کنسرت کینگپینهای ترامپ جواب نمیدهد!
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده تهران نوشت:
اگر هنوز از هرج و مرجی که دونالد ترامپ در داخل و خارج از ایالات متحده ایجاد کرده شگفتزده هستید، احتمالاً در سالهای اخیر به اندازهی کافی به رفتارها و سیاستهای او توجه نکردهاید.
ترامپ دنیایی را ترجیح میدهد که در آن مردان قدرتمند و ثروتمند، مانند خودش، بتوانند بدون محدودیتهای قوانین یا هنجارهای اجتماعی، هر کاری که میخواهند انجام دهند.
برای او، قوانین، شرافت، و منافع عمومی چیزهایی هستند که فقط برای "بازندگان" اهمیت دارند.
ترامپ و محور دیکتاتورها
ترامپ به رهبرانی مثل ولادیمیر پوتین، شی جینپینگ، و کیم جونگاون احترام میگذارد، چون آنها قدرت مطلق دارند و بدون محدودیتهای دموکراتیک حکومت میکنند.
او پوتین را به عنوان یک "رهبر قوی" تحسین میکند و از روابط نزدیک خود با رهبران خودکامهای مانند کیم جونگاون یا محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، صحبت میکند.
حتی رهبران دموکراتیکی که او ترجیح میدهد، مثل ویکتور اوربان در مجارستان یا نارندرا مودی در هند، تمایلات غیرلیبرال قوی دارند.
بسیاری از این رهبران از قدرت خود برای ثروتمند کردن خود یا حامیانشان استفاده میکنند، که نشاندهندهی فساد گسترده در سیستمهای دیکتاتوری است.
این نگرش توضیح میدهد چرا ترامپ با افرادی مثل ایلان ماسک که قوانین را مانعی برای کسب ثروت بیشتر میدانند، رابطهی خوبی دارد.
تقابل با دموکراسیها
در مقابل، ترامپ از رهبرانی که به دموکراسی و نهادهای دموکراتیک پایبند هستند، مثل آنگلا مرکل یا جاستین ترودو، متنفر است.
او حتی تلاش کرده است تا محدودیتهای قدرت اجرایی در ایالات متحده را از بین ببرد و خود را مانند یک پادشاه ببیند.
به نظر میرسد دیدگاه او از نظم جهانی این است که دیکتاتورها و مردان قدرتمند گرد هم آیند و دنیا را بین خود تقسیم کنند.
برخی تحلیلگران این رویکرد را "ایمن کردن جهان برای دیکتاتوری" نامیدهاند.
سوزان رایس، مشاور سابق امنیت ملی ایالات متحده، حتی از اصطلاح "محور دیکتاتورها" برای توصیف روابط ترامپ با این رهبران استفاده کرده است.
کنسرت کینگپینها: یک نظم جدید؟
به نظر من، این همایندی را میتوان "کنسرت کینگپینها" (اشاره به شخصیتی خیالی در داستانهای فانتزی یا حماسی که نماد قدرت، فساد و چالشهای اخلاقی است) نامید که نسخهی مدرنی از کنسرت اروپا است.
سیستمی که پس از شکست ناپلئون بناپارت و پایان جنگهای ناپلئونی در سال ۱۸۱۵ شکل گرفت تا از گسترش امواج انقلابی گری و حمله مجدد به نظام های سلطنتی اروپایی جلوگیری نماید.
اما آیا این استراتژی جواب میدهد؟
شاید در کوتاهمدت ساده به نظر برسد که با دیکتاتورها توافق کنید و کار را تمام کنید، اما در بلندمدت این روش ناکارآمد و خطرناک است.
دولتهای دموکراتیک به دلیل پایبندی به قوانین و نهادها، قابل اعتمادتر و پایدارتر هستند.
تاریخ نشان داده است که رهبران خودکامه، مثل استالین یا هیتلر، اغلب اشتباهات بزرگی مرتکب میشوند که منجر به فاجعههای بزرگ میشود.
در حالی که دموکراسیها با جریان آزاد اطلاعات و امکان جایگزینی رهبران ناکارآمد، اشتباهات را سریعتر اصلاح میکنند.
آیندهای پرابهام
ترامپ با نزدیکی به دیکتاتورها و تضعیف متحدان دموکراتیک ایالات متحده، نه تنها موقعیت جهانی آمریکا را تضعیف میکند، بلکه ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر را نیز زیر سؤال میبرد.
این رویکرد ممکن است در کوتاهمدت به نفع او و همپیمانانش باشد، اما در بلندمدت به ضرر ایالات متحده و جهان خواهد بود.
علاوه بر این، تلاش برای ادارهی جهان بر اساس مذاکرات شخصی با رهبران قدرتمند، بدون توجه به قوانین و نهادهای بینالمللی، ذاتاً ناکارآمد است.
بدون قوانین و نهادها، تعاملات بینالمللی به سرعت به هرج و مرج تبدیل میشود.
درسهای تاریخ
در نهایت، باور به اینکه جهان تحت حکومت خودکامهها بهتر خواهد شد، نادیده گرفتن یکی از مهمترین درسهای تاریخ است.
دموکراسیها، با همهی نقصهایشان، ثابت کردهاند که بهترین سیستم برای تضمین آزادی، رشد اقتصادی، و رفاه عمومی هستند.
ترامپ و همفکرانش ممکن است فکر کنند که دموکراسی متعلق به قرن گذشته است، اما واقعیت این است که دموکراسیها همچنان بهترین مسیر برای دستیابی به آیندهای پایدار و عادلانه هستند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.