زندهبهگوری در سایه خانبازی؛ دختری قربانی تعصب طایفهای - تسنیم
دختربچه ای پاکستانی تبار که در ایران متولد و بزرگ شده بود، با فقر هویتی قربانی تعصب و خشونت شد. این دختر جز فارسی زبان دیگری نمی دانست با فرهنگ ایرانی رشد کرده بود اما توسط خانواده اش و به دلیل فقر فرهنگی در جنوب تهران زنده به گور شد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ری، در یکی از تلخترین و تکاندهندهترین روایتها از خشونتهای پنهان خانوادگی، دختربچهای دهساله، با وجود تولد و رشد در ایران، قربانی فقر هویتی و فرهنگ بسته و خانبازیهای طایفهای شد.
این دختر پاکستانیتبار بود، اما کاملاً ایرانی زیست، در ایران به دنیا آمده، بزرگ شده و در همین خاک به مدرسه رفته بود.
یکی از افراد نزدیک به خانواده در اینباره میگوید: «این بچه فارسی صحبت میکرد، اصلاً پاکستان را ندیده بود و خیابانهای آن را نمیشناخت.
دختر ماهی بود.
پدرش هم در ایران به دنیا آمده بود.
اما در نهایت، قربانی همان خانوادهای شد که باید پناهش میبودند.
براساس این روایت، در فضایی بسته و به دور از نظارت اجتماعی، دخترک را تنها به خاطر سبک زندگی متفاوت و شاید آزادانهتر، با دستهای بسته زنده به گور کردند.
این ماجرا بار دیگر نشان میدهد که چگونه تعصبات فرهنگی و سنتی میتواند در نبود آگاهی، آموزش و حمایت قانونی، به جنایت علیه بیگناهان منجر شود.
خشونت خانگی، آن هم از سوی نزدیکترین افراد، زنگ خطری است برای خانوادهها، نهادهای مسئول و نظام آموزشی که باید نسبت به کودکان در معرض آسیب، هوشیارتر و فعالتر عمل کنند.
*خانبازی؛ ریشه فرهنگی زندهبهگوری دختران پاکستانی در ایران
فاجعهای که جان دختر 10 سالهای را در جنوب ری گرفت، یک حادثه ساده یا قتل خانگی نبود؛ این مرگ، نماد یک فاجعه پنهان فرهنگی و اجتماعیست که از دههها پیش با موج مهاجرتهای بلوچ و پاکستانیتبارها به ایران، در سکوت و حاشیه، ریشه دوانده است.
بیش از 30 سال از مهاجرت بخشی از مردم پاکستان به ایران میگذرد؛ مهاجرانی که بسیاریشان از تبار بلوچ هستند و زندگی قبیلهای و عشیرهای خود را به خاک ایران آوردهاند.
این گروه، در غیاب سیاستهای روشن هویتی و اجتماعی، در نقاط بیدفاع و حاشیهای شهری مثل جنوب ری سکونت یافتهاند.
این حاشیهنشینی اجباری، به مرور زمان، یک ساختار زیرزمینی قدرت را بازسازی کرده است؛ ساختاری که بر محور خانها یا رؤسای طایفهای میچرخد.
در این ساختار، خانبازی به معنای واقعی کلمه جریان دارد.
از جابجایی ساده یک خانه تا تصمیمگیری درباره ازدواج یا حتی مرگ یک عضو خانواده، همگی باید زیر نظر خانها انجام شود.
این شبکه نهتنها در داخل ایران که حتی در پاکستان فعال است؛ گزارشهایی وجود دارد که خانوادهای برای جابجایی دخترش، مجبور به پرداخت مبالغ هنگفتی (تا 300 میلیون تومان) به خان مقیم پاکستان شده است.
در این فرهنگ، سیاهشدن یک دختر – چه به بهانهای واقعی و چه ساختگی – حکم مرگ او را امضا میکند.
این «سیاهسازی» میتواند با شایعه، تهمت، تلهچینی یا فشارهای سیاسی-طایفهای علیه خانواده انجام شود و در بسیاری از موارد، خانواده یا در این قتل دخیل است یا نسبت به وقوع آن بیتفاوت میماند.
دخترانی که با زبان فارسی صحبت میکنند و حتی پاکستان را ندیدهاند، تنها بهدلیل تفاوت سبک زندگی یا حتی بهانهای برای معامله قدرت، قربانی میشوند.
این فجایع، در دل شبکهای از بیهویتی و نبود نظارت رسمی اتفاق میافتد.
بسیاری از این مهاجران فاقد اسناد هویتی معتبرند، در سیستمهای حمایتی جایی ندارند و هرگز به نهادهای قانونی مراجعه نمیکنند، چراکه به ساختار قبیلهای و خانمحور خود وابستهاند.
همین بلاتکلیفی، باعث شده اعمال غیرقانونی مثل دخترکشی، در دل سکوت و تبانی، بهراحتی رخ دهد و هیچگاه مستند و قابل پیگرد نشود.
در برخی پروندهها، خانوادهها پس از آگاهی و جلب اعتماد، به نهادهایی چون بهزیستی یا دستگاه قضا مراجعه کردهاند؛ اما همین مراجعات نیز، گاه منجر به واکنش متقابل خانها شده است.
در یکی از موارد، خانوادهای پس از شکایت، نهتنها نتوانستند قاتل را مجازات کنند، بلکه پسر خانواده بهخاطر پروندهسازی و نفوذ خانها به زندان افتاد.
این نشان میدهد که خلأ قانونی و نبود حمایت ساختاری، قربانی را دو بار مجازات میکند.
با وجود همه این موانع، طرحهایی برای شناسایی این شبکهها در حال اجراست و برخی خانها از قدرت ساقط شدهاند؛ اما راه رسیدن به عدالت، هنوز پر پیچوخم است.
مقابله با خانبازی نه فقط یک ضرورت فرهنگی، که وظیفهای ملیست.
این کار نیازمند ورود قاطعانه دستگاه قضایی، بازنگری در سیاستهای هویتی مهاجران، آموزش فرهنگی و توانمندسازی خانوادههاست.
انتهای پیام/