قدرتی به نام ملودی؛ فراتر از اسلحه و آتش
حامد عسکری می گوید: «سیدالأمه» صرفاً یک موسیقی یا آلبوم نبود، بلکه تجربه ای حیرت انگیز و متفاوت بود. به گونه ای که دیگر نمی توان حسن نصرالله را بدون آن ملودی و آن فضا در ذهن مجسم کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، گاهی فقط یک صدا کافی است تا تاریخ دوباره زنده شود؛ نه صدایی از جنس فریاد و گلوله، بلکه نوایی از عمق جان که بدون آن، حتی وداع با یک قهرمان نیز ناتمام میماند.
آن روز در بیروت، هنگام تشییع پیکر سید حسن نصرالله، هزاران چشم اشکبار و هزاران دست به آسمان رفته بود.
در میان این سوگ و غرور، تنها یک نوا بود که دلها را به هم نزدیکتر میکرد.
پنج قطعه موسیقی با عنوان «سیدالامه» را کارن همایونفر، برای این مراسم ساخت و اجرای آن هنگام تشییع شهدای مقاومت تأثیری گذاشت که هیچ خطبه و هیچ قاب تصویری قادر به انجام آن نبود.
شورآفرینی این آلبوم موسیقی موجب شد هنرمندان جبهه انقلاب، کارن همایونفر را در یازدهمین هفته هنر انقلاب اسلامی به عنوان چهره هنر انقلاب در سال 1403 معرفی کنند.
حالا، پس از گذشت ماهها، هنوز آن لحظه، آن صحنه و آن صدا در دل کسانی که آنجا بودند، زنده است.
به بهانه انتخاب کارن همایونفر به عنوان چهره هنر انقلاب در سال 1403، با دو تن از اهالی شعر و موسیقی به گفتوگو نشستیم تا از غوغای «سیدالامه» در بیروت برایمان بگویند.
قدرتی به نام ملودی؛ فراتر از اسلحه و آتش
در میان امواج اندوه و شکوه، در آن روز بینظیر بیروت، حامد عسکری، شاعر و نویسنده نیز آنجا حضور داشت؛ در میان مردمی که برای بدرقه مرد میدان گرد آمده بودند.
او شاهد لحظهای بود که تاریخ با آوا درآمیخت، واژه با موسیقی پیوندی ابدی بست.
آنچه از چشم و گوش او گذشت، نه فقط یک روایت، که شهادتی شاعرانه است بر قدرتی به نام ملودی، که چگونه میتواند ساحت حماسه را دگرگون کند.
او میگوید: «سیدالأمّه» صرفاً یک موسیقی یا آلبوم نبود، بلکه تجربهای حیرتانگیز و متفاوت بود.
بهگونهای که دیگر نمیتوان حسن نصرالله را بدون آن ملودی و آن فضا در ذهن مجسم کرد.
آن لحظه خاص که پردههای بنفش کنار رفت و صدای سید حسن نصرالله در استادیوم طنین انداخت: «السلام علیکم أیها النُجَباء، أیها الخیرُ الناس»، چیزی در وجود همه شکست.
همزمان، آن آلبوم و آن ملودی خاص نیز زیر صدای او پخش شد و همانجا بود که قامتها خم شد، اشکها روان شد و تازه فهمیدیم چه بلایی بر سرمان آمده است.
عسکری ادامه میدهد: در همان لحظاتی که جنگندههای اسرائیلی برای ایجاد رعب و وحشت، بر فراز استادیوم پرواز کردند و آسمان بیروت را شکافتند، مردم _با زنان و کودکانشان _ شاید باید میترسیدند، اما ملودی، آنچنان مهیج، باصلابت و پرشکوه بود که بر همه چیز غلبه کرد.
این موسیقی بود که در آن لحظه، تحقیر کرد؛ تحقیر کرد جنگ را، رزم را، ابزار نظامی را.
آن لحظه، موسیقی از هر سلاحی نیرومندتر ظاهر شد.
و این، قدرتی است که در ذات ملودی نهفته است؛ قدرتی که میتواند اراده یک ملت را نجات دهد.
او با اشاره به وجه بیسابقه این تجربه میافزاید: تا آن زمان، چنین اتفاقی سابقه نداشت که برای یک حماسه زنده، در همان لحظه و در جریان آن، مولودی ساخته و منتشر شود.
این اتفاق، هم عجیب بود، هم دوستداشتنی؛ تجربهای که باید ثبت و بازآفرینی شود.
عسکری همچنین، با حسرتی شاعرانه یاد میکند از دیگر لحظات تاریخی و عاطفی معاصر که میتوانستند با چنین ملودیهایی جاودانه شوند: ایکاش برای هرکدام از وقایع و لحظات مهم اطرافمان، یک ملودی از این جنس ساخته میشد.
ایکاش برای حاج قاسم سلیمانی، آن سردار بزرگ دلها، یک ملودی ماندگار خلق میشد.
ایکاش امسال، در سالگرد فتح خرمشهر، دوباره موسیقیای بهیادماندنی ساخته و منتشر میشد؛ نه صرفاً برای یادآوری، بلکه برای امتداد روح آن پیروزی.
ایکاش حتی برای زلزله بم، آن فاجعه سنگین، موسیقیای ساخته میشد که مرهمی بر دلهای سوگوار باشد.
وقتی موسیقی، تاریخ را روایت میکند
«سیدالامه»، ساخته کارن همایونفر، تنها یک قطعه موسیقی نبود؛ پژواکی بود از تاریخ، که لحظهای بزرگ را به لحظهای بیتکرار بدل کرد.
دکتر محمدمهدی نراقیان، رئیس سابق مرکز موسیقی صدا و سیما و فعال فرهنگی که در آن روز در بیروت حضور داشته، از تجربهای سخن میگوید که دیگر نه صرفاً خاطرهای در ذهن، بلکه لحظهای حکشده در جان است.
او میگوید: نزدیک به دو ماه گذشته است و من هر روز، آن صحنه را برای خود مرور میکنم.
هر روز، آن نوا، با همه جزئیاتش، در ذهنم طنین میافکند؛ گویی دوباره در میانه ورزشگاه بیروت ایستادهام.
نه فقط من، بلکه هر یک از همراهان آن روز، بعدها که با هم سخن گفتیم، دریافتیم که هیچ واژهای قادر به توصیف آن حال و هوا نبود.
با آنکه کنار یکدیگر بودیم، همنفس و همقدم، اما گویی هر یک در جهانی مشترک و رازآلود فرو رفته بودیم که شرحش از زبان قاصر است؛ و با این حال، یک حقیقت روشن بود: اگر آن موسیقی نبود، آن لحظه نیز ناقص میماند.
صحنهای که بیشک یکی از ماندگارترین قابهای قرن ما خواهد شد، صحنهای که از نسل ما به نسلهای پسین خواهد رسید.
اگر «سیدالامه» نبود، صحنه بیصدا بود و گویی چیزی کم داشت.
هیچ صدای دیگری نمیتوانست چنین دقیق و بهجا بر آن لحظه بنشیند.
برای نراقیان، آن لحظه نهفقط یک تجربه احساسی بلکه یک نشانه از ظرفیت بینظیر موسیقی است.
او ادامه میدهد: در آن روز، موسیقی چیزی فراتر از یک قطعه ساده بود.
برای همه حاضران که بیشتر آنها لبنانی و برخی از سرزمینهای دورتر بودند، این نوا آشنا بود.
گویی از اعماق جانها برمیخاست و به جانها بازمیگشت.
در ورزشگاه، تنها یک قطعه موسیقی پخش نمیشد؛ آنچه شنیده میشد، همسرایی بیکلام مردمانی بود که دلهایشان یکصدا شده بود.
در نظر نراقیان، موسیقی در لحظات سرنوشتساز میتواند احساسی را زنده کند که هیچ رسانهای، هیچ قاب تصویری، و هیچ نثری قادر به بازآفرینی آن نیست.
او معتقد است: موسیقی، بینیاز از هر تماشا و توضیح، تنها با جاری شدن، همه حواس را فرا میگیرد، تقویت میکند و در دل مینشاند.
این ظرفیت، برای نسل ما ناآشنا نیست؛ نسلی که با موسیقی انقلاب رشد کرده است.
برای نسل ما، این پیوند موسیقی با حافظه تاریخی چیز تازهای نیست.
ما خاطرههای بسیاری داریم و میدانیم که باز هم تکرار خواهد شد.
انتهای پیام/