خواب عمیق دولت لبنان و پشتپرده فتنه علیه سلاح حزبالله - تسنیم
دولت لبنان درحالی وعده قدرتمندکردن این کشور را می دهد و هم زمان با آن تسلیم دیکته های آمریکا درباره سلاح مقاومت شده که انگار یا مفهوم قدرت را نمی داند یا شرایط لبنان را قبل از ظهور مقاومت و زمانی که این کشور در اشغال صهیونیست ها بود، فراموش کرده است.

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، دولت و ریاستجمهوری لبنان زمانی که با تسلیم شدن در برابر دیکتههای آمریکا، از خلعسلاح مقاومت حرف میزنند، بهنظر میرسد که تاریخ لبنان و تجاوزات و اشغالگریهای رژیم صهیونیستی را فراموش کردهاند و نمیدانند که اگر سلاح مقاومت نبود، امروز لبنان در شرایطی مشابه فلسطین قرار داشت و سراسر خاک این کشور در اشغال صهیونیستها قرار میگرفت.
خواب عمیق دولت لبنان
امروز دیگر نمیتوان توطئه هدف قراردادن مقاومت، سلاح و حامیان آن را در لبنان صرفاً یک تلاش سیاسی با هدف دستیابی به اهداف سیاسی مرتبط با توازن قدرت داخلی در دوره بعد از جنگ دانست؛ بلکه این یک توطئه آشکار برای تضعیف پروژه مقاومت ملی و اجتماعی لبنان و در نهایت خالی کردن کامل این کشور از عناصر قدرت است.
اینکه نخست وزیر و رئیس جمهور لبنان در همسویی با برنامههای مخرب آمریکا و رژیم صهیونیستی، درباره خلعسلاح مقاومت صحبت میکنند، بیانگر عمق بحران دولت لبنان و بیبرنامگی آن در برابر چالشها و تهدیدات آینده است؛ بهویژه اینکه با گذشت چند ماه از تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی به خاک لبنان و ادامه اشغالگری در این کشور با وجود برقراری آتشبس، دولت و مقامات لبنانی نهتنها هیچگونه اقدام عملی برای توقف این تجاوزات انجام ندادهاند، بلکه در لفظ هم نتوانستند موضع قاطعی اتخاذ کنند.
اگر دولت و ریاستجمهوری لبنان در وعدههای خود برای ساختن کشوری قدرتمند صادق هستند، این امر مستلزم وجود یک پروژه ملی دفاعی منسجم است که از نظر شکل و محتوا پاسخگوی تجاوزات و اشغالگریهای دشمن باشد.
اینکه دولت لبنان با تأکید بر لزوم خلعسلاح حزبالله میخواهد مقاومت را یک پروژه غیرقانونی و خارج از چارچوب ملی لبنان جلوه دهد، بهمعنای تلاش برای بازگرداندن این کشور به قبل از دهه 1980 است؛ جایی که پیش از ظهور مقاومت هیچ نیرویی بازدارنده برای ایستادن مقابل تجاوزات و اشغالگری رژیم صهیونیستی وجود نداشت و این کشور عرصه تاختوتاز صهیونیستها و مزدوران آنها بود و بیروت هم بهطورکامل به اشغال اسرائیل درآمده بود،
بهعبارت دیگر، خلعسلاح مقاومت و از بین بردن ساختار نظامی حزبالله، بهمعنای آن است که دولت لبنان اشغالگری و تجاوزات اسرائیل در خاک لبنان را امری قابل قبول و عادی تلقی میکند، بر این اساس، توطئه علیه سلاح مقاومت از یک پروژه سیاسی به یک پروژه برای تجزیه لبنان تبدیل میگردد که یکی از محتملترین گزینهها در آن وقوع جنگ داخلی و سپس سوءاستفاده آمریکا و رژیم صهیونیستی برای پیادهسازی برنامههای خود در این کشور است.
پشتپرده فتنه علیه سلاح مقاومت در لبنان
نکته قابل توجه این است که دولت و ریاستجمهوری لبنان حتی منتظر نماندند که تجاوزات و اشغالگری رژیم صهیونیستی و آثار آن در لبنان از بین برود یا حتی کاهش یابد و سپس بحث خلعسلاح مقاومت را مطرح کنند، روشن است که خلعسلاح مقاومت و درخواست برای آن، یک طرح ویژه داخلی در لبنان نیست؛ بلکه کاملاً از خارج طراحی شده است.
مقامات دولت آمریکا با اظهارات مداخلهجویانه مکرر خود و دخالت در امور داخلی لبنان نشان دادهاند که نیروی محرکه اصلی طرح خلعسلاح مقاومت هستند.
تأکید بر بیهودگی سلاح مقاومت و نشان دادن مقاومت بهعنوان عامل ویرانی لبنان و همچنین به تصویر کشیدن مقاومت بهعنوان یک پروژه خارجی نه داخلی در این کشور، مسیر مشترکی است که همه نمایندگان آمریکا در لبنان دنبال کردهاند و آن را ادامه میدهند.
جستوجوی راهی برای ساختن یک کشور قدرتمند، یک وظیفه ملی همهجانبه است که تفرقه داخلی را نمیپذیرد، در این زمینه توجه به این نکته مهم است که لبنان از نظر تاریخی فاقد پایههایی بوده است که بتواند به ساختن یک کشور قدرتمند و مستقل کمک کند.
لبنان از دهههای گذشته در سایه وجود ساختار فرقهای همواره عرصه حضور طرفهای منطقهای و بینالمللی بهویژه غرب و آمریکا بوده است و بذر ضعف و تفرقه در ریشه لبنان کاشته شده است.
در سطح مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی و پیامدهای آن بر لبنان همواره مقامات سیاسی متوالی این کشور قادر به مقابله با پیامدهای این درگیری نبودهاند.
لبنان از سال 1948 بار آوارگان فلسطینی را بهدوش میکشد و آمریکا و رژیم صهیونیستی هرگز اجازه ندادند که بحران آوارگان فلسطینی و چالشهای اقتصادی و امنیتی که ایجاد میکنند، در لبنان پایان یابد، حتی در دورههای مختلف، آمریکا و اسرائیل تلاش کردهاند لبنان را بهعنوان مقر نهایی و اصلی آوارگان فلسطینی قرار دهند و این آوارگان بهشکل تدریجی در لبنان اقامت دائمی داشته باشند.
چرا لبنان بدون مقاومت قدرتی ندارد؟
همچنین در دورههای مختلف، صهیونیستها در راستای پروژه خود برای اشغال اراضی عربی بارها لبنان را مورد تجاوز و ویرانگری قرار دادهاند، اما در هیچ دورهای لبنان دولتی نداشته است که قدرت دفاع از کشور در برابر این تهدیدات را داشته باشد، همچنین ارتش لبنان هم همواره یک نهاد نظامی وابسته به کمکهای غرب و آمریکا بوده و دستورات آنها را هم اجرا کرده است، بنابراین باید گفت که ارتش لبنان حتی اگر میخواست هم نمیتوانست آزادی عمل برای مقابله با تجاوزات اسرائیل داشته باشد،
بنابراین مقامات لبنانی اگر میخواهند یک کشور توانا بسازند که بتواند در زمان جنگ و صلح تصمیمات مناسب اتخاذ کند، ابتدا باید به چالشها و ناهنجاریهای ماهیتی این کشور رسیدگی کنند.
یک دولت قدرتمند و توانا ابتدا باید ساختاری منسجم و یکپارچه داشته باشد؛ بهویژه اینکه ساختار فرقهای محیطی مناسب برای فساد اداری، مالی و سیاسی است و در سایه آن نمیتوان از یک دولت قوی حرف زد،
بر همین اساس، پروژه ساختن یک کشور قوی مستلزم آن است که فرقههای مختلف از امتیازات سیاسی، مالی و اداری خود دست بکشند و مستقیماً بهسمت ساختن یک کشور یکپارچه و مدنی بر اساس سیستم انتخاباتی که نمایندگی واقعی مردم لبنان را تضمین میکند، حرکت کنند.
اجرای چنین روندی در کشوری مانند لبنان که به نظام فرقهای عادت کرده است و هر کدام از احزاب داخلی آن جهتگیریهای مختلف دارند، غیر ممکن است و حتی مردم هم به آن عادت ندارند،
نمونه بارز در این زمینه بحرانهای سیاسی پیدرپی لبنان است که جدیدترین مورد آن مربوط به بحران انتخاب رئیس جمهور بعد از پایان دوره ریاستجمهوری میشل عون بود؛ جایی که این کشور بیش از دو سال در خلأ ریاستجمهوری بهسر برد و در سایه مداخلات خارجی و چالشهای داخلی قادر به انتخاب رئیس جمهور نبود و در نهایت بهلطف تدابیر و نرمش حزبالله جوزف عون توانست وارد کاخ بعبدا (کاخ ریاستجمهوری لبنان) شود، هرچند به عهدی که با حزبالله بسته بود و وعدههای خود پایبند نماند.
لبنان میان کشورهای عربی که ساختار فرقهای دارند رکورددار خلأ و بحرانهای سیاسی، چه در سطح انتخاب نخست وزیر و چه رئیس جمهور است و دورههای طولانی در این کشور وجود داشته است که نه رئیس جمهور روی کار بوده و نه نخست وزیر رسمی.
اما یکی دیگر از شروط برای ساختن کشوری قوی و مستقل، داشتن یک ارتش ملی قدرتمند است که بتواند مسئولیت دفاع از کشور را بدون هیچ گونه ملاحظات و دیکتههای خارجی بهعهده بگیرد.
ارتش لبنان همانطور که اشاره شد، همواره متکی به کمکهای آمریکا و غرب بوده است و اگر آمریکا کمکهای خود را متوقف کند، عملاً ارتش لبنان تسلیحات کارآمدی برای دفاع از کشور ندارد؛ همانطور که اکنون هم حتی با وجود کمکهای مشروط آمریکا قادر به دفاع از لبنان نیست،
بنابراین وعدههای مقامات لبنانی درباره ساختن کشوری توانمند و مستقل دستکم در شرایط کنونی برای هیچ یک از شهروندان این کشور قابل باور نیست؛ آن هم در زمانی که رژیم صهیونیستی شبانهروز به اشغالگری و تجاوزات علیه خاک لبنان ادامه میدهد و شهروندان این کشور را به شهادت میرساند، بدون اینکه ارتش یا دولت لبنان پاسخی به آن داده باشند.
سؤال مهمی که ذهن لبنانیها را به خود مشغول ساخته این است؛ طی چند ماه گذشته که حزبالله با پایبندی به توافق آتشبس و عدم دادن بهانه به دست احزاب غربگرا در داخل لبنان، از اقدام نظامی علیه رژیم صهیونیستی خودداری کرده است، ارتش و دولت لبنان چهکاری برای مقابله با تجاوزات و اشغالگری اسرائیل انجام دادهاند؟
در پایان سؤال مهم دیگری که مطرح میشود، این است؛ آیا منظور نخست وزیر و رئیس جمهور لبنان از قدرتمند کردن کشور از طریق خلعسلاح حزبالله، این است که لبنان را تبدیل به عرصه تاختوتاز آمریکا و اسرائیل و کانون درگیریهای داخلی کنند؟
انتهای پیام/+