چرا ایلان ماسک تصمیم گرفت یک گیگافکتوری در شانگهای بسازد؟
به گزارش مشرق،یکی از کاربران توئیتری در صفحه خود نوشت:
تحلیلی خواندنی و روشنگر از کیجی مائو (تحلیلگر چینی) در مورد سوء تفاهم های غرب در درک چین و جامعه آن.
سوء تفاهمی هایی که به علت اتکا به منابع غربی در درک چین در دیدگاه های ایرانیان نسبت به چین هم بی تاثیر نبوده.
کیجی مائو:
به نظر من، بزرگترین سوءتفاهم غرب درباره چین، درک بیش از حد خشک و سطحی آن از سیستم سیاسی و اقتصادی چین است.
من افراد بسیار زیادی را دیدهام که درک خود از اتحاد جماهیر شوروی را مستقیماً به چین فرافکنی میکنند و تعریف جریان اصلی غرب از "توتالیتاریسم" را هنگام نگاه به چین به کار میبرند.
در نتیجه، آنها تمایل دارند اقتدار و کنترل همهجانبه حزب و دولت را بیش از حد مورد تأکید قرار دهند.
در عین حال، آنها عمدتاً نقشی را که جامعه چین، کسبوکارها و شهروندان عادی ایفا میکنند، نادیده میگیرند.
به زبان ساده، بزرگترین کجفهمی غرب درباره چین ممکن است این باشد که نقش حیاتی مردم آن را نادیده میگیرد.
ظهور سریع صنعت خودروهای الکتریکی چین در سالهای اخیر را به عنوان مثال در نظر بگیرید.
تفسیرهای زیادی در این مورد وجود دارد، اما بیشتر بحثها بر نقش دولت چین بیش از حد تأکید میکنند و موفقیت این صنعت را به عواملی مانند یارانههای دولتی، اختلال در بازار و سرقت سازمانیافته مالکیت معنوی نسبت میدهند.
با این حال، کمتر کسی به رقابت شدید و بیرحمانه بازار چین، شبکه گسترده زنجیره تأمین ساخته شده توسط شرکتهای چینی، سطح بالاتر مهارتهای فنی مهندسین چینی، یا انگیزه منضبط و خستگیناپذیر کارگران برای کار سخت اشاره میکند.
دلیل اصلی اینکه ایلان ماسک تصمیم گرفت یک گیگافکتوری در شانگهای بسازد، یارانههای دولتی یا حمایت سیاستی نبود - بعد از همه، بسیاری از کشورها میتوانند مشوقهای مشابهی ارائه دهند.
بلکه به دلیل بازار داخلی بزرگ چین، مزایای زنجیره تأمین، استخر بزرگ استعدادهای مهندسی، و نیروی کار بسیار کارآمد بود.
رهبران تجاری غربی مدتهاست که این ویژگیها را به رسمیت شناختهاند، اما روزنامهنگاران، سیاستمداران و تفسیرگران غربی اغلب انتخاب میکنند که آنها را نادیده بگیرند - شاید به این دلیل که چنین توضیحی نسبتاً خستهکننده به نظر میرسد و فضایی برای انتقاد از چین باز نمیکند.
توضیح فنی مانند آنچه من به آن اشاره کردم ممکن است در یک گزارش مشاوره مکنزی ظاهر شود، اما بعید است در صفحات سرمقاله نیویورک تایمز منتشر شود.
چه آنها کادرهای حزب کمونیست، کارمندان دولت یا افسران و سربازان ارتش آزادیبخش خلق باشند، آنها ابتدا انسان هستند و دوم، بخشی از مردم چین.
آنها نیز باید از هنجارهای اجتماعی و قوانین بازار پیروی کنند.
آنها نیز مانند همه، لذت، خشم، اندوه و شادی را تجربه میکنند.
آنها یک گروه حاکم انتزاعی جدا از جامعه نیستند.
بسیاری در غرب تمایل دارند دولت چین و مردم را در مقابل یکدیگر قرار دهند، و اغلب فقط زمانی از "مردم" (آنطور که خودشان تعریف میکنند) نام میبرند که بر نارضایتی از حزب یا مخالفت با دولت خود تأکید میکنند.
این تمایل به جدا کردن حزب و دولت از جامعه گستردهتر چین و سپس استفاده از آنها برای توضیح تمام موفقیتها و چالشهای چین، قطعاً به سوءتفاهمات جدی منجر خواهد شد.
توضیح:
کیجی ﻣﺎﺋﻮ ﺳﺘﺎرهای در حال صعود در ﻣﯿﺎن ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ تحلیلگران/متفکران ﭼﯿﻦ اﺳﺖ.
او ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﺤﻠﯿﻠﮕﺮ در ﮐﻤﯿﺴﯿﻮن ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار اﺻﻼﺣﺎت و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻠﯽ ﭼﯿﻦ ﮐﺎر ﮐﺮده و اﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻬﻤﺎن در داﻧﺸﮕﺎه ﻫﺎروارد ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽﺑﺮد.
ﻣﺎﺋﻮ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﯾﮏ ﺗﻔﺴﯿﺮﮔﺮ ﭘﺮﮐﺎر و ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬار "ﺧﻼﺻﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﺟﻨﻮب آﺳﯿﺎ" اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﻣﺤﺒﻮب ﺑﺮای ﭘﯿﮕﯿﺮی ﺗﺤﻮﻻت ﺟﻨﻮب آﺳﯿﺎ ﺑﻮده و ﺣﺪود ﯾﮏ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻧﺒﺎلﮐﻨﻨﺪه دارد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.