خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 05 فروردین 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

بلندگوهای حق و قلب‌های ناشنوای خوارج

مهر | دین و اندیشه | یکشنبه، 03 فروردین 1404 - 11:52
در برخی نقل‌ها گزارش شده که ابن عباس سه روز در میان خوارج ماند و با آنان سخن گفت. وقتی نزد حضرت امیر (ع) بازگشت، ایشان پرسیدند:
«چه دیدی؟» ابن عباس گفت: «به خدا نمی‌دانم آن‌ها چه هستند!»
خوارج،ابن،اميرالمؤمنين،عباس،حضرت،فرمودند،قنبر،امير،سخن،كوفه، ...

به گزارش خبرنگار مهر، سیدرضا مؤیدی، عضو مرکز احیای امر اهل بیت (علیهم السلام) در یادداشتی به موضوع خوارج و کینه توزی آنان نسبت به امیرالمومنین (ع) پرداخته است که در ادامه آن را می‌خوانید.
فرستادگان امیرالمؤمنین علیه‌السلام به سوی خوارج
حَکَمیت در دومة الجندل در جریان بود.
امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، نمایندگانی را به حرورا، مقر اصلی خوارج فرستادند تا بلکه با گفتگو و از راه مسالمت‌آمیز، آنان را بازگردانند.
در تاریخ آمده است که ابن عباس، ابواَیوب انصاری، براء بن عازب، صعصعه بن صوحان، قیس بن سعد و ابن ابی عقب از جمله این نمایندگان بودند.
چه بسا تعداد فرستادگان آن حضرت، از این هم بیشتر باشد.
طول این گفت‌وگوها را مورخان تا شش‌ماه هم اعلام کرده‌اند.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام ابتدا برای باز شدن باب گفتگو، ابن عباس، پسرعموی عالم و فصیح خود را به‌سوی خوارج فرستادند.
ابن عباس با خوارج صحبت کرد و دوباره به کوفه برگشت.
در برخی نقل‌ها، گزارش شده که او سه روز در میان خوارج ماند و با آنان سخن گفت.
وقتی نزد حضرت امیر علیه‌السلام بازگشت، ایشان پرسیدند:
«چه دیدی؟» ابن عباس گفت: «به خدا نمی‌دانم آن‌ها چه هستند!» امام فرمودند: «آن‌ها را منافق دیدی؟» گفت: «به خدا سوگند، سیمای آن‌ها چون سیمای منافقین نیست، زیرا در پیشانی آن‌ها، اثر سجود است و دائماً آیات قرآن را می‌خوانند و آن را تأویل می‌کنند».
حضرت فرمودند: «تا وقتی خونی را نریخته‌اند و مالی را غصب نکرده‌اند، کاری به آن‌ها نداشته باشید.»
امام علیه‌السلام، دوباره فرستاده دیگری را به‌سوی خوارج ارسال کردند و به او فرمودند از آن‌ها بپرسد که این چه کاری است که پدید آورده‌اند و دقیقاً چه می‌خواهند؟
خوارج در پاسخ به آن نماینده، گفته بودند: «می‌خواهیم با علی علیه‌السلام به صفین برگردیم و سه شب بمانیم و از کاری که درباره تعیین حَکمین کردیم، توبه کنیم.
آنگاه به‌سوی معاویه برویم و با او بجنگیم تا خدا بین ما و او چه حکم کند».
حضرت در پاسخ فرمودند: «چرا هنگامی که حکمین را تعیین کردیم و به آن‌ها تعهد سپردیم این نکته را نگفتید و حالا می‌گوئید؟» گفتند: «آن موقع جنگ طولانی بود و کار سخت شده بود و مجروحان زیاد شده بودند و کمبود خوار و بار و سلاح احساس می‌شد».
امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «پیغمبر صلی الله علیه و آله، پیمان خود را با مشرکان رعایت می‌کرد.
شما مرا امر می‌کنید پیمان خود را نقض کنم».
خوارج پاسخی نداشتند اما باز هم حاضر به بازگشت نشدند.
صعصعه از دیگر یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که به‌سوی خوارج فرستاده شد.
او از وجاهت بالایی نزدشان برخوردار بود و به همین علت، حضرت امیر علیه‌السلام او را به حرورا فرستادند به این امید که خوارج از او، حرف‌شنوی داشته باشند.
گفتگوهای صعصعه با خوارج آن‌چنان هنرمندانه و تأثیرگذار بود که در عرب، به ضرب‌المثل تبدیل شد و گفته شد «أخطب مِن صعصعة بن صوحان إذا تکلمت الخوارج» نمایندگان امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بعضی از مأموریت‌های خود، موفق شدند جمعی از خوارج را متقاعد کنند و آنان را به کوفه بازگردانند و در بعضی از مأموریت‌ها هم دستاوردی حاصل نشد.
در نهایت، خود حضرت امیر علیه‌السلام تصمیم گرفتند به حرورا رفته و با خوارج سخن بگویند.
مثل قنبر با آنان سخن بگو؛ امیدوارم از «تو» قبول کنند
در مرتبه دیگری، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، قنبر غلام خود را خواسته و فرمودند: «قنبر!
از این مردم بپرس که چه چیزی را از امیرالمؤمنین ناخوش داشتید؟
آیا در تقسیم بیت‌المال بین شما به عدل رفتار نکرد؟
آیا در حکومت بر شما عدالت پیش نگرفت؟
آیا به آنان که خواهان عطوفت و رحمت بودند رحم نکرد؟
آیا مال شما را برای خود برداشت؟
آیا از شما جز سهمی که خداوند قرار داده است چیزی برداشت؟
…» خوارج به قنبر بی‌اعتنایی نموده و گفتند: «ای قنبر!
مولای تو اهل جدل است… او با سخنان شیرین خود در چند جا ما را از جنگ بازداشت!
برنمی‌گردیم تا اینکه خداوند بین ما و او حکم کند.» وقتی قنبر بدون آنکه پاسخ مناسبی دریافت کرده باشد، بازگشت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ابن عباس فرمودند: «برخیز و این مردم را چنان دعوت کن که قنبر آنان را دعوت کرد، امیدوارم از تو بپذیرند».
به گواهی تاریخ، برخی از خوارج پس از گفتگو با ابن عباس برگشتند.
ابن عباس کلام حضرت را با صدای بلند تکرار می‌کرد
در روایاتی آمده است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بعضی از گفتگوها با خوارج، نزدیک ابن عباس بودند و آنچه که باید به خوارج گفته می‌شد را به او می‌فرمودند، آنگاه ابن عباس همان کلام را با صدای بلند بیان می‌کرد.
در روایتی آمده است که ابن عباس در حضور امیرالمؤمنین علیه‌السلام با خوارج گفتگو کرد.
وقتی سخن خوارج به پایان رسید، ابن عباس گفت: «ای امیرمؤمنان!
شنیدی این مردم چه می‌گویند؛ تو برای پاسخ‌دادن به آن‌ها از من سزاوارتری.» حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: «مردد نباش، سوگند به او که دانه را شکافت و خلق را آفرید، تو بر آنان پیروزی.
به آنان بگو…»
حرکت نمادین در حضور حاملان قرآن
خوارج فریاد «لا حکم الا لله» سر می‌دادند و معتقد بودند باید حکم را مستقیماً از قرآن دریافت کرد.
نقل شده که وقتی تبلیغات منفی خوارج ضد امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مبنی بر کفر بودنِ حکمیت در کوفه بالا گرفت، آن حضرت فرمان دادند به‌صورت عمومی اعلام شود که قاریان به همراه کتاب خدا بر آن حضرت وارد شوند.
وقتی که خانه از قاریان مردم (و عوامل وابسته به خوارج) پر شد، امام علیه‌السلام، مصحف بزرگی را خواستند و آن را در مقابل خود قرار دادند.
آنگاه در حالی‌که آن را با دست ورق می‌زدند، می‌فرمودند: «ای مصحف!
با مردم سخن بگو!» آرام آرام این عمل حضرت امیر علیه‌السلام، برای مردم سوال ایجاد کرد.
پس گفتند: «از مصحف چه می‌پرسی؟
همانا جوهری است بر روی ورق!» امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از این زمینه‌سازی تصویری و ملموس که باعث شد خود خوارج، پاسخ خویش را بدهند، سخنانشان را آغاز نمودند.
منابع:
علی علیه‌السلام و الخوارج، نوشته سیدجعفر مرتضی عاملی
کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، نوشته محمدحسین رجبی دوانی
مناقب الإمام علی علیه‌السلام، نوشته ابن مغازلی
شرح نهج‌البلاغه، نوشته ابن ابی‌الحدید معتزلی