سخنان رهبر انقلاب افق جدیدی در معرفی تفسیر تسنیم باز کرد
حجّت الاسلام والمسلمین سعید جوادی آملی گفت: رهبر معظم انقلاب یک افق دیگری را در تفسیر تسنیم گشودند. اظهارات ایشان در جهان اسلام معنای دیگری پیدا کرد. تعبیر ایشان که واقعاً حوزه وامدار آیت اللّه جوادی است، یک تعبیر عادی نیست.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دستاندرکاران برگزاری همایش بینالمللی تفسیر تسنیم فرمودند: «راجع به آیتالله آقای جوادی، به نظر من حوزه واقعاً وامدار ایشان است؛ ایشان کار بزرگی انجام دادند.
اینکه انسان از یک جای کوچکی شروع کند تفسیر قرآن را و چهل سال آن را ادامه بدهد، این کار آسانی نیست؛ یعنی انسان وقتی فکر کند، خواهد دید کار خیلی بزرگی است استقامت بر این کار، خسته نشدن در این کار، تردید پیدا نکردن در ادامهی این کار، بلکه شاید ــ من البتّه توفیق پیدا نکردم این را نگاه کنم بفهمم ــ احتمالاً شوق و ذوق مفسّر محترم نسبت به آیات در گذشت زمان بیشتر هم شده باشد؛ احتمالاً باید اینجور باشد.» 1403/12/04
این همایش به همراه آیین رونمایی از هشتاد جلد تفسیر تسنیم، ششم اسفند 1403 در مدرسهی عالی دارالشّفاء قم برگزار شد.
به همین مناسبت رسانهی KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجّتالاسلام والمسلمین سعید جوادیآملی، رئیس بنیاد علوم وحیانی اسراء و عضو شورای سیاستگذاری همایش، برخی از ابعاد شخصیتی و علمی حضرت آیتالله جوادیآملی و مهمترین امتیازات تفسیر تسنیم را بررسی کرده است.
حضرت آیتالله جوادی آملی دارای ابعاد علمی و عملی متعددی هستند.
ما با شخصیتی مواجه هستیم که فقیه، فیلسوف و عارف است و فعالیتهای گستردهای در عرصههای اجتماعی و سیاسی قبل و بعد از انقلاب داشتهاند.
ایشان به عنوان سفیر حضرت امام در پیام رسولانه ایشان نیز نقش ایفا کردهاند.
در این گفتوگو به طور خاص میخواهیم به جنبهی قرآنی شخصیت ایشان بپردازیم، در ابتدا سابقهای از دوران تحصیل ایشان بفرمایید.
بحث دربارهی حضرت آیتالله جوادی آملی بسیار گسترده است؛ هم از نظر شخصیت و هم از نظر سه فصلی که ایشان به لحاظ علمی پشت سر گذاشتهاند.
اولاً، ایشان بسیار زودهنگام وارد حوزههای علمی و اندیشههای اسلامی شدند.
زمانی که به حوزهی علمیه آمل وارد شدند، تقریباً 13 سال داشتند یعنی بعد از اتمام کلاس ششم ابتدایی، به حوزه رفتند.
در دوران سخت رضاشاهی و برخورد با دین و دیانت و فرهنگ، ایشان دوران دشواری را سپری کردند.
اما وقتی وارد حوزه شدند، با شخصیتهای طراز بالایی روبهرو شدند که از نجف برگشته بودند و از اساتید بزرگ مانند مرحوم آخوند خراسانی درس آموخته بودند.
به عنوان مثال، آیتالله غروی شخصیتی ممتاز بودند که درسهای اصول اولیه ــ مانند قوانین ــ را از ایشان فراگرفتند.
آیتالله غروی شاگرد بلافصل مرحوم آخوند بودند و مرحوم آخوند نیز در برخی مسائل کفایه به تقریرات ایشان توجه داشت.
همچنین، شاگردان دیگری از مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم نائینی نیز در حوزهی آمل وجود داشتند.
ورود به این سطح علمی بسیار متفاوت است با داشتن اساتیدی که در سطح ابتدایی هستند.
به عنوان مثال، کسی که لمعه میخواند و میخواهد ادبیات درس بگوید، با کسی که از نجف در بحثهای خارج فقه و اصول برگشته، بسیار متفاوت است.
یعنی ورود حضرت استاد جوادی آملی به حوزهی علمیهی آمل، درواقع ورود به حوزهی علمیه نجف بوده است؟
بله، عملاً اینطور است.
کسانی که در آنجا درس میگفتند، معمولاً از نجف برگشته بودند و برخی از شاگردان مرحوم آخوند و همچنین مرحوم آقا ضیاء یا مرحوم نائینی بودند.
ایشان، دروس ابتدایی را در آنجا گذراندند، تا پایان لمعه را در آمل بودند.
این اتفاق یک رویداد بسیار مبارک است که میتواند چهرهای خاص را بسازد.
یک کتاب تحت عنوان «مهر استاد» منتشر شده است که در آن حضرت استاد به بیان خاطرات و رویدادهای ارزشمندی که در آن دوره داشتند، پرداختهاند.
ایشان تا قبل از بیست سالگی در آمل بودند.
وقتی وارد تهران شدند، حدود چهار یا پنج سال در تهران بودند؛ یعنی از بیست تا بیست و چهار سالگی، از سال 1330 تا 1334 تقریباً در تهران بودند.
این هم یک اتفاق بسیار مبارک بود، زیرا شخصیتهایی که در آن دوره در تهران زندگی میکردند، از جمله مرحوم آیتالله آشیخ محمدتقی آملی، مرحوم علامهی شعرانی، مرحوم الهی قمشهای و مرحوم فاضل تونی، طراز بالایی از اساتید بودند که حضرت استاد با آنها مواجه شدند.
این شخصیتها نه تنها ایشان را از نظر معرفتی ساختند، بلکه در جنبههای دیگر مانند مسائل اخلاقی، روحی، نفسانی و حتی اجتماعی نیز تأثیرگذار بودند.
برخی از این شخصیتها، دورانهای قبل از قاجار و زمان رضا شاه را به درستی مشاهده کرده بودند و در ساخت شخصیت جوان مستعدی چون آیتالله جوادی آملی، بسیار مؤثر بودند.
لذا تعبیر خود حضرت استاد این است که ما زود وارد جامعه شدیم.
شاید در آن زمان برای کسی اینطور اتفاق نمیافتاد.
این شخصیتهایی که نامشان برده شد (رضوان اللّه تعالی علیهم اجمعین) نیز شاگردانی در این سطح بسیار محدود داشتند.
به عنوان مثال، حضرت استاد و مرحوم علامهی حسن زاده (رضوان اللّه تعالی علیه) با هم همدرس بودند و در برخی از درسها نیز با هم مباحثه میکردند.
این تعاملات در چهار یا پنج سال آنجا ادامه داشت.
یعنی حضرت آیتالله جوادی آملی پس از یک آغاز بسیار استوار با توجه به ارتباط با بازگشتگان از نجف، وقتی وارد تهران میشوند، آن خط علمی همچنان با همان قوت ادامه پیدا میکند و به علاوه، توجهات اجتماعی و توسعهی نگرش ایشان از همان ابتدا شکل میگیرد.
ایشان یک جوان بیست سالهاند که با عالمان طراز اولی که تجربههای تاریخی دارند، آشنا میشوند.
بله، این نکتهای که اشاره فرمودید یک واقعیت است.
برخی مانند مرحوم آیتالله فاضل تونی که شاگرد مرحوم جهانگیر خان قشقایی بودند، بهنوعی دانشگاهی از مسائل اجتماعی و تربیتی بودند و این موارد را در درسها منتقل میکردند.
بنابراین، این نوع تربیت، تربیت ویژهای بود.
وقتی حضرت استاد وارد حوزهی تهران شدند، درگاه جدیدی برای ایشان باز شد که در آمل وجود نداشت و آن درگاه، جهان معرفت حکمی و عرفانی بود.
با چهرههایی آشنا شدند که خودشان شخصیتهای ممتاز و طراز اولی بودند و آثار حکمی و عرفانی را تدریس میکردند.
بهعنوان مثال، مرحوم الهی قمشهای اشارات را تدریس میکرد و مرحوم فاضل تونی اسفار را آموزش میداد.
همچنین، برخی مباحث ریاضیات و نجوم را خدمت حضرت آیتالله شعرانی و فصوص را خدمت مرحوم آشیخ محمدتقی آملی و مرحوم فاضل تونی میآموختند.
حضرت آیتالله جوادی آملی میفرمایند که از سن 23 یا 24 سالگی با بزرگانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو آشنا شدند.
این درگاه برای یک جوان 22 یا 23 ساله میتواند فضایی کاملاً متفاوت ایجاد کند.
ببینید، حوزهای که مقام معظّم رهبری هم در دیدارشان به آن اشاره کردند، واقعاً کمکار بوده است.
روح حوزههای عمومی ما بیشتر به مسائل احکام و فقه و اصول مربوط میشود که البته اینها بسیار خوب و لازم است، اما کمتر به مباحث حکمی، کلامی و عرفانی پرداخته میشود.
مسائل کلامی و حکمی، بهخصوص مباحث عرفانی، مشحون از منابع وحیانی و کتاب و سنت هستند و این خود یک درگاه شد که ایشان زود وارد حوزهی قرآن بشوند.
اگر استمرار همان فقه و اصول آمل بود، شاید ایشان به این زودی به فضای قرآن نمیرسید.
مباحث کلامی انسان را با قرآن و منابع اهل بیت عصمت و طهارت مرتبط میکند.
حضرت استاد ضمن اینکه مباحث فقه و اصول را بهطور جدی دنبال کردند، میفرمایند که نوشتههای ما در فقه و اصول بیش از گفتههای ما در فلسفه، حکمت و عرفان است.
بهعنوان مثال، تمام تقریرات درس مرحوم آشیخ محمدتقی آملی در خارج فقه، یا درسهای مرحوم آیتالله العظمی بروجردی و آیتالله العظمی میرزا هاشم آملی در قم، و همچنین شرکت در درس مرحوم آقای داماد به مدت سیزده سال، نشاندهندهی این است که ایشان در این زمینهها هم فعالیتهای زیادی داشتهاند.
اکنون تقریباً 12 یا 13 جلد از آثار تقریرات درس مرحوم آقای داماد منتشر شده است.
اساتیدی که نام بردید، وجه مشترک همهی آنها این است که فقیه مسلّماند.
بله، دقیقاً.
این اساتید از همان ابتدا فقیه مسلّماند و در عین حال برخی از آنها جامع هستند.
بهخصوص وقتی به قم آمدند، هم خدمت امام و هم مرحوم علامه طباطبایی (رضوان اللّه تعالی علیه) بودند.
اصول را از امام آموختند و فلسفه، حکمت و عرفان را از مرحوم علامه.
حوزهها باید بیشتر به این موضوع توجه کنند که اگر بخواهند به سمت قرآن بروند، باید به رشتههای قبلی و مقدماتی کاملاً اهتمام داشته باشند.
به علم کلام باید بهطور جدی پرداخته شود، زیرا علم کلام دربارهی ذات الهی، اوصاف الهی، افعال الهی و آثار الهی صحبت میکند.
این علم به مباحث قضا و قدر، جبر و اختیار، خیر و شر، مبدأ و منتها و معاد میپردازد و همهی اینها باید در منابع وحیانی جستجو شود.
بنابراین، نمیشود کسی متکلم باشد و سراغ قرآن و وحی نرود.
او میتواند فقیه باشد و به قرآن نپردازد، اما متکلم نمیتواند باشد و به وحی قرآنی و اهل بیت نپردازد.
بهعنوان مثال، جبر و تفویض را کدام منبع حل میکند جز منابع وحیانی و بیان امام صادق (علیهالسلام) در حوزهی کلام که میفرمایند: «لاَ جَبْرَ وَ لاَ تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ»(1) و امثال آن.
بالاتر از مسئلهی کلام، حکمت است؛ آن هم حکمت صدرایی و حکمت متعالیه که مخصوصاً در آثاری مانند «المبدأ والمعاد»، «المظاهر الهیة»، «مفاتیح الغیب»، «الشواهد الربوبیة» و تفسیر مرحوم صدرالمتألهین مشاهده میشود.
خود مرحوم صدرالمتألهین چگونه به قرآن نزدیک شده است؟
از طریق حکمت و عرفان و کلام.
لذا کتاب تفسیری حضرت استاد در حقیقت برآیند همهی آن تحصیلات اولیهای است که در آن رشتهها داشتند.
اگر بخواهیم بهعنوان یک سنت در حوزهها به این موضوع فکر کنیم، باید بگوییم که اگر کسی میخواهد به قرآن نزدیک شود و در خدمت قرآن درآید و فهم تفسیری پیدا کند، باید این مراحل را طی کند.
درواقع تشنگی معرفتی که منجر میشود به حرکت به سمت دریای بیپایان معارف قرآن، از انس با کلام و حکمت حاصل میشود؟
بله، دانشهای علوم عقلی و علوم شهودی که به عنوان کلام، حکمت و عرفان یاد میشوند.
چرا که در این رشتهها سخن از هستیشناسی و آغاز و انجام هستی مطرح است.
آیا ممکن است کسی از مبدأ و اوصاف و افعال مبدأ حرف بزند و از وحی خبری نگیرد؟
سرّ ابتهاجی که مقام معظّم رهبری در ارتباط با حضرت استاد اشاره داشتند(2) و ابتهاج مرحوم علامه و حتی مرحوم صدرالمتألهین این است که آنها به سراغ تفسیر رفتند، زیرا هر آنچه را که در اندوختههای خود به لحاظ حکمت و کلام و عرفان داشتند، در آنجا در اوج وجود میبینند.
اگر یک قاعدهی فلسفی برای یک فیلسوف گواراست، وقتی این قاعده در کنار یک نگرش وحیانی قرار میگیرد، نوعی معرفت افزونی پیدا میکند که شعور را به ارمغان میآورد.
بهعنوان مثال، حضرت استاد در مورد آیهی «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»(3) میفرمایند که سه اصل مبدأ، منتها و آنچه میان مبدأ و منتهاست، به بهترین وجه در این آیه وجود دارد.
زیرا اولاً «رَبُّنَا الَّذِی» او آفریدگار و مبدأ هستی برای همهی اشیاء است.
سپس «ثُمَّ هَدَى»؛ او را هدایت کرده است، یعنی او رهاشده نیست.
این هدایت میتواند تکوینی، تدوینی یا تشریعی باشد که به وسیلهی انبیای الهی انجام میشود.
نهایتاً «أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ»؛ یعنی آنچه را که در فلسفه به لحاظ علت فاعلی و علت غایی بحث کردهاند، در اینجا به گوارایی تمام آمده است.
بنابراین، ورود به کلام وحی از درگاه علوم مانند فقه و اصول یا ادبیات و لغت بهتنهایی چندان حاصل نمیشود.
این علوم ممکن است مسائل ظاهری را باز کنند، اما تفسیر بحثی نیست که صرفاً الفاظ و عبارات را باز کند.
تفسیر به معنای کاویدن حقیقت و معناست.
در خصوص این مسئله که چگونه آیتالله جوادی با این ابتهاج و ذوق، چهل سال تفسیر گفتند و خم به ابرو نیاوردند و خستگی و کهنگی در کارشان نبود و همان قدرت و صلابتی که روز اول داشتند، در سال چهلم هم همان وجه را حفظ کردند، باید گفت که این استمرار و پایداری در حقیقت نشاندهندهی عمق ارتباط ایشان با معارف الهی و کلام وحی است.
با توجه به اینکه شما در سالهای تدریس تفسیر تسنیم همراه حضرت استاد بودید، چطور است که در این زمان طولانی، ایشان استقامت داشتند و ابتهاج حضرت استاد ــ همانطور که رهبر انقلاب نیز اشاره کردند ــ بیشتر شد؟
تا قبل از عشق و محبت قلبی، میتوانیم از خستگی و فرسودگی صحبت کنیم.
مثلاً مباحث فلسفی یا حتی عرفان نظری ممکن است آدم را خسته کند.
اما وقتی انسان وارد وادی عشق میشود، دیگر آنجا خستگی وجود ندارد.
در سال چهلم درس، ممکن است جسم ضعیف شده باشد اما روح همان روح است، فکر همان فکر است و نشاط روحی همان است.
چون در آن وادی، دیگر وادی تن نیست که بگوییم خستگی میآورد یا مرارتی وجود دارد.
تا مرحلهی عقل این مسئله وجود دارد.
علما هم خسته میشوند، دانشمندان هم خسته و فرسوده میشوند؛ ولی از آن به بعد، عشق با روح کار دارد و با تن چندان مناسباتی ندارد.
جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا میفرماید که حق اجلّ مبتهج است.
چرا؟
چون ذاتش با برترین ابتهاج است.
حیثیت ابتهاج هم بالاترینش برای خداست و لذا او اجلّ مبتهج است.
خستگی مال تن است و فرسودگی هم مال تن است.
اما کسی که واقعاً از تن برآمده و بر روح سوار است، خستگی ندارد.
برای کسی که با عشق شروع میکند، این مفاهیم عوض میشود.
اصلاً مسئلهی خستگی وجود ندارد.
چهل سال و چهار سال اصلاً معنا ندارد.
واقعاً یک لحظه است.
الان هم همان ابتهاج، قطعاً بیشتر است.
خودشان بارها این تعبیر را داشتند مثلاً هنگامی که چاپ تفسیر سورهی مبارکهی مائده یا نساء را دیدند، میفرمودند ما وسط دریائیم.
ما واقعاً نمیفهمیدیم که یعنی چه.
خب بله، جلد دهم یا بیستم بودند و بنا بود بعداً جلد صدم بیاید.
واقعاً نمیدانستیم این یعنی چه.
درواقع سالی هزار صفحه تدوین است و مطالب مطالعه و تحقیق شده خیلی بیشتر از این بوده است؟
بله، همینطور است.
آیتالله جوادی آملی از آشنایی با علامه و شرکت در کلاسهای ایشان چه نکاتی بیان فرمودند؟
یک تعبیری در ارتباط با مرحوم علامه طباطبایی داشتند.
میفرمودند وقتی ما به حوزه آمدیم، سنمان 23 یا 24 سال بود.
ایشان در حق ما پدری کرد.
نه تنها ما در درسشان شرکت میکردیم و ایشان مدرس ما بود، بلکه در حق ما پدری کرد.
حضرت استاد درباره محقق داماد میفرمودند هفت سال تمام، من درسهای ایشان را که تقریر میکردم، میآوردم و ایشان سطر به سطر همه را نگاه میکرد و مطلبی که اگر داشت، ملاحظهای که داشت، در حقیقت میخواند.
خب اینطور که من شنیدم، حاج آقا با مرحوم علامه طباطبایی آنقدر در جلسات تحقیقی دوبهدو نشسته بودند که مرحوم علامه میگفت من دیگر خسته شدم.
این رابطه بر اساس یک رابطهی استاد و شاگردی نیست.
حتی رابطهی پدر و فرزندی هم نیست.
یک رابطهی تربیتی فوقالعادهای است که در حقیقت از یک جای دیگری نشأت میگیرد.
ما آن رابطه را نمیتوانیم درک کنیم.
ما بالاترین احساس و عاطفه را در پدر و فرزند یا مادر و فرزند میبینیم، اما آنها اینطور نبودند.
هیچ پدری حاضر نیست اینطور با فرزندی که کار میکند، رفتار کند.
ولی واقعاً اینطور بودند.
چرا؟
چون آن عشق آنها را به هم پیوند زده بود.
به یاد دارم فرمایش مرحوم علامه طباطبایی در ارتباط با شهید مطهری که میفرمودند وقتی ایشان در درس حاضر میشد، من به وجد میآمدم و حالت رقص پیدا میکردم.
یعنی رقص عرفانی و نشاط و همان ابتهاج.
چرا؟
چون هیچ چیز هدر نمیرفت.
الان بعد از مرحوم علامه تا الان، این المیزان زنده است.
اندیشههای مرحوم علامه طباطبایی زنده است، زیرا آن اثر در این فرزند و شاگرد بهگونهای نشسته که این اصلاً المیزان است.
به قول جناب مولوی میفرماید:
روغنی کو شد فدای گل به کُل
خواه روغن بو کن خواهی تو گل
یعنی واقعاً الان چه بخواهی از علامه طباطبایی سؤال کنی یا آقای جوادی، یکی است.
واقعاً نسبت اینگونه است.
وقتی اینطور شد، شما میخواهید فرمایشات مرحوم علامه را از داخل المیزان ببینید یا در تسنیم یا در بیان آقای جوادی، اینها به این شکل رابطهشان شکل گرفته است، یکی هستند.
اینها اصلاً دیگر دوئیتشان، دوئیت تعیّنی ظاهری است وگرنه به لحاظ واقع، اینها دوئیتی در حقیقت ندارند.
آغاز درس تفسیر رسمی حضرت آیتالله جوادی آملی به آشنایی ایشان با علامه برمیگردد؟
بله، چون حضرت استاد در تهران با آن مبانی حکمی وارد شدند، طبعاً از همان جا انس با قرآن آغاز شد.
چرا؟
زیرا آن دروس بدون قرآن نمیتوانستند معنا پیدا کنند.
وقتی که آنجا در مورد حرفهای مرحوم صدرا صحبت میکردند، ایشان میگفتند که وقتی کنار قرآن آمدم، فهمیدم آنچه که خواندهام اصلاً با این قابل مقایسه نیست.
اینها با یک استعداد بسیار بالا وارد حوزه تفسیر شدند.
مقام معظّم رهبری فرمودند که مرحوم علامه در مدرسه حجتیه یک درس تفسیر کوچکی داشتند.
ایشان اظهار فرمودند که نمیدانند آیا آقای جوادی در آن درس شرکت میکردند یا نه.(4) من از حضرت استاد سؤال کردم که آیا شما در درس تفسیر مرحوم علامه شرکت کردید؟
ایشان گفتند نه، یک روز فقط رفتم، زیرا مرحوم علامه حرفهای اصلی و اساسیاش را در جلسات تحقیقی میگفت.
آن جلسات، جلسات تدریس بودند و برای طلاب و محصلین جدید برگزار میشد.
ولی ما هر چه آموختیم، در جلسات تحقیقی ایشان بود.
منظور از جلسات تحقیقی علامه کدام جلسات است؟
ایشان شبهای پنجشنبه و جمعه هر هفته، بلاانقطاع در خانهی آن ده پانزده نفری که حلقه درس ایشان بودند، مسائلشان را مطرح میکردند.
بعضاً هم در منزل ما بود.
من هم خاطرم هست آن زمان کوچک بودم، برای ایشان مثلاً چای میآوردم و خود آقا از من میگرفت و چای را تقدیم میکرد.
در آن جلسات، حضرت استاد در حقیقت ورزیده و پخته شدند.
ارتباط اصلی حضرت آیتالله جوادی آملی با علامه طباطبایی در همان حلقهی تحقیقی و شکل مباحثهای شکل گرفت؟
بله، نه در درس ایشان.
چون مرحوم علامه دو مرتبه یک بحث را مطرح میکردند: اول در مرحلهی تدریس و دوم در مرحلهی تحقیق.
حضرت استاد این شیوه را از ایشان میآموختند.
اینطور نبود که همهی مطالب را در درس تفسیر بگویند و حق هم با مرحوم علامه بود.
چرا؟
زیرا ظرفیت شاگردها اینقدر نبود که بتوانند مسائل تحقیقی را بیابند.
اینکه حضرت استاد فاصلهی بین تدریس و تحقیق دارند، به همین دلیل است که در مقام تدریس فرمودند ما این آقایان طلبهها را میبینیم، ولی وقتی میخواهیم کارهای تحقیقی انجام دهیم، دیگر اینها نیستند.
کتاب کشاف، تفسیر فخر رازی، المنار و تفسیرهای دیگر و المیزان وجود دارند و ما با اینها روبهرو هستیم.
یعنی ما با مفسرین در مرحلهی تحقیق مواجه هستیم.
در تدریس، همین امور ابتدایی را بیان میکنیم.
من هم در گزارشی که خدمت مقام معظّم رهبری داشتم، به این نکته اشاره کردم که واقعاً فاصلهی بین تحقیق و تدریس چهل یا حتی گاهی پنجاه درجه است.
یعنی گاهی اوقات در مقام خود کتاب، وقتی ملاحظه میکنیم، میبینیم که یک دفعه مطلب بلند میشود و فراز بلندی پیدا میکند و سطح مطلب فرق پیدا میکند.
چرا؟
زیرا آنچه که گفته شده، تدریس بوده و تنظیم شده است.
گرچه آن هم با تحقیق همراه است، ولی آنچه که حاج آقا قلم میزنند، خیلی متفاوت است.
و لذا در باب تفسیر تسنیم، ما این اختلاف سطح را داریم.
اختلاف سطح به معنای این است که یک مطلبی که کاملاً تحقیق شده است، بیان میشود، ولی سطح دیگر مطلب که لایههای عمیقتری دارد، مثلاً در بیان قلمی حاج آقا میآید، یا اگر نکات دیگری که مستقیماً تفسیری نیست، در آن اشارات و لطائف بیان میشود.
حضرت آیتالله جوادی آملی به مانند علامه طباطبایی در بحث تفسیر دو حلقه تحقیق و تدریس داشتند؟
بله، همهی درسهایشان اینطور است.
ایشان میفرمایند که ما چهار نسل را تجربه کردیم؛ از دههی اول، دههی دوم و دههی سوم.
این نسلها متفاوت بودند و برخی میرفتند و برخی دیگر میآمدند.
طبیعی بود که ما بعضاً تکرار هم داشته باشیم.
سطح مطالب باید به گونهای باشد که برای همه قابل فهم باشد.
اگر حاج آقا میخواستند مطالب دقیق حکمی، کلامی یا عرفانی را بیان کنند، ذائقهی فهم آن عدهای که نشسته بودند، اینقدر مستعد نبود.
هاضمه باید مستعد باشد، مانند غذایی که به بچه داده میشود؛ اگر هاضمهاش مناسب نباشد، پس میزند.
هاضمهی عمومی حوزههای علمیهی ما این سطح نیست و برای افراد خاص و محقق مناسب است.
به همین دلیل، کار حلقهی تحقیق در مؤسسهی تحقیقاتی اسراء به راه افتاده تا به این مسئله برسیم.
همانطور که مرحوم علامه دو حلقه داشتند، یعنی شبهای پنجشنبه و جمعه در حلقهی تحقیق، همان مسائل تدریسی را مطرح میکردند.
مثلاً اصول فلسفه و روش رئالیزم که حضرت استاد میفرمودند، اینها همان مطالبی بود که در حلقهی تحقیق بیان میشد.
مرحوم شهید مطهری (رضواناللهعلیه) آنها را در بیانشان آوردند و تقریراتی شد که عملاً تحریر شد.
به هر حال استاد هم همینطور بودند.
این موضوع هم در مباحث فلسفی، هم در مباحث عرفانی و هم در مباحث تفسیری ایشان وجود دارد.
به همین دلیل، اکنون بسیاری از افراد از مباحث گفتاری حضرت استاد استفاده میکنند که قدرت استفاده از مباحث نوشتاری را ندارند.
و بسیاری به دنبال بحثهای نوشتاریاند و از بحثهای گفتاری خود را مستغنی میدانند و میگویند ما این بحثها را میدانیم.
ویژگی مشترکی که در حضرت علامه طباطبایی (رضواناللهعلیه) و حضرت آیتالله جوادی آملی و بخشی از شاگردان مرحوم علامه وجود دارد، یک خوی شاگردپروری باشد.
یعنی غیر از اینکه آثار و تألیفات و دروس وجود دارد، تعداد زیادی هم شاگرد وجود دارد.
سرّ این شاگردپروری یا شیوهی آن، همین تقسیم عمومی و خصوصی است که ایشان داشتند؟
بله، وقتی وارد بحث اجتهاد و تربیت خاص میشویم، فضا متفاوت میشود.
ممکن است یک محقق بتواند فهم کند، اما اینکه مجتهد در تفسیر بشود، کار دشوارتری است.
در مؤسسهی تحقیقاتی اسراء که حلقهی تحقیقات را داشتیم، دو دسته از افراد داشتیم.
دستهی اول کسانی بودند که تحقیقات را انجام میدادند و منابع اقوال را پیدا میکردند، کار موضوعی میکردند اما قدرت اینکه بفهمند حاج آقا چگونه این بحث را با آن بحث گره زده یا چگونه مباحث سنگین کلامی را حل میکند، یک نگرش اجتهادی میطلبد و این کمتر دیده میشود.
مرحوم علامه طباطبایی هم شاگردان زیادی داشتند که تفسیر دارند، اما آنکه در طراز المیزان باشد، کم است.
برخی از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی تفسیر دارند و همگی بزرگوار و محترم هستند، اما هیچگاه کسی آنها را در طراز المیزان نمیبیند.
چرا؟
زیرا آنها در حد اجتهاد نیستند که بتوانند مباحث جدیدی را بر اساس اصول و قواعدی که بنیان مینهند، استنباط کنند.
امتداد مرحوم علامه طباطبایی در این رابطه نیست.
این افراد بسیار کم هستند و باید یک فرد خاص در هر هزار نفر وجود داشته باشد.
ولی الحمدلله یکی از مسائل مثبت این است که تاریخ تفسیر با وجود آقای جوادی در کنار مرحوم علامه، یک تاریخ پررنگی شده است.
بهرغم اینکه شیعه در سالها و قرون گذشته در این زمینه پردرخش نبود و آثار قلیلی در این رابطه داشت، آثار مرحوم طبرسی، صاحب تبیان و جامع الجوامع در حد عادیاند و نمیتوانند معانی و حقایق را به مفهوم و عبارت تبدیل کنند.
این رویداد واقعاً مبارک است و به برکت انقلاب و خون شهدا به وقوع پیوسته است.
ما بین تفسیر المیزان و تفسیر تسنیم چند صد سال فاصله نداشتیم.
این به خاطر این است که مرحوم علامه همانطور که المیزان را نوشت، آقای جوادی را نیز نگارش کردند.
البته حضرت آقای جوادی جسارتهای علمی و قدرت استنباطی دارند که ضمن حفظ همهی آنچه مرحوم علامه داشتند، نوآوریهایی نیز دارند و نظرات مرحوم علامه را تبیین و گاهی نقد میکنند.
ما المیزان را یک پایگاه اساسی میدانیم و تسنیم را یک استمرار اساسی از المیزان میشناسیم.
این مجموعه به لطف الهی برای جهان شیعه، همانطور که مقام معظّم رهبری بیان فرمودند،(5) واقعاً یک افتخار است.
سالها بود که در حوزههای علمیه از شیعه در باب قرآن سخن چندانی مطرح نشد و اتهامی به شیعه بود که فقط با عترت همراه است و با قرآن معاذالله کاری ندارد.
اما این کاری که انجام شد، امروز تمام این شبههها الحمدلله به کنار رفته است و المیزان و تسنیم اکنون به عنوان افتخار جهان تشیع و اسلام مطرح شدهاند.
در این نوشتهای که حضرت آیتالله جوادی آملی به عنوان یادنگاشت در خاتمه تسنیم نوشتند تأکید کردند بر اینکه این تفسیر میراث امام و خون شهداست، لطفا توضیح بفرمایید که منظور حضرت استاد از این بحث چیست؟
سؤال ارزشمندی است.
اولاً، خود حضرت استاد به صراحت فرمودند که این تعارف نیست.
ما نمیخواهیم صرفاً تقدیری داشته باشیم.
هیچ تردیدی نیست که یک استاد خوب، یک کتاب خوب و امکانات مناسب میتواند انسان را پیشرفت دهد.
اما آیا این تمام عوامل است یا اینکه عوامل دیگری نیز وجود دارند که در دید افراد عادی پنهان است؟
آقای جوادی آملی با دید نافذ خود این مسائل را میبینند و با بصیرت کافی به این نکته اشاره میکنند که وقتی نظام به یک نظام الهی تبدیل میشود، خود این یک نورانیتی دارد.
حاج آقا خاطرهای را مکرر اشاره میکنند، میگویند در زمانی که خدمت مرحوم آشیخ محمدتقی آملی در تهران بودیم، ما تصمیم گرفتیم به قم بیاییم، ایشان توصیههایی داشتند و گفتند حالا که میخواهید بروید قم، بدانید که کنار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، در آن جوار رحمت حضرت و همچنین قبور علما، فرا گرفتن درس بسیار مناسبتر است.
همانطور که شاگردان ارسطو برای فهم حرفهای او به کنار قبرش میرفتند، یا خود مرحوم بوعلی سینا میفرمود هر وقت مسئلهای برای من سخت میشد، به مسجد جامع شهر میرفتم، دو رکعت نماز میخواندم و مسئله حل میشد.
اینها مسائلی هستند که نمیتوان در فضای علمی به راحتی تعریف کرد.
درباره همین هشتاد جلد تفسیر تسنیم که تقریباً سالی هزار صفحه نگارش میشود، اگر بخواهیم با معیارهای عادی به آن نگاه کنیم، غیرممکن است.
اما اگر با معیارهای معنوی مثل همجواری با کریمه اهلبیت (سلام الله علیها) نگاه کنیم، این مسائل قابل درک میشود.
حضرت استاد میگفتند من ایّام محرم که به آمل میرفتم، اینکه از قم جدا شدم، میخواهم این مسئله را مطالعه کنم باید دو مرتبه نگاه بکنم، ولی قم که هستم یک مرتبه میفهمم.
بر این اساس اظهار میکنند که واقعاً خون شهدا مؤثر بوده است.
واقعاً یک نظام اسلامی میتواند اگر به درستی عمل کند، خیلی بهتر این کار را انجام دهد.
حضرت استاد اشاره کردند که حوزه نشان داد که میتواند کار بزرگی انجام دهد.
یک سلسله عواملی وجود دارد که ما نمیتوانیم ببینیم اما مؤثرند و نقشآفرین هستند.
همین موضوع «جاهلیت» که حضرت استاد معنا کردند.
ما یک جهل علمی در مقابل علم داریم و یک جهالت عملی در مقابل عقل داریم و یک جاهلیتی داریم که جامع همهی جهلهاست.
این جاهلیت زمانی برداشته میشود که بعثت پیامبر بیاید و حکومت جاهلی تبدیل به یک نظام الهی شود.
اگر این حفظ شود، برکات زیادی خواهد آمد.(6)
الان حاج آقا همان ابتهاج که در باب قرآن داشتند، در باب نهجالبلاغه نیز دارند.
روزهای چهارشنبه همین نهجالبلاغه را میبرند و ادامه میدهند.
از روز اولی که خطبهی نماز جمعه را شروع کردند تا روز آخر، خطبههای اول نماز جمعه از خطبههای نهجالبلاغه بود.
این ابتهاج، عشق و علاقهای است که خستگی ندارد.
اینکه حضرت استاد میگویند آن کتابها خستهکننده است، آدم دو بار «اشارات» بگوید، دیگر خسته میشود؛ ولی وقتی وارد قرآن میشوید، فراتر از معرفت و حکمتهای متعارف است.
اینها چون به این مرحله رسیدهاند، دیگر برایشان واقعاً خستگی ندارد و میتوانند ادامه دهند.
بنابراین، سؤال شما کاملاً بجا است.
عوامل آشکار و نهان وجود دارند و چون آنها عوامل نهان را میبینند، میگویند تعارف نمیکنیم که میگوییم نظام و خون شهدا و این انقلاب دارند اثر میکنند و ما این را میبینیم.
سیره عملی حضرت آیتالله جوادی آملی در انس با قرآن چگونه است و چه توصیههایی در این زمینه دارند؟
سیرهی عملی حضرت استاد در این زمینه بسیار روشن است.
ایشان هر ماه حداقل یک بار قرآن را ختم میکنند، یعنی روزی یک جزء قرآن میخوانند.
این قرآن کنار کارهای علمیشان است و وقتی خسته میشوند، یک یا دو صفحه قرآن میخوانند.
این برای رفع خستگی ایشان است.
وقتی چند آیه را میخوانند، نشاط تازهای میگیرند و احساس میکنند که انرژی جدیدی پیدا کردهاند.
حاج آقا نسبت به کتابهای علمی و عرفانی نیز نگاه خاصی دارند.
برخی افراد در این کتابها متوقف میشوند، اما برای حاج آقا این کتابها یک مجال علمی است و احترام میکنند.
این کتابها را کنار حاج آقا نمیبینیم.
دو نوع کتاب همیشه کنار حاج آقا هست، اول قرآن، دوم ادبیات عرفانی مثل اشعار حافظ و مولوی و دیگرانی که در این سطح و طراز هستند.
شب یلدا هم برای خودشان فال حافظ میگیرند.
گاهی از من میپرسند شما در شبانهروز چقدر قرآن میخوانید؟
من میگویم لااقل پنجاه تا شصت آیه را حتماً میخوانم.
اما ایشان میگویند که شما در سه نوبت بخوانید تا یک جزء کامل شود.
باورشان این است که وقتی انسان قرآن را باز میکند و به آیات الهی نگاه میکند، گویا در بهشت باز میشود و با شعف و خوشحالی به آن مینگرد.
با اینکه حاج آقا بارها این آیات را مطالعه کردهاند، اما همچنان برایشان تازه است.
هر کس که به حاج آقا قرآن اهدا کند، ایشان یک بار آن را از اول تا آخر میخوانند.
برای حاج آقا، خواندن قرآن مطالعه و کار نیست، بلکه گفتوگویی با خداست.
ایشان احساس میکنند که خدا به ایشان میگوید چگونه نماز بخوانند یا چه کارهایی انجام دهند.
این نوع مواجهه با قرآن بسیار متفاوت است.
حاج آقا میگویند که نماز خواندنی نیست، بلکه باید اقامه شود.
قرآن نیز برای ایشان فقط خواندنی نیست، بلکه چون کلام خداست، فهم جدیدی از آن به دست میآورند.
این باور وجود دارد که کلام خدا هر لحظه تازه است و همواره حرفهای جدیدی دارد.
وقتی کسی به باورها یا معرفتهای جدیدی دست مییابد، این امر میتواند از دو راه حاصل شود: یا از طریق کسب و مطالعه، یا از طریق گفتوگو با دیگران و شنیدن از آنها.
همچنین، این معرفتها میتوانند وراثتی یا دراستی باشند.
بخش عظیمی از سخنان حاج آقا در مباحث تفسیری وراثتی است و نه دراستی، زیرا اینها به سادگی به دست نمیآید.
حاج آقا تعبیری از مرحوم آمیرزا هاشم آملی دارند که میفرمایند در نجف با علامه طباطبایی همدرس بودند، من ایشان را میشناسم، ایشان انسان کامل است.
اساتیدش را هم میشناسم، این حرفها برای اساتیدش نیست، این حرفها برای خودش است.
وقتی فردی از استادش یا همبحثش چیزی نمیگیرد، نشاندهندهی یک بارقه یا واردهی خاص است.
این بارقه و وارده بر اساس باورهای عمیق ایشان شکل میگیرد و به سادگی حاصل نمیشود.
به همین دلیل، همه میگویند که هر بار آقای جوادی صحبت میکنند، یک مطلب تازهای دارند.
این تازگی ناشی از منابع مختلفی است که ایشان از آنها بهره میبرند، اما برخی از این مطالب از طریق مطالعه به دست نمیآید.
اینها از باب «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»(7) ناشی میشود.
باور حاج آقا این است که خواندن قرآن و انس با آن، نورانیتی به همراه دارد که متأسفانه ما به خوبی درک نمیکنیم.
اگر کمی تمرین کنیم و با قرآن انس بگیریم، میتوانیم این نورانیت را تجربه کنیم.
ما هیچ دلیلی نداریم که بگوییم آقای جوادی آملی این سخنان را از کجا میآورد.
همین خاتمهای که ایشان در پایان جلد هشتاد نوشتند، به من میفرمودند حتماً بخوانید مطالب تازه دارد.
وقتی ایشان قلم به دست میگیرند، انس با قرآن این مطالب را میآورد.
این انس روزانه که به وجود میآید، کمکم نورانیتی را به همراه دارد.
این کتاب عادی نیست و واقعاً فرق میکند؛ این کلام خداست.
متأسفانه در حوزهها، قرآن را در حد سایر کتب میبینند.
به عنوان مثال، ممکن است یک طلبه ده بار در طول روز به رسائل و مکاسب مراجعه کند، اما شاید یک بار به قرآن مراجعه کند و آن هم برای کسب ثواب.
در حالی که ثواب بردن از قرآن به معنای روشن شدن جان آدم و برکت دادن به زندگی، فرزندان و نسل است.
دعای «هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»(8) دعای عادی نیست؛ این دعا از جایگاه خداوند صادر میشود.
آقای جوادی به این موضوع کاملاً باور دارند.
حاج آقا بارها گفتهاند که ما این را باور نکردیم و حوزهها هم این را باور نکردند.
اگر ما باور کنیم که انس با قرآن میتواند اینقدر مؤثر باشد، به این صورت در به در نیستیم.
واقعاً سهم ما در استفاده و انس با قرآن بسیار محدود است.
نکتهای که باید اضافه کنم این است که حوزههای علمیه، طبق بیان مسئولان و مدیران محترم، نباید قرآن را فراموش کنند.
برخی فکر میکنند حالا که درس رسائل تمام شده، باید به تفسیر بپردازند.
این تفکر نادرست است؛ زیرا تفسیر دنیای دیگری دارد و باید به آن توجه کرد.
حکمای ما در کتابهایشان تأکید دارند که برای فهم بهتر قرآن، نیاز به طهارت روح داریم.
باید با وضو، رو به قبله، در وقت مناسب و با تمرکز به قرآن نزدیک شویم.
البته اینها همه خوب است، اما تمام کار نیست.
حضرت استاد واقعاً به این موضوع باور دارند.
من گاهی شبها میبینم که قبل از خواب، چند رکعت نماز میخوانند و سپس یک صفحه از قرآن را میخوانند.
این کار برایشان خوشایند است و آرامش میآورد.
این انس به این راحتی حاصل نشده است.
حضرت آیتالله جوادی آملی و رهبر معظّم انقلاب اسلامی، تقریباً سال ورودشان به قم نزدیک یکدیگر است ــ رهبر انقلاب سال 37 وارد قم شدند ــ این نشاندهنده بیش از شصت سال رفاقت و ارتباط است.
از طرفی، دغدغهها و تلاشهای قرآنی این دو بزرگوار محسوس است.
اگر خاطراتی از جنبهی بحث قرآن و تلاشهای قرآنی دارید، بفرمایید.
در این ارتباط یک نقطهی مشترک وجود دارد.
نقطهی مشترک این است که هم در باور حضرت استاد آیتالله جوادی آملی و هم در باور مقام معظّم رهبری این است که اگر قرآن در جامعه بخواهد تحقق پیدا کند، قطعاً سعادت جامعه تأمین خواهد شد.
این بسیار مهم است.
در باور یک فرد، این معنا باید وجود داشته باشد که آموزههای قرآنی، تعالیم وحیانی و ادبی که قرآن ارائه میدهد، میتواند به سعادت جامعه کمک کند.
این تعبیر رسول گرامی اسلام درباره قرآن که «اَلْقُرْآنُ مَأْدَبَةُ اللَّهِ»(9) است، بعضیها «مَأدَبَة» میخوانند یعنی ادبگاه و بعضیها «مأدُبَة»، میخوانند یعنی طعام آماده.
اما برخی افراد این فهم را ندارند و فکر میکنند که قرآن تنها یک سلسله کلیات است که میتوان آن را خواند و ثواب برد.
در حالی که قرآن یک کتاب علمی، اجتماعی و تربیتی است که میتواند نظام اجتماعی، سیاسی، تربیتی و حتی اقتصادی را سامان دهد؛ البته نه به معنای علمی آن، بلکه به معنای وحیانی آن که درحقیقت چارچوب، ضابطه و معیار بگذارد.
در باور حضرت استاد و مقام معظّم رهبری، این است که اگر تعالیم به درستی به جامعه منتقل شود، قدرت این را دارد که جامعه را بسازد و اصلاح کند.
این تعالیم میتوانند معاشرت اجتماعی را بهبود بخشند، ارتباطات صمیمی را تقویت کنند و عواطف و احساسات جامعه را کنترل کنند تا مردم به هوی و هوس کشیده نشوند، مردم به شهوت و غضب کشیده نشوند.
به عنوان مثال آیهای میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»(10) خب این آیه چه معنایی دارد؟
خداوندی که خزائن آسمانها و زمین را در اختیار دارد، اینگونه سخن میگوید.
میگویند روی کتیبهی عرش الهی، آن بالا نوشته شده است که قرض الحسنه هجده ثواب دارد و صدقه ده ثواب.
اگر این مفاهیم به جامعه منتقل شود و مردم آن را درک کنند، آیا پذیرفته نیست؟
شما مشاهده میکنید که شاید در «اسفار» آیات قرآنی کمتری وجود داشته باشد، اما در «شواهد الربوبیة» و «المظاهر الالهیة»، تفسیرهای فراوانی از آیات موجود است.
حضرت استاد همهی مسائل حکمیشان را آوردند و همه اینها را در مقام فهم آیه قرآن قرار دادند.
اما نکتهای که باید در حقیقت جستجو کرد و مسائل بیشتری را یافت این است که هم تفسیر المیزان و هم تفسیر تسنیم یک کاری کرده، در فرمایشات رهبری هم بود، که باید با آمادگی روحی، معرفتی و علمی به سراغ قرآن برویم.
یک وقت میخواهیم قرآن را بخوانیم تا ثوابی کسب کنیم یا برکتی برای چشم و دل خود داشته باشیم که این خوب است.
اما یک وقت میخواهیم قرآن را به عنوان یک منبع علمی قرار دهیم تا بتوانیم در سطح جهانی حرفهای علمی و معارفی صحبت کنیم.
به عنوان مثال، آیهی «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»(11) که حاج آقا به خوبی از آن استفاده میکند، بیان میکند که نفس انسانی «ذائق» است و موت «مذوق».
نه اینکه موت، انسان را فرامیگیرد، بلکه انسان مرگ را میمیراند.
از اینجور معارف الی ماشاءالله در قرآن وجود دارد.
خدا به مقام معظّم رهبری خیر بدهد یک همچنین ورودی داشتند در ارتباط با فلسفهی تسنیم و یک همچنین همایشی یک اتفاق مبارکی را رقم زد.
برخی پیشنهاد دادند که روز ششم اسفند را به عنوان «روز تسنیم» در تقویم نامگذاری کنند.
اگر این نامگذاری انجام شود، جامعهی علمی متوجه میشود که پایهی کار تسنیم است.
از این پس، اگر کسی میخواهد تفسیر بگوید، باید به این کرسی بیاید و تفسیر ارائه دهد، نه اینکه فقط نظرات آقای جوادی یا مرحوم علامه را تکرار کند.
باید نقد کند، اشکال کند و نظرات جدیدی ارائه دهد.
یعنی کف پرواز اینجاست.
بله، اینجا باید باشد.
و این به چه معناست؟
به معنای علمیت است.
شما نمیتوانید بدون علمیت به سراغ المیزان بروید و نمیتوانید بدون علمیت به سراغ تفسیر تسنیم بروید.
غیر از آن جهات نظری که فرمودید، به طور خاص در سلوک این دو بزرگوار یعنی حضرت آیتالله خامنهای و حضرت آیتالله جوادی آملی، تعاملاتی که با هم داشتند در این سالها کم نبوده است.
از این تعاملات، اگر خاطراتی دارید، بفرمایید.
هر دو نفر به این باور دارند که جریان حکومت و حکمرانی در عصر غیبت باید مبتنی بر آموزههای دینی و وحیانی باشد.
این نکته، آنها را به هم نزدیک میکند.
یعنی قرابت فکری و روحی از اینجا آغاز میشود.
بسیاری هستند که شاید در مطالب علمی وقتی به هم برسند، در استفتائات فقهی نظیر هم فتوا بدهند، اما وقتی در مسائل کلانی به بحث مینشینند، متوجه میشوند که مشکلات و مصائب پیش میآید و باورشان این نیست که در عصر غیبت باید اسلام حاکم باشد.
این نکته بسیار مهم است و به عنوان یک نقطهی مشترک، میتواند قرابتی بین آنها ایجاد کند.
واقعاً حضرت استاد همانطور که بحث جاهلیت را مطرح کردند و معنا کردند، این مسئله کاملاً در نظر ایشان هست که در عصر غیبت نباید احکام الهی تعطیل باشد.
آموزههای الهی و قرآن را باید به عنوان کتابی روز و زنده ببینیم، نه کتابی تاریخی که 1400 سال قبل نازل شده است.
ما نباید منتظر بمانیم که آقا امام زمان (عج) کی میآید تا بگوییم که حالا این آیهی اجتماعی، سیاسی یا تربیتی را پیاده کنیم.
این دیدگاه، نقطهی مشترک عام بین مقام معظّم رهبری و حضرت آیتالله جوادی است و باعث میشود که بسیاری از مسائل را این دو بزرگوار بتوانند نزدیک به هم ببینند.
اگر ما دو قطب ایجاد کنیم و بگوییم که در عصر غیبت حکمرانی باید به یک شکل باشد و در زمان ظهور به شکل دیگری، این باعث میشود که حتی اگر مشترکات فقهی، اصولی، حکمی و فلسفی داشته باشیم، نتوانیم نقطهی جمعی پیدا کنیم.
این مطلب اصلی و اساسی است.
نکتهی دوم این است که این باور، زادهی همین تفکر است که قرآن و عترت ظرفیت این را دارند که به روز شوند و سازگار با محیطهای اجتماعی، تربیتی، اخلاقی، سیاسی و بینالمللی پیاده شوند.
و این هم باز یک نقطهی بسیار عمیقی است در ارتباط با اینکه اینها را به هم نزدیک بکند.
البته ممکن است اختلاف سلیقه هم وجود داشته باشد، اما اصل این باور محفوظ است که اگر بتوانیم این آموزهها را در این راستا بیاوریم، میتوانیم جامعه را در یک سطح و طرازی قرار دهیم که بر اساس موازین و قوانین الهی پیش برود.
این نکته، به ویژه در شرایط کنونی که برخیها این باور را ندارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
هر دو بزرگوار به این نتیجه رسیدهاند که اگر قدرت این را داشته باشیم که آموزهها را به روز کنیم و جامعهمان را برای این معنا آماده سازیم، میتوانیم قرآن را پیاده کنیم.
به نظر من هماکنون با دو مشکل مواجهایم: اول، قابلیتهای جامعهمان را متأسفانه از دست دادهایم و ظرفیتها را کاهش دادهایم؛ دوم، در مقام فهم این مفاهیم و حقایق، قابلیت قوی و شایستهای نداریم که آنها را در صحنه پیاده کنیم.
این دو ضعف باعث میشود که در بحث کارآمدی نظام، با مشکل مواجه شویم.
مقام رهبری در باب کارآمدی نظام تلاش زیادی میکند و حاج آقا هم نظرات خود را مطرح میکند، اما وقتی به کارنامه نگاه میکنیم، کارآمدی به آن شکل که باید وجود ندارد.
چرا؟
زیرا اگر شما دو اصل را قبول دارید: 1- حکمرانی اسلامی در عصر غیبت و 2- این آموزهها میتوانند امروز جامعه را هدایت کنند، پس چرا هنوز در عمل به این اصول نرسیدهایم؟
برخی میگویند فقه مال عصر قبیلهای است و قابل اجرا نیست.
در حالی که ما در فضای جدیدی قرار داریم و مباحث حقوقی و روابط بینالملل مطرح شدهاند.
این باور اجازه نمیدهد که آموزهها وارد صحنه شوند.
به همین دلیل، مشکل اصلی ما در بحث کارآمدی نظام است.
اگر معتقدیم که در عصر غیبت حکمرانی اسلامی باید محقق شود و اگر باور داریم که آموزهها اگر به روز شوند، میتوانند مشکلات جامعه را در مسائل مختلف حل کنند، میتوانند مکتب تولید بکنند، مکتب اقتصادی، مکتب سیاسی، مکتب اجتماعی، و الان این همه امکان وجود دارد، پس کجاست؟
شما باید یک مکتب را در مقابل مسائل مکاتب دیگر ارائه دهید که بر اساس آن بگویید ما میخواهیم این کار را انجام دهیم.
ما اینجا الان فلج هستیم.
و لذا محصولش میشود ناکارآمدی.
از طرفی، مطالب حق است.
وقتی از حاج آقا سؤال میکنند، حاج آقا تکان نمیخورد، رهبری تکان نمیخورد، حکمرانی اسلامی باید باشد.
حاج آقا میگویند ما یک منبع داریم، یک مبنا داریم، و یک مواد و قانون.
منبع درست است، مبانی هم درست است؛ اما از مبانی به مواد نمیتوانید برسید.
فرمایش جنابعالی در خصوص این هماهنگی و ارتباطات به این نکته برمیگردد که واقعاً این دو بزرگوار از ابتدای انقلاب، زمانی که با امام (رضواناللّه علیه) بودند، تا کنون که با هم هستند، به دلیل وجود اصول مشترک، در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
این اصول مشترک شامل این است که نظام جامعهی ما در عصر غیبت باید بر اساس رابطهی بین امت و امامت شکل بگیرد و اکنون باید بر این اصل تأکید کنیم.
این باور، باعث نزدیکی آنها به یکدیگر میشود.
همچنین، ما معتقدیم که قرآن میتواند منشأ تحولات اجتماعی باشد.
علاوه بر این، نیاز به افرادی داریم که بتوانند از این مبانی، مواد و راهکارهای عملی استخراج کنند.
متأسفانه، در این زمینهها کمی کاستی داریم و این باعث شده که متأسفانه ناکارآمدی در برخی از موارد مشهود است.
حاج آقا نیز در تمامی مقاطع بر این اصول ایستادهاند.
گاهی اوقات ما اظهاراتی میکنیم ممکن است حاج آقا آنها را قبول کند، اما آن مبنا به او اجازه نمیدهد که از این اظهارات بخواهد برای خودش مبنای جدید بسازد.
این اظهارات را تأیید میکند، رد نمیکند؛ ولی این اظهارات او را از مبانی جدا نمیکند.
برخی هستند که این اظهارات آنها را از مبنایشان بیرون میکشاند.
اگر در پایان مطلبی مدنظر شریف هست، بفرمایید.
از همهی شما و در رأس از مقام معظّم رهبری تشکر میکنم.
واقعاً ایشان یک افق دیگری را در تفسیر تسنیم گشودند.
اظهارات ایشان در جهان اسلام معنای دیگری پیدا کرد.
تعبیر ایشان که واقعاً حوزه وامدار آیتاللّه جوادی است، یک تعبیر عادی نیست.
ایشان با دقت سخن میگویند.
در خصوص تفسیر تسنیم، که به عنوان یک اثر برگزیدهای است که «میشود تفسیر تسنیم را سر دست گرفت و نشان داد به دنیای اسلام که ما این را داریم»، این سخنان بسیار درخشان و تابناک است.
اینها در صفحات تاریخ میماند.
واقعاً میتواند سبب شود که جامعه، استقبال دیگری به سمت قرآن داشته باشد.
بنده معتقدم که بر اساس این فرمایشات و این همایش آبرومند و اظهاراتی که در آن مطرح شد، ما میتوانیم پیشنشستها و پسنشستها را از طریق دبیرخانه ادامه دهیم و این را به یک شجرهی طیبه تبدیل کنیم.
این موضوع متعلق به حاج آقا یا هیچکس دیگر نیست؛ بلکه مال نظام اسلامی است که توانسته یک شجرهی طیبهای را غرس کند که قرار است جهان را روشن کند.
ما باید الازهر مصر و جامعه امالقری را با این تفسیر تسنیم روشن کنیم، شرق و غرب عالم را باید با آن روشن کنیم.
بالاخره باید یک منبع داشته باشیم.
دنیا واقعاً تشنهی یک مکتب اینچنانی است.
حضرت آقا میفرمودند که وقتی جلد چهلم تفسیر تسنیم را گرفتم و نگاه کردم، دیدم بحث تفسیر حضرت یوسف و رؤیا در آن مطرح است.(12) بسیاری از مسائل علمی و نیازهای فرهنگی و علمی جامعه در این کتاب وجود دارد.
باید به این مطالب توجه کنیم و آنها را بررسی کنیم.
(1 الکافی، ج1، ص160
(2 رهبر انقلاب: «و اینکه انسان مبتهج به این کار ــ کار روی قرآن ــ باشد، خیلی باارزش است.
صحبت شده بود با ایشان راجع به همین کار تفسیری ایشان، خود ایشان مبتهج بودند به این کار و میگفتند این یک «المیزان» امروز است؛ تعبیر ایشان این بود؛ میگفتند این المیزان است، منتها المیزان باب امروز، برای امروز.» 1403/12/04
(3 سوره طه، آیه 50
(4 رهبر انقلاب اسلامی: «ایشان در مدرسهی حجّتیّه (درس تفسیر داشتند).
بنده البتّه توفیق نداشتم که آن درس را بروم، (امّا) آقای جوادی آن وقت مدرسهی حجّتیّه بودند، به نظرم میرفتند.
یک عدّهای میرفتند درس ایشان، لکن درس کوچکی بود؛ یعنی در مسجدِ مدرسهی حجّتیّه، یک گروهی ــ شاید چهل پنجاه یا به نظرم سی چهل نفر ــ مینشستند، لکن شروع مهمّی بود.» 1403/12/04
(5 رهبر انقلاب اسلامی: «مراجعات برادران اهل سنّت به قرآن خوب است، منتها آنها هم حالا یا بیش از تفسیر یا لااقل به قدر تفسیر، به مسائل حاشیهای کماهمّیّت قرآن پرداختهاند؛ چقدر کتاب در باب «وقف و ابتدا» در (قرائت) قرآن هست!
مثلاً فرض بفرمایید چقدر کتاب در باب تجوید هست!
و امثال اینها.
مسائل قرآنی اینها نیست؛ مسئلهی قرآن، فهم آیات کریمهی قرآن است که خب در این زمینه ما انصافاً کمکاریم و در شیعه این کار کم انجام گرفته؛ بحمدالله امروز این کار احیا شد.
حالا خدا را شکر میکنیم که در این برهه، تفسیر تسنیم به وجود آمد و مایهی افتخار شد.
میشود تفسیر تسنیم را سر دست گرفت و نشان داد به دنیای اسلام که ما این را داریم.» 1403/12/04
(6 بخشی از سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی در همایش بین المللی تفسیر «تسنیم»: این روایت که «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، بدون تردید به مرگ جاهلى مرده است»، این پیام را می رساند که نقش و کار امام، جاهلیت زدایی است.
نظام امامت که آمد جایی برای جهل نیست...
کار امام رضوان الله تعالی علیه، تنها تبدیل نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری نبود، کار امام، آوردن نظام امامت و امت بود.
همان راه را مقام معظم رهبری حفظه الله دارند انجام میدهند، این نظام، نظامی عقلانی و مبتنی بر هدایت الهی است که باید پاس داشته شود.
باید بدانیم که امام رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری حفظه الله، اینا این راه را دارند زنده میکنند که فرمایشات ائمه علیهم السلام را به ما میرسانند ما هم انشالله تا آنجا که ممکن است اطاعت بکنیم، دین و ولایت، اساس کار ماست.
(پایگاه اطلاع رسانی اسرا)
(7 سوره حجر، آیه 99
(8 سوره فرقان، آیه 74
(9 الأمالی (للمرتضی)، ج1، ص354
(10 سوره بقره، آیه 245
(11 سوره آلعمران، آیه 185
(12 رهبر انقلاب اسلامی: «من البتّه خیلی توفیق نداشتم مراجعه کنم به (این) تفسیر؛ گاهی چرا، لکن دیشب و امروز برای اینکه حاضرالذّهن باشم، گفتم یک جلد از آن تفسیر را بیاورند من نگاه کنم، تصادفاً جلد چهلم، سورهی یوسف (بود).
انسان نگاه میکند، واقعاً سرشار از مطالب دانستنیای است که میشد اینها را انسان ندیده بگیرد؛ مثلاً فرض کنید (اینکه) «رؤیا» چیست؛ حقیقت رؤیا، بحث دربارهی حقیقت رؤیا.
همان سبک کاری که مرحوم آقای طباطبائی در المیزان انجام دادند تحت عنوان بحث فلسفی یا بحث مثلاً اجتماعی؛ منتها این، در سطح عظیمِ این تفسیر بزرگ، گسترده است.»
انتهای پیام/