خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 02 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روابط ایران و عربستان: از خصومت‌های تاریخی تا تعاملات دیپلماتیک در دوران تحولات نوین

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | سه شنبه، 02 اردیبهشت 1404 - 09:00
پس از سال‌ها تنش و رقابت، سفر وزیر دفاع عربستان به تهران، بارقه‌های امید برای فصل نوینی در روابط ایران و عربستان را روشن کرد. این رویداد، با توجه به تغییرات ژئوپلیتیکی منطقه و نیاز هر دو کشور به همکاری، می‌تواند گامی مهم در راستای ثبات و توسعه پایدار باشد.
ايران،عربستان،روابط،يمن،منطقه،كشور،سعودي،حمايت،سياست،تهران،ا ...

روابط ایران و عربستان، همواره در لایه‌های درونی خود، آمیخته‌ای از رقابت، سوءظن، منازعه پنهان و گاه دیپلماسی پرنوسان بوده است.
این رابطه اگرچه در ظاهر، تابعی از قواعد رایج دیپلماتیک است، اما در باطن، پیوند خورده با هویت‌های متخاصم و منازعه‌های ایدئولوژیک و تمدنی.
دو قدرت بزرگ منطقه‌ای که هر یک خود را به نوعی وارث حقانیت در نظم منطقه‌ای می‌دانند، از نخستین روز‌های پس از انقلاب اسلامی ایران، وارد دوره‌ای از مواجهه تدریجی و گاه آشکار شدند.
اگرچه در دهه‌های گذشته، فراز‌هایی از گفت‌و‌گو و نزدیکی هم دیده شده، اما بستر اصلی این رابطه، همچنان از جنس رقابت و کشمکش بوده است.
در دوران ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، نوعی تعادل محتاطانه در سیاست خارجی ایران حاکم بود.
او به‌خوبی می‌دانست که کشور پس از هشت سال جنگ، بیش از هر چیز به بازسازی اقتصادی و ترمیم چهره‌اش در سطح بین‌الملل نیاز دارد.
از همین رو، سیاست تنش‌زدایی را در دستور کار قرار داد.
عربستان در آن مقطع، هم شریک نفتی مهمی بود و هم بازیگری که می‌توانست بر مناسبات ایران با جهان عرب تأثیر بگذارد.
به همین دلیل، در اواخر دهه ۱۳۷۰، شاهد گشایش‌هایی در روابط دو کشور بودیم؛ از جمله امضای توافق‌نامه امنیتی که در آن زمان، گامی مهم تلقی می‌شد.
این رویکرد، گرچه پایدار نماند، اما یک الگو از امکان گفت‌و‌گو را به نمایش گذاشت.
با گذشت زمان و تغییر موازنه‌های منطقه‌ای، به‌ویژه پس از سرنگونی رژیم صدام حسین و افزایش نفوذ ایران در عراق، عربستان به‌تدریج نسبت به گسترش نقش منطقه‌ای ایران حساس‌تر شد.
این حساسیت در سال‌های بعد، با تحولات سوریه، لبنان، بحرین و نهایتاً یمن، به نقطه جوش رسید.
در چنین فضایی، درگذشت آیت‌الله هاشمی در دی‌ماه ۱۳۹۵، نه‌فقط فقدان یک چهره کلیدی در حوزه سیاست داخلی ایران بود، بلکه بر سیاست خارجی کشور هم تأثیر گذاشت.
چون هاشمی، حتی در زمان‌های حاشیه‌نشینی، همچنان حلقه اتصالی میان منافع ملی، دستگاه دیپلماسی و برخی قدرت‌های منطقه‌ای به شمار می‌رفت.
از سوی دیگر، پرونده اعدام شیخ نمر باقر النمر، روحانی شیعه عربستانی که از منتقدان جدی ساختار حکومتی سعودی بود، ناگهان انفجاری در روابط دو کشور ایجاد کرد.
مردم خشمگین در ایران، به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آن در مشهد حمله کردند؛ حادثه‌ای که با واکنش تند مقامات سعودی مواجه شد و به قطع کامل روابط دیپلماتیک انجامید.
این ماجرا نقطه عطفی بود که روابط تهران و ریاض را به ورطه‌ای بی‌اعتمادی مطلق کشاند.
از آن زمان به بعد، دو کشور بیشتر از طریق رسانه‌ها، بیانیه‌ها و حمایت‌های نیابتی با هم مواجه بودند تا از طریق کانال‌های دیپلماتیک.
ایران همواره بر استقلال سیاسی، حمایت از مظلومان (به‌ویژه فلسطین و یمن)، مقابله با هژمونی آمریکا و رژیم صهیونیستی، و وحدت اسلامی تأکید کرده است.
ایران معتقد است که عربستان در سال‌های گذشته با دنباله‌روی از سیاست‌های غرب و اسرائیل، نه‌تنها به منافع امت اسلامی خیانت کرده بلکه در جنگ‌هایی مثل یمن، باعث کشتار و فاجعه انسانی شده است.
در مقابل، عربستان سعودی خود را پاسدار حرمین شریفین، رهبر جهان سنی، و ستون ثبات منطقه می‌داند.
از نگاه ریاض، ایران با حمایت از بازیگران غیردولتی مانند حزب‌الله، حوثی‌ها، گروه‌های عراقی و فلسطینی، نظم امنیتی منطقه را به هم زده و در امور داخلی کشور‌های عربی دخالت می‌کند.
عربستان همچنین نگران نفوذ ایدئولوژیک شیعی ایران در منطقه است.
در همین فضا، بحران یمن به‌عنوان یکی از پیچیده‌ترین و خونین‌ترین درگیری‌های منطقه‌ای، تبدیل به نقطه کانونی تخاصم غیرمستقیم ایران و عربستان شد.
ائتلاف نظامی به رهبری ریاض، با هدف بازگرداندن دولت عبد ربه منصور هادی و سرکوب جنبش انصارالله، از سال ۲۰۱۵ وارد جنگی شد که تا امروز ادامه دارد و یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی معاصر را رقم زده است.
ایران اگرچه هرگز به‌صورت رسمی حضور نظامی در یمن را تأیید نکرده، اما حمایت خود را از انصارالله به‌عنوان بخشی از محور مقاومت، بار‌ها اعلام کرده است.
این وضعیت، عملاً یمن را به میدان رقابت نیابتی تبدیل کرده که در آن، نه‌تنها ایران و عربستان، بلکه بازیگران بین‌المللی مثل آمریکا، انگلیس و امارات نیز نقش دارند.
در این میان، گشایشی که در سال ۲۰۲۳ با میانجی‌گری چین اتفاق افتاد، فضای متفاوتی را رقم زد.
ریاض و تهران تصمیم گرفتند روابط دیپلماتیک خود را احیا کنند.
این اتفاق که پس از چند دور مذاکرات در بغداد و عمان شکل گرفت، نقطه عطف مهمی بود.
بازگشایی سفارت‌خانه‌ها، سفر‌های هیأت‌های رسمی، و تبادل پیام‌ها میان مقامات عالی‌رتبه، نشان از اراده سیاسی برای کنترل تنش‌ها داشت.
اما با وجود این تحولات، واقعیت این است که سطح بی‌اعتمادی همچنان بالاست و هر اتفاقی می‌تواند دوباره مسیر را به عقب برگرداند.
در همین بستر، سفر اخیر خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان به تهران، دارای پیام‌های چندلایه بود.
او حامل پیام رسمی پادشاه سعودی بود که در آن بر لزوم توسعه روابط اقتصادی، امنیتی و سیاسی میان دو کشور تأکید شده بود.
این پیام، بیش از آن‌که نشانه یک علاقه‌مندی مقطعی باشد، می‌تواند نشانه‌ای از تغییر راهبرد در سیاست خارجی عربستان تلقی شود.
چراکه عربستان در حال حاضر، با پروژه‌های بلندپروازانه‌ای، چون چشم‌انداز ۲۰۳۰ و شهر آینده‌نگر نئوم، نیازمند محیطی آرام، سرمایه‌گذاری خارجی و تعامل با قدرت‌های منطقه‌ای است.
از سوی دیگر، این سفر هم‌زمان بود با انتشار اخباری درباره آمادگی مجدد عربستان برای عملیات نظامی در یمن، آن هم با حمایت و چراغ سبز واشنگتن.
به‌نظر می‌رسد سعودی‌ها تلاش دارند در آستانه موسم حج، فضای منطقه را تا حد ممکن آرام نگه دارند تا امنیت حجاج و وجهه مذهبی کشورشان خدشه‌دار نشود.
از همین منظر، سفر وزیر دفاع را می‌توان نوعی دیپلماسی پیش‌گیرانه دانست؛ یعنی تلاشی برای کاهش تنش احتمالی با ایران در زمانی که احتمال بازگشت به درگیری در یمن وجود دارد.
اما شاید مهم‌ترین بخش این سفر، جایی بود که وزیر دفاع سعودی به‌صراحت از نقش رژیم صهیونیستی در بی‌ثبات‌سازی منطقه سخن گفت.
چنین موضعی، اگرچه در ظاهر ساده به‌نظر می‌رسد، اما در واقع حاوی پیام‌های ژئوپلیتیکی بسیار مهمی است.
عربستان تا پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به‌صورت تدریجی در حال پیش‌برد عادی‌سازی روابط با اسرائیل در چارچوب طرح موسوم به «پیمان ابراهیم» بود.
این روند که با چراغ سبز آمریکا و لابی‌های صهیونیستی پیش می‌رفت، قرار بود نوعی نظم جدید امنیتی و اقتصادی در خاورمیانه خلق کند که در آن، ایران به‌عنوان تهدید اصلی معرفی می‌شد.
اما نبرد خونینی که از ۷ اکتبر آغاز شد و با جنایات جنگی در جنگ غزه تا امروز ادامه دارد، تمام معادلات را بر هم زد.
نه‌تنها اسرائیل وارد بحرانی جدی شد، بلکه مشروعیت عربستان برای عادی‌سازی روابط با این رژیم نیز در داخل جهان عرب به‌شدت زیر سؤال رفت.
خیابان‌های عربی، از اردن و مصر تا مراکش و کویت، پر از فریاد‌های حمایت از فلسطین و نفرت از سازش با اسرائیل شد.
در چنین شرایطی، عربستان که خود را خادم‌الحرمین می‌داند و داعیه رهبری جهان اسلام دارد، نمی‌توانست به روند عادی‌سازی ادامه دهد، بدون آن‌که هزینه سیاسی سنگینی پرداخت کند.
از این منظر، اظهارات ضداسرائیلی وزیر دفاع سعودی در تهران، صرفاً یک تاکتیک دیپلماتیک نیست؛ بلکه تلاشی برای بازیابی وجهه عربستان در دنیای اسلام است.
ریاض به‌خوبی می‌داند که اگر بخواهد در نظم آینده منطقه جایگاهی داشته باشد، باید توازن جدیدی میان روابطش با غرب، تعامل با ایران، و پاسخ به افکار عمومی عربی برقرار کند.
از سوی دیگر، ایران هم در این دیدار، مواضع خود را بدون تعارف اعلام کرد.
حمایت از یمن، بخشی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و تهران بار‌ها تأکید کرده که راه‌حل بحران یمن، نظامی نیست، بلکه باید بر اساس گفت‌و‌گو‌های یمنی- یمنی و بدون مداخله خارجی باشد.
همچنین ایران خواستار تغییر رویکرد سعودی در منطقه است؛ یعنی گذر از سیاست مداخله‌گرایانه و حمایت از گروه‌ها و دولت‌هایی که علیه محور مقاومت فعالیت می‌کنند.
با همه اینها، واقعیت این است که روابط ایران و عربستان، امروز در نقطه‌ای ایستاده که به‌راحتی می‌تواند به هر دو سو متمایل شود؛ هم امکان تعامل سازنده وجود دارد، هم احتمال بازگشت به تخاصم.
عامل تعیین‌کننده، نه فقط نیت سیاسی بلکه توان مدیریت ارتباطات است.
دو کشور باید بتوانند زبان مشترکی برای گفت‌و‌گو بیابند؛ زبانی که مبتنی بر احترام متقابل، درک منافع مشروع یکدیگر و پذیرش تنوع راهبرد‌ها باشد.
در سطح جهانی نیز، معادلات در حال تغییر است.
ایالات متحده، اگرچه همچنان نفوذ زیادی در منطقه دارد، اما به‌تدریج در حال کاهش تمرکز خود از خاورمیانه است و چین و روسیه در حال پر کردن این خلأ هستند.
در چنین فضایی، کشور‌های منطقه، از جمله ایران و عربستان، باید بیشتر از گذشته بر توسعه دیپلماسی منطقه‌ای و همکاری‌های دوجانبه تمرکز کنند.
در غیر این صورت، ناچار خواهند بود بازیگرانی منفعل در میدان رقابت قدرت‌های بزرگ باقی بمانند.
در پایان، شاید بتوان گفت که سفر خالد بن سلمان به تهران، نه یک حادثه گذرا، بلکه نشانه‌ای از مرحله‌ای جدید در روابط ایران و عربستان است؛ مرحله‌ای که در آن، رقابت همچنان باقی است، اما می‌تواند به جای درگیری، در قالب تعامل مدیریت شود.
برای تحقق این هدف، نیازمند دیپلماسی هوشمندانه، روایت‌سازی مؤثر و ارتباطاتی هستیم که نه‌فقط میان سیاستمداران، بلکه در سطح رسانه‌ها، نخبگان و حتی مردم دو کشور برقرار شود.
این مسیر، اگرچه آسان نیست، اما ممکن است؛ به شرط آن‌که تاریخ را نه صرفاً به‌عنوان حافظه‌ای از زخم‌ها، بلکه به‌عنوان تجربه‌ای برای آموختن و اصلاح بنگریم.
*پژوهشگر ارتباطات و رسانه