سفر نوروزی یا کابوس هزینهها؟ روایت یک پدر از برنامهریزی برای عید/ وعده سفر به قشم؛ از رویا تا واقعیت تلخ گرانیها
یک پدر در جستجوی تورهای گردشگری نوروزی ۱۴۰۴، به تخلفاتی در ایرلاینها، آژانسهای مسافرتی و اقامتگاهها برمیخورد که آرزوی سفر به قشم و مشهد همراه با دختر ۱۲ سالهاش را بر باد میدهد.

سرویس جامعه مشرق - خانوادههای ایرانی هر سال در اواخر اسفندماه، زمانی را برای برنامهریزی در ایام عید اختصاص میدهند.
در این گزارش، روایت پدر یک خانواده سه نفره که تدارک سفر نوروزی خود از دو هفته مانده به ایام نوروز را روایت کرده می خوانید.
این پدر پایتخت نشین امسال تصمیم گرفته بدون استفاده از وسیلهی نقلیهی شخصی به اماکن گردشگری برود؛ هم خیال خود را از دردسرهای ترافیک راحت کند و هم از هزینههای استهلاک خودرو بگریزد.
او مدتی بود که وعدهی سفر به جزیرهی قشم را به دختر ۱۲سالهاش داده بود و این روزها با جستجوی تورهای مسافرتی داخلی، در تلاش برای تحقق این وعده بود.
اما چالشهای این سفر آنقدر زیاد بود که او بارها در انتخاب مسیر و مقصد مردد شد، تا جایی که پس از چندین تغییر، سرانجام تصمیمی گرفت که شاید برای شما هم خواندش جالب باشد.
روایت رویای سفر خانوادگی به جزیرهی قشم که پوچ شد...
خیلی وقت بود که قول جزیرهی قشم را به دخترم داده بودم.
تلفن همراهم را برداشتم تا قیمت بلیت و هتل قشم را چک کنم.
یک لحظه خاطرم آمد که امسال ایام عید نوروز با ماه رمضان تلاقی پیدا کرده، پس فعلاً بیخیال سفر شوم؛ در همین افکار بودم که یادم آمد آخرین روز ماه رمضان در تقویم، یازدهم فروردین است و با احتساب تعطیلات عید فطر، ۴ روز تعطیلی داریم؛ حیف است که یک سفر خانوادگی را تجربه نکنیم.
خواستم خانواده را خبر کنم، اما به خودم گفتم بهتر است اول نگاهی به هزینهها بیندازم و در صورت نهایی شدن سفر، به قول امروزی ها آنها را سوپرایز کنم.
بلیتها را که چک کردم، قیمتهای عجیبی به چشمم خورد.
برای سفر به قشم، سه بلیت هواپیما برای من، همسرم و دختر ۱۲سالهام کافی بود.
بااینحال، چهار پرواز بیشتر در لیست نبود؛ قیمت هر بلیت ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود که سر جمع، ۱۲ میلیون تومان میشد؛ در واقع رفتوبرگشتمان به قشم ۲۵ میلیون آب میخورد!
تعداد صندلی باقیمانده هم زیاد نبود و باید فوراً حسابوکتاب میکردم و تصمیم میگرفتم.
هزینه سفر هوایی از تهران به قشم برای یازدهم فروردین ۱۴۰۴
در این فرصت باقیمانده، تصمیم گرفتم قیمت هتلها را هم بررسی کنم.
کف قیمت را در نظر گرفتم و یک هتل سهستاره در قشم پیدا کردم که به نظرم برای ما کافی بود.
اگر قرار باشد هزینه رفت و آمدمان به ۲۵ میلیون تومان برسد، باید در هزینه هتل و گشت و گذار صرفهجویی کنیم.
یک اتاق سهخوابه پیدا کردم که تقریباً برای ما مناسب بود، اما وقتی فیلترها را اعمال کردم، شوکه شدم.
هزینه ۳ شب اقامت در این اتاق سهخوابه ۳۴ میلیون تومان بود!
با احتساب بلیتها، مجموع هزینهها به ۵۹ میلیون تومان میرسید!
هزینه هتل نشان شده در هفته دوم فروردین ۱۴۰۴ - اتاق ۲ سه خوابه (۲ بزرگسال و ۱ کودک همراه)
دولا پنا...
راستش را بگویم میخواستم بیخیال سفر بشوم، اما یاد صحبتهای همکارانم افتادم.
چند روز گذشته که بحث سفر پیش آمده بود، بچهها میگفتند که قیمت تورها به صرفه است.
هم هزینه رفتوآمد و اسکان در تورها کم میشود، و هم هماهنگی و تحویل هتلها بر عهده تورلیدر است که این وقت ما را کمتر میگرفت.
فوراً به بخش رزرو در پلتفرمهای آنلاین مراجعه کردم و همان هتل سهستارهای که قبلاً مشخص کرده بودم را پیدا کردم.
یکی از مزیتهای تور این بود که نیازی به حساب و کتاب نداشت؛ کل هزینه پرداختی بهطور مستقیم نمایش داده میشد و فقط کافی بود پرداخت کنم.
فیلترها را برای یک سفر چهار روزه با دو بزرگسال و یک دختر نوجوان ۱۲ ساله فعال کردم.
در ابتدا گمان کردم آژانس مربوطه، کل هزینه را ۲۱ میلیون تومان محاسبه کرده است.
این مبلغ بازهم زیاد به نظر میرسید، اما به حساب سرانگشتی قبلی که کرده بودم نمیرسید.
۵۹ میلیون تومان کجا و ۲۱ میلیون تومان کجا!
در کلنجار ذهنی بین حساب بانکی و این قیمتهای سرسامآور بودم که کمی دقتم را بیشتر کردم و نفس عمیقی کشیدم.
آن ۲۱ میلیون هزینه هر شخص بود و مجموع سه نفرمان را دقیقا کمی پایینتر، به قیمت ۶۵ میلیون تومان محاسبه کرده بود!
هزینه تور قشم در هفته دوم فروردین ۱۴۰۴
هزینه چه خدماتی...
قرار بود قیمت تور با توجه با آن همه هیاهوی تبلیغاتی بر سر تخفیفها، ارزانتر و به صرفهتر باشد.
من هزینه شخصی سفر هوایی و اسکان در یک هتل سهستاره در قشم را ۲۱ میلیون تومان تخمین زده بودم؛ اما مخارج سه نفرمان با تور در همان هتل و همان پرواز، حدود ۱۰ میلیون تومان گرانتر قیمتگذاری شده بود!
مگر این تورها چه خدماتی میدهند که قیمتگذاریها چنین فاصله فاحشی دارند.
با خودم فکر میکنم پس ماجرای این تورهایی که در اینستاگرام تبلیغ میکنند چیست؟
نفری ۵ یا ۶ تومان!
نکند کلاهبرداری باشد.
نکند اصلا توری در کار نیست؟
هزینه این تورهای گران پشیمانم کرده و تبلیغات اینستاگرامی هم وسوسهام میکند.
اگر تنها بودم شاید ریسک میکردم و میرفتم؛ اما وقتی قرار است زن و بچه را با خودم همراه کنم، تورهایی که آیندهاش برایم نامعلوم است را انتخاب نمیکنم.
تبلیغات اینستاگرامی درباره تورهای نوروزی قشم
شیراز هم بدنیستا...
اصلا بیخیال؛ چرا این همه راه دور برویم.
سری به تورهای شیراز میزنم؛ قاعدتا مسافت کمتر است و قیمتها هم باید منطقیتر باشد.
فیلترها را که اعمال کردم دو مورد برایم نمایان شد.
یکی از آنها تقریبا همقیمت تورهای قشم بود و دیگری حتی حدود ۱۰ میلیون گرانتر!
چطور میشود برای ۴ شب اقامت در شیراز، ۷۰ میلیون تومان هزینه کرد؟
پشیمانی از سفر، کم کم از افکار به چهرهام چیره شده بود.
سگرمههایم را کنترل کردم تا اصلا اهل و عیال شک نکنند.
مدام ذهنم یادآوری میکرد که امسال ماه رمضان است و سه روز تعطیلی را هم در خانه بنشین و تو را به سفر چهکار!
خدارشکر از همان ابتدا اصلا بحثش را مطرح نکردم وگرنه چطور میتوانسم آنها را از این سفر منصرف کنم؟
هزینه تورهای شیراز
اصلا بریم یه سر مشهد
در همین خیالها بودن که به ذهنم رسید، ماه رمضان که تمام شود و عید فطر فرا برسد، کجا بهتر از مشهد؟
اماکن تفریحی آنجا هم کم نیست.
جرقهای به سرم خورد و همزمان به این فکر میکردم که نکند تورهای مشهد تمام شده باشد.
همان رویه را برای پایتخت خراسان رضوی تکرار کردم و اینبار نه تنها هزینهها بالا بود که پرواز برای برگشت هم وجود نداشت.
با خودم گفتم اصلا تور را بیخیال؛ اگر پرواز رفت و برگشت عایدم شد که دست خانواده را میگیرم و بعد از عمری به زیارت میروم؛ برای اسکان هم که خدا بزرگ است و مهمانخانه در اطراف حرم زیاد است.
اگر هم نشد که با بلیت قطار میرویم.
اصلا قطار وسیله نقلیه نوستالژی دوران کودکی ما بود؛ قطعا برای دخترم هم خاطرهانگیز میشود.
قیمت بلیتهای قطار مشهد را که محاسبه کردم، تقریبا دوسوم هزینه بلیت هواپیما بود.
مجموع رفت و برگشتمان با یک قطار قابل قبول، ۸ میلیون تومان میشود.
کمی وسوسه شدم تا همین بلیت را خریداری کنم و قال قضیه را بکنم که دغدغههای فکریم آغاز شد.
حقوق کارگری من به زور به ۸ تومان میرسد و با احتساب عیدیها و پاداشها، ۱۰ میلیون تومان میشود.
من هنوز هزینههای ماه رمضان را هم نمیتوانم تخمین بزنم.
همین سفر رفت و برگشت سه نفریمان، حسابم را خالی میکند.
آخرین وسیله نقلیهای که از لحاظ اقتصادی برایم به صرفهباشد اتوبوس است.
به صفحه بلیت اتوبوسهای مشهد مراجعه کردم و دیدم که قیمت هر بلیت ۶۵۰ هزارتومان درج شده بود.
در واقع، هزینهی سفر اتوبوسی خانوادهام به مشهد و بازگشت به تهران روی هم ۴ میلیون تومان میشد؛ یعنی ۴۰ درصد از حقوق و پاداش امسالم فقط صرف خرید بلیتها میشد.
با این حال، هر چقدر فکر کردم، نتوانستم خودم را راضی کنم که این هزینه را بپردازم و بلیت را بخرم.
فکرم مدام مشغول هزینههای غیرقابل پیشبینی سال آینده میشد.
سیزدهبه در ۱۰ میلیونی در حاشیه تهران
گرانیها کاری کرد که سفرم را تا حد ممکن محدود کنم و به حاشیه تهران بسنده کنم.
شنیده بودم منطقه میگون آبوهوای خوبی دارد و برای یک سفر دو سه روزه با خانواده گزینه بدی نیست.
اینجا دیگر چارهای نیست، باید پرایدمان را از پارکینگ بیرون بیاوریم و راهی جاده شویم.
حالا نهتنها باید ترافیک را تحمل کنیم، بلکه استرس این را هم داشته باشیم که نکند این خودرو ما را در جاده بگذارد!
شنیده بودم در سفرهای نوروزی پارسال، از ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ تا ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ۱۰۶۵ نفر در تصادفات رانندگی جان خود را از دست دادهاند!
ولی خب چارهای نیست؛ مگر با این هزینه بلیتها، امکان سفر با وسیله نقلیه دیگری هم هست؟
باید به خدا توکل کنیم به دل جاده بزنیم.
وقتی قیمت اقامتگاههای میگون را بالا و پایین کردم، دیدم ظرفیت برخی سوئیتها که تکمیل شده، الباقی هم که موجود است، قیمتشان کم از هزینه مناطق گردشگری خارج از تهران نیست.
اتاقها برای ما سه نفر، از ۱۰ میلیون تومان آغاز میشد و تا ۱۲ میلیون تومان هم ادامه پیدا میکرد.
انگار وزیر راه هم شاکی است...
از این شهر به آن شهر، تقریبا اکثر مقصدهای تفریحی و دیدنی را چک کردم و هزینهها چندان فرقی نداشت.
اگر برای بلیتها هم چارهای میکردم، تازه برای پیدا کردن اسکان بهصرفه، به مشکل میخوردم.
در همین گیر و دار بودم که سری به فضای مجازی زدم تا اخبار روز را مرور کنم.
در میان اخبار به ویدیویی برخوردم که خانم فرزانه صادق، وزیر راه و شهرسازی از قیمت بلیتهای هواپیما گلهمند بود و برای ایرلاینهای متخلف خط و نشان میکشید.
خانم فرزانه میگفت: این روزها قیمت بلیت هواپیما سرسام آور شده است و برخی ایرلاینها هر ساعتی که تصمیم میگیرند قیمتها را بالا میبرند.
با خودم گفتم حتماً خانم وزیر هم مثل من لحظهبهلحظه شاهد نوسان قیمت پروازها و تورهای گردشگری بوده و در تدارک سفری ساده و مقرونبهصرفه برای خانوادهاش بوده، اما موفق نشده است!
کمی بیشتر که این ماجرا را پیگیری کردم، دیدم خانم صادق در یک نشست خبری دیگر هم وعده داده که برخی ایرلاینهایی وجود دارند که قیمت را بنا بر نوع خدماتی که ارائه میدهند، از جمله نحوه برخورد، لغو شدن پرواز و...
تغییر میدهند و قرار است که این موضوع پیگیری شود.
به هر حال، من که تصمیمم را گرفتم و از این هزینهها منصرف شدم.
تا این پیگیریها به نتیجه برسد، یا بلیتها ناموجود شده یا آنقدر در بین آژانسها دستبهدست میشود که باز هم برای ما دو لا پهنا تمام میشود.
داشتم فکر میکردم که باز هم تورهای دیگری را چک کنم یا نه؟
اما با خودم گفتم: "نه، ولش کن!
مگر چه فرقی دارند؟
قیمتها که یکی است.
مگر مردم چه میکنند؟
ما هم همان کار را میکنیم."
تصمیم گرفتم چادر مسافرتی خاکخورده را از انباری بیرون بکشیم و با پراید مدل نود و پنجمان به دل ارتفاعات تهران بزنیم.
در کنار جادههای هراز، دو هزار یا هر مسیر دیگری، سیزدهمان را به در کنیم و بازگردیم.
سالهای گذشته، وقتی مسافرانی را میدیدم که هرکدام ماشینشان را کنار جاده پارک کرده و باعث ترافیک شدهاند، در حالی که با یک چادر مسافرتی در حاشیه جاده اتراق کردهاند، با خودم کلنجار میرفتم که بالاخره چه کسی باید این اوضاع را سامان بدهد؟
اصلاً راهحل چیست؟
باید به پلیس و جریمههای راهنمایی و رانندگی متوسل شد یا نه؟
اما حالا، با وضعیت امسالم، بهتر از همیشه این صحنه را درک میکنم.
با این هزینههای سرسامآور بلیت و اقامتگاه، انگار چارهای جز این برای امثال من باقی نمانده است!
ایکاش زودتر به تخلفات آژانسها و ایرلاینها رسیدگی میشد و از چند ماه قبل برایشان خطونشان میکشیدند.
ایکاش نظارتی هم بر قیمت اقامتگاهها بود، شاید آن وقت میتوانستم به قولی که به دخترم برای سفر به جزیره قشم داده بودم، عمل کنم.