اختلال حاد شناختی
حسن محدثی عمیقاً و سخت در دام حجاب نظرات و برداشت های هوایی خود درعین عدم آگاهی و پیگیری فعالانه روندها گرفتار است.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- سال گذشته یک رمانک مهجوری از داستایفسکی منتشر شد که یکی از شخصیتهای آن، شباهت عجیبی به ماجرایی که در ادامه نقل خواهیم کرد، دارد.
شخصیت «دایی» آن رمان، یک ملاکی بزرگ و ثروتمندی است که بیسروپای دلقکی را به مرور و به دلیل تحولات روانی، بدل به سرور و ارباب خود میکند.
آن بیسروپا، هرچه میکند، از چشم «دایی» احسن اعمال است.
او شیفتۀ تحقیرهای آن دلقک بیسروپا است و هر بار که تحقیر میشود، با طومار بلندبالایی از صفتهای برجسته، از آن بیسروپا یک «قهرمان» میسازد.
حسن محدثی که این روزها تصمیم گرفته تا بساط شعبدهاش را به جای تپۀ جامعهشناسی، بر سر تپۀ روابط بینالملل برپا کند، شباهت غریبی به «دایی» داستان ناشناس دارد؛ کسی که چشمهایش تحقیر را قهرمانی میبیند و ذلت را آشکارا ستایش میکند.
قهرمان دلقک
آنچه در ماجرای دیدار ترامپ و زلنسکی اتفاق افتاد، هرچند از نظر پرفورم غیرقابل پیشبینی بود، اما برای کسی که حداقلی در دانش در حوزۀ بینالملل داشت، از نظر روندی چندان تعجببرانگیز نبود.
جایزۀ بیشترین میزان ترس از تبعات انتخاب ترامپ، از همان دقایق نخست، با اختلاف بسیار به زلنسکی و اوکراینیها رسید، چون او بارها درطول تبلیغات خود برای ریاست جمهوری، وعده داده بود که جنگ اوکراین را سریع رفع و رجوع میکند.
روند کاهش حمایتهای مالی و لجستیکی و حتی کاهش اشتراکگذاری دادههای امنیتی و نظامی و قطع پوشش استارلینک برای سربازان اوکراینی در خط مقدم، همه و همه نشان از روندی میداد که به زودی گریبان اوکراین را میگیرند.
البته که جز این دادههای مشخص که برای هر ناظر روابط بینالملل بدیهی بود، تاریخ علم روابط نیز نشان داده که هنگامۀ سازش قدرتهای بزگ، زمان قربانی شدن قدرتهای کوچک است.
ماجرای ترامپ و زلنسکی تقریباً بینیاز از توضیحترین فقرۀ این گزارش است.
آنچه اتفاق افتاد؛ یک اتفاق بیسابقه از نظر تحقیر عمومی رهبران سیاسی در تاریخ روابط بینالملل و تاریخ سیاسی آمریکا بود.
تا به این نقطه هم چندان نباید با هم اختلاف نظر داشته باشیم.
پای حسن محدثی به این گزارش اما دقیقاً از همین نطقه باز میشود.
ساعتی بعد از انتشار عمومی دیدار و بازتابهای فراوانی که گرفت، محدثی اینبار هم نشان داد که نه فقط در جامعهشناسی، که در روابط بینالملل هم دچار سندرم حاد ناهمخوانی شناختی است.
محدثی در کانال تلگرامی خودش از زلنسکی به قهرمان ملت خودش تعبیر کرد و نوشت: «ولادیمیر زلنسکی برای کشور و ملت اش بر سر میز مذاکره و چانهزنی حاضر میشود و برای استیفای حقوق ملت اش استوار میایستد و پابهپای ترامپ وقیح، با او چانه میزند.
او بدون شک قهرمان بزرگ ملت خویش است.»
من نمیدانم که منظور محدثی از استیفای حقوق یک ملت چیست یا او میز چانهزنی و مذاکره یا چه میبیند، اما از روزی که محدثی این هندوانههای خندهدار را زیربغل زلنسکی گذاشته است، تا به امروز او حداقل، دوبار از ترامپ عذرخواهی کرده و ساعاتی پیش هم آمادگی خودش برای مذاکرات صلح با روسیه، در شرایطی که بخش مهمی از شرق خاکش در تصرف روسیه است را نشان داده.
احتمالاً در نظر محدثی، استیفای حقوق یک ملت، به معنای واگذاری خاک، مذاکره زیر فشار و عذرخواهی از تحقیرکننده، برای بلبلزبانی است.
در فقرۀ مزاحگون دیگری، محدثی در یادداشتاش نوشت که: «ترامپ هرگز امروز را فراموش نخواهد کرد و جهان این صحنه را به یاد خواهد سپرد.»
نگارنده با محدثی کاملاً موافق است.
نه ترامپ و نه جهانیان این روز را فراموش نخواهند کرد، ترامپ از این جهت که تا چه اندازه برنامهریزی پیشین او با معاون اولش برای ساخت یک پرفورم جهانی تحقیر، جذاب و نمایشی از آب در آمد و جهانیان هم از این جهت که به خوبی شیرفهم شدند که آمریکا به عنوان یک متحد، چقدر متزلزل و غیرقابل اعتماد است.
هنر حسن محدثی آن است که تعداد شوخیهای کلامیای که او در دو پاراگراف میتواند کند، افزون از انگشتهای دو دست است.
برای مثال، او در مزاح دیگری از یادداشتاش نوشت: «کمدینی که زمانی مردم اش را میخنداند، اکنون سمبل غرور آنان شده است.
او وسط میدان نبرد ایستاده است: مردی چنین میانهی میدان ام آرزوست!»
عقل تحلیل حسن محدثی، مانند بسیاری از جامعهشناسان ایرانی که شبیه به ذائقۀ طبقه متوسط عرفی ایرانی است، دچار یک التهاب نظری بدخیم است.
«مرد میانه میدان» مطلوب محدثی، اوکراین را از «سبد نان جهان» بدل به کشور تو سریخوری کرده است که حاکمیتاش دائماً نقض میشود و مانند توپ دستی، میان کشمکش ابرقدرتهایش در حال دست به دست شدن است.
مدین خواستنی محدثی، بلایی بر سر اوکراین آورده که این کشور با میلیونها بیخانمان و پناهنده، بعید است تا دههها به مسیر توسعه بازگردد.
احتمالاً محدثی درک درستی از چرایی شکلگیری این جنگ ندارد، اما برای آن که در تحلیلهای شتابزدۀ بعدیاش به کار بیایید، اینجا مینویسیم که بداند: اوکراین بدل به زمین سوختهای شد که راه تثبیت قدرت روسیه را هموار کرد و آنچه در کاخ سفید اتفاق افتاد، نه یک نمایش درخشان غیرتمندانه که به قول رسانۀ آمریکایی آتلانتیک «یک دام تحقیر» بود.
هنوز این بند مزاحگون «او وسط میدان نبرد ایستاده است: مردی چنین میانهی میدان ام آرزوست» جای بحث دارد.
شاید بپرسید که مردی و مردانگی در روابط بینالملل یعنی و چه اصولاً به چه کار میآید که محدثی اینطور با ذوق آن را ستایش کرده است؟
سوال دقیق و درستی است!
دقیقاً به هیچ کار نمیآید.
ناخودآگاه محدثی، بازهم شبیه تیپ هم طبقهاش، در عین حال که بسیار دم از علم و روشمندی میزند، بازهم بر سر مفاهیم مجعول، پوچ و رمانتیکی مثل مردانگی کردن در برابر تحقیر یک قلدر بر سر ذوق میآید.
این نقطه همانجایی است که نشان میدهد که درک او از محیط آنارشیک بینالملل، چقدر با درک ترم اولیهای علوم سیاسی شباهت دارد؛ بماند که شاید بسیاری از آنان از نظر درک آنارشیک بودن محیط بینالملل، از محدثی هم جلوتر باشند.
چرا بر سر محدثی این بلا آمده است؟
منظور دقیقاً بلای اظهارنظرهای نادقیق و پیشبینیهایی برای نشدن و آفت اظهار نظر در رابطه با هر امری است.
در این فقره مشخص، مشکل محدثی، یک مشکل ذوابعاد است.
محدثی عمیقاً و سخت در دام حجاب نظرات و برداشتهای هوایی خود درعین عدم آگاهی و پیگیری فعالانه روندها گرفتار است.
نتیجه ترکیب این دو مسئله، یعنی رجحان قاب شخصی برای تحلیل مسائل بیرونی و عدم پیگیری دقیق و فعالانۀ روندها در حوزههای تخصصی و غیر تخصصی، میشود افتضاح مزاحگونی که زلنسکی را مرد میدان میداند.
انتهای پیام/