ترامپ و تغییرات خصمانه در روابط فراآتلانتیک
ترامپ با سیاستهای خصمانه و حمایت از نیروهای افراطی در اروپا، روابط آمریکا با متحدانش را به خطر انداخته و به دشمنی با قاره اروپا پرداخته است.

مقالهای که در ذیل میخوانید به قلم استیون والت، استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد است که به تحلیل تغییرات در روابط ایالات متحده و اروپا تحت رهبری ترامپ میپردازد.
در این مقاله، والت به بررسی خصومت فزاینده میان آمریکا و اروپا و پیامدهای آن برای نظم جهانی میپردازد.
چند هفته پیش، من هشدار دادم که ممکن است دولت دوم ترامپ در حال هدر دادن حسننیت و اعتماد جهانی باشد که واشنگتن به مدت طولانی از کشورهای دموکراتیک بزرگ دریافت کرده است.
به جای این که ایالات متحده به عنوان یک نیروی مثبت در امور جهانی دیده شود، این کشورها ممکن است اکنون نگران شوند که آمریکا به طور فعال خصمانه رفتار میکند.
این مقاله قبل از سخنرانی تهاجمی معاون رئیسجمهور، جی.
دی.
ونس، در کنفرانس امنیتی مونیخ، قبل از آنکه رئیسجمهور ترامپ اوکراین را مسئول آغاز جنگ با روسیه بداند و قبل از آنکه مقامات آمریکایی به طور پیشگیرانه تقریبا هر آنچه که روسیه خواسته بود را ارائه دهند، نوشته شد.
آیا آمریکا دشمن اروپا است؟
آیا این ارزیابی درست است؟
یک شکاک ممکن است یادآوری کند که در گذشته نیز اختلافات جدی در روابط فراآتلانتیک وجود داشته است: بحران سوئز در ۱۹۵۶، استراتژی هستهای و جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰، موشکهای یورویی در دهه ۱۹۸۰ و جنگ کوزوو در ۱۹۹۹.
جنگ عراق در ۲۰۰۳ نیز یکی دیگر از نقاط ضعف روابط میان واشنگتن و بخش بزرگی از اروپا بود.
آمریکا در مواقع متعدد، حتی زمانی که منافع متحدانش تحت تاثیر قرار میگرفت، اقدام به عمل یکجانبه کرده است.
با این حال، امروز وضعیت بسیار متفاوت است.
برای نخستین بار از سال ۱۹۴۹، رهبران اروپایی دلایلی معتبر دارند که نشان میدهد رئیسجمهور ایالات متحده نه تنها نسبت به ناتو بیتفاوت است و رهبران اروپایی را تحقیر میکند، بلکه به طور فعالانه خصمانه به بیشتر کشورهای اروپایی رفتار میکند.
به جای اینکه کشورهای اروپایی را به عنوان شرکای اصلی آمریکا در نظر بگیرد، ترامپ به نظر میرسد که به سمت روسیه و پوتین گرایش پیدا کرده است.
این گرایش اکنون به وضوح سیاستهای آمریکا را هدایت میکند.
نگاه ترامپ به روابط با اروپا و روسیه
ممکن است شما اینطور فکر کنید که ترامپ فقط در حال انجام همان چیزی است که منِ واقعگرا توصیه میکردم: که اوکراین هیچ راه معقولی برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته خود ندارد و ادامه دادن جنگ فقط رنج را به تعویق میاندازد.
آیا همینطور نیست که من استدلال کردهام که گسترش نامحدود ناتو یک رویای خطرناک است؟
و اینکه به نظر منطقی نمیآید که روسیه و چین را به هم نزدیک کنیم، بلکه باید شکافی میان آنها ایجاد کنیم تا اروپا از ایجاد تنشهای بیشتر جلوگیری کند؟
آیا بهتر نیست که روابط بهتر با روسیه در بلندمدت اروپا را ایمنتر کند؟
اگر خراب کردن توافقات راحت با اروپا باعث شود تا این قاره توان دفاعی واقعی خود را بازسازی کند، پس دیگر آمریکا نیازی به محافظت از آنها ندارد و میتواند تمرکز بیشتری روی چین بگذارد.
اگر اینها درست باشد، پس چرا ترامپ دشمن اروپا به حساب نمیآید؟
به نظر میرسد ترامپ و تیمش در حال دور شدن از مسائل ساده تقسیم مسئولیتها و تجدید نظر در جنگ اوکراین هستند و در عوض به دنبال تغییرات بنیادی در روابط با متحدان قدیمی خود هستند.
هدف آنها تغییرات گسترده در روابط بینالمللی و تغییر ساختار سیاسی اروپا است.
آنچه که این تیم به دنبال آن است، نه تنها خصومت با اروپا بلکه تلاش برای ساختن یک نظم جهانی جدید است.
دولت ترامپ و تهدیدات تجاری
اولین و بزرگترین مسئله، تهدیدات مکرر ترامپ برای اعمال تعرفههای تجاری سنگین علیه متحدان نزدیکش است.
این اقدامات نه تنها به عنوان یک عمل دوستانه به حساب نمیآید، بلکه خود به عنوان یک ابزار فشار برای گرفتن امتیازات دیگر است.
در حالی که در گذشته اختلافات تجاری وجود داشت، هیچکدام از دولتهای گذشته این گونه اقدام نکرده بودند که از دلایل مشکوک "امنیت ملی" برای توجیه این اقدامات استفاده کنند.
ترامپ به وضوح بر این باور است که میتواند با تهدید به ضرر اقتصادی متحدان خود، منافع شخصی یا ملی خود را پیش ببرد.
اهداف ترامپ و تهدید به تصرف داراییهای کشورهای متحد
ترامپ نه تنها تهدید به گرفتن امتیازات از کشورهای متحد کرده، بلکه علناً نشان داده است که برای تصاحب داراییهای دیگر کشورها نیز چشم دارد.
به طور مثال، ترامپ به صراحت اعلام کرده که میخواهد گرینلند را تصاحب کند، یا حتی به فکر تصرف کانال پاناما و تبدیل کانادا به ایالت ۵۱ آمریکاست.
این دیدگاهها ممکن است در نگاه اول خیالی به نظر برسند، اما آنها نشاندهنده یک دیدگاه خطرناک از رهبر آمریکا هستند که هیچگونه احترام به حاکمیت دیگر کشورها قائل نیست.
حمایت از نیروهای ضد دموکراتیک در اروپا
موضوع بسیار جدیتر این است که ترامپ و تیم MAGA به طور آشکار از نیروهای ضد دموکراتیک در اروپا حمایت میکنند.
این نیروها به دنبال براندازی رژیمهای دموکراتیک اروپا و نصب حکومتهای غیرلیبرال هستند.
به طور مثال، ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، یکی از چهرههای برجسته ملیگرای راست افراطی، به عنوان مهمان ویژه در مارا لاگو به ملاقات ترامپ رفته است.
همچنین، ونس در مونیخ با آلیس ویدل، یکی از رهبران حزب افراطی "آلترناتیو برای آلمان"، دیدار کرده است.
این همپیمانی با افراطیها نشاندهنده تمایل ترامپ به بازسازی اروپا بر اساس دیدگاههای ضد دموکراتیک است.
ایران و تغییرات در نظم جهانی
حمایت ترامپ از احزاب افراطی در اروپا نه تنها باعث تغییرات در داخل این قاره میشود، بلکه به تضعیف نظم جهانی دموکراتیک نیز میانجامد.
این رفتار نشاندهنده تمایل ترامپ به تبدیل اروپا به یک منطقه تحت سلطه و فرمانبردار است که در آن هیچگونه احترام به اصول دموکراتیک و حکمرانی درست وجود ندارد.
ترامپ و تیمش در تلاشند تا اتحادیه اروپا را تضعیف کرده و تغییرات ساختاری در آن ایجاد کنند که به نفع ائتلافهای دیکتاتوری و راستگرای افراطی باشد.
آیا اروپا باید خود را از آمریکا جدا کند؟
در نهایت، این سوال مطرح میشود که اگر آمریکا دشمن اروپا شده است، آیا رهبران اروپایی باید در روابط خود با ایالات متحده بازنگری کنند؟
به نظر میرسد که اروپا باید از آمریکا فاصله گرفته و به دنبال راههایی برای حفظ منافع خود باشد.
از جمله این اقدامات میتوان به افزایش روابط تجاری با چین، توسعه سیستمهای پرداخت مالی مستقل از SWIFT، و افزایش همکاریهای علمی با کشورهای غیرآمریکایی اشاره کرد.
در نهایت، شاید این مسائل در کوتاهمدت ضررهایی برای اروپا و ایالات متحده به همراه داشته باشد، اما اروپا بهنظر میرسد که در مسیر مستقل شدن از آمریکا گام بردارد.
این موضوع میتواند به تغییرات اساسی در سیاستهای جهانی منجر شود.
منبع: فارن پالسی