی رسانه‌ای و هنجاری روبه‌رو شده است، طبیعی است که در چنین شرایطی رسانه‌های بین‌المللی شبکه‌ای از قدرت و قابلیت بیشتری برای اثربخشی بر تفکر اجتماعی و رویکرد نخبگان سیاسی ایران برخوردار می‌شوند.
بهره‌گیری از ادبیات صریح و قاطع رهبری در ارتباط با امریکا بیانگر انگاره قابل توجه برای مذاکره واقعی است.
انتظارات سیاسی در ایران به گونه‌ای است که در فضای آنارشیکال سیاست بین‌الملل درصدد شناخت برخی از مسیر‌هایی هستیم که نشانه‌هایی از صراحت و حسن نیت وجود داشته باشد.
ایران تجربه مثبت و سازنده‌ای نسبت به سیاست خارجی ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری ندارد.
ترامپ از سازوکار‌هایی بهره گرفت که اولاً توافق بین‌الملل ایران و امریکا که مورد استناد و توجه ترویکای اروپایی، آلمان، روسیه، چین و دبیر کل سازمان ملل نیز قرار گرفته بود را به گونه یک‌جانبه و بدون توجه به تمامی سازوکار‌های حقوقی مندرج در برنامه جامع اقدام مشترک لغو نمود.
نکته دوم آن است که در نگرش ایرانی این انگاره وجود دارد که در فضای «امر سیاسی» اگر بازیگری در یک مرحله تاریخی به تو آسیب رساند، به هیچ‌وجه امیدوار نباش که در دوره آینده از آسیب و گزند او در امان باشی.
به عبارت دیگر هیچگاه «عقاب‌های تهاجمی به کبوتر‌های بی‌آزار» تبدیل نخواهد شد.
چنین نگرشی به مفهوم آن است که در حوزه سیاست بین‌الملل ایران نگرش هستی شناسانه نسبت به سیاست امریکا در دوره ترامپ خواهد داشت و صرفا به موضوعاتی توجه دارد که واقعیت آن برای طیف گسترده‌ای از بازیگران سیاست بین‌الملل قابل پذیرش و استناد باشد.