جای پای حوزه علمیه در عصر الگوریتمها - تسنیم
یک قرن از باز تأسیس حوزه علمیه قم می گذرد؛ نهادی که در دل تاریخ معاصر ایران، نه تنها سنگر فقاهت و سنت بوده، بلکه بذرهای یک پروژه ی تمدنی را نیز در دل خود پرورانده است.

خبرگزاری تسنیم-میلاد حسن زاده؛ یک قرن از بازتأسیس حوزه علمیه قم میگذرد؛ نهادی که در دل تاریخ معاصر ایران، نه تنها سنگر فقاهت و سنت بوده، بلکه بذرهای یک پروژهی تمدنی را نیز در دل خود پرورانده است.
امروز، در آستانهی صدمین سالگی این نهاد، جهان درگیر تحولی دیگر است: هوش مصنوعی.
تکنولوژیای که نه صرفاً یک ابزار، بلکه یک بستر تمدنساز است.
پرسش کلیدی اینجاست: حوزهای که خود را نرمافزار انقلاب اسلامی میداند، در قبال چنین تحولی چه موضعی باید بگیرد؟
آیا باید وارد عرصهی مهندسی و الگوریتم و پردازش داده شود؟
یا رسالت اصلیاش در جای دیگری است؟
هوش مصنوعی، برخلاف تصور رایج، صرفاً مجموعهای از کدها و سامانههای ماشینی نیست؛ بلکه نوعی صورتبندی نوین از نسبت انسان با خِرَد، قدرت، حقیقت و حتی معناست.
ما با یک ابزار ساده مواجه نیستیم، بلکه با "پارادایمی معرفتشناختی" طرفایم که لایههای عمیقتری از هستی انسانی را هدف گرفته.
آنچه در هوش مصنوعی رخ میدهد، نه صرفاً تصمیمگیری ماشینی، بلکه «بازتعریف مفهوم تصمیمگیری» است؛ آن هم در بستری غیرانسانی.
در این میان، فلسفهی اسلامی، کلام، فقه و اخلاق دینی نمیتوانند ساکت باشند.
حوزه، اگر رسالت تاریخی خود را جدی بگیرد، باید خود را نه درگیر «ساختن ماشین» بلکه مشغول «فهمیدن معنای ماشین» کند.
هوش مصنوعی، تنها نیازمند متخصصان علم داده نیست؛ بلکه بیش از هر زمان، به فیلسوف، الهیدان و متفکر تمدنی نیاز دارد.
تمدن، بدون مرزهای اخلاقی، به هرز میرود.
و این مرزبندی را، نه شرکتهای تکنولوژیک، که نهادهای فکری همچون حوزه باید تعیین کنند.
از صدر اسلام، سنت دینی همواره نسبت به تکنولوژی نگاهی دوگانه داشته؛ نه انفعال در برابر آن، و نه تمجید بیقید.
در دوران شکلگیری تمدن اسلامی، مواجهه با ترجمههای یونانی، منجر به نوزایش فلسفهی اسلامی شد، نه صرفاً اقتباس دانش.
این همان چیزی است که امروز از حوزه انتظار میرود: تأسیس نگاه، نه صرفاً تطبیق.
پرسش این نیست که «ربات میتواند مجتهد شود؟»، بلکه اینکه «فقه باید چگونه خود را بازتعریف کند تا بتواند مرز میان فتوا و ماشین را بشناسد؟» مسئله، ربات نیست؛ مسئله، انسان است.
هوش مصنوعی ما را به بازاندیشی در چیستی عقل، اختیار، مسئولیت و معنا فرامیخواند.
حوزه باید دوباره این مفاهیم را از دل منابع دینی بیرون بکشد و در یک زبان نوین عرضه کند.
اینجاست که «فقه فردی» دیگر کفایت نمیکند؛ آنچه نیاز داریم «فقه تمدنی» است: فقهی که بتواند با قدرت، چارچوب حلال و حرام در دنیایی تعریف کند که قواعدش را دیگر فیلسوفان علم نمینویسند، بلکه ماشینها میآفرینند.
اگر انقلاب اسلامی یک پروژهی تمدنی است، پس نرمافزار آن، حوزه است.
و اگر تمدن آینده، در بستر هوش مصنوعی متولد میشود، پس حوزه نمیتواند تماشاگر باشد.
اما نه به این معنا که طلاب به کلاس برنامهنویسی بروند یا حوزه مراکز تولید "چیپست" تأسیس کند.
آنچه از حوزه انتظار میرود، طراحی «افق معنوی آینده» است.
همانطور که کلیسا در غرب یا ربیهای یهود در آمریکا تلاش میکنند از منظر الهیاتی مرزهای اخلاقی هوش مصنوعی را تعیین کنند، حوزه نیز باید وارد گفتوگوی تمدنی پیرامون AI شود.
نه بهمثابه یک ناظر محافظهکار، بلکه بهعنوان یک بازیگر فعال در عرصهی سیاستگذاری ارزشها.
در جهان امروز، حکمرانی بدون مشارکت در منطق داده ممکن نیست.
اگر حوزه در این عرصه غیبت کند، منطق زیست مسلمانان را دیگران مینویسند.
در آیندهای نهچندان دور، بیمهنامه، نظام آموزش، عدالت قضایی، و حتی مسیرهای دینی افراد ممکن است توسط الگوریتمها تعیین شود.
آیا حوزه برای چنین جهانی، مفاهیم کلیدی عدالت، قسط، فتوا و ایمان را به زبان دیجیتال ترجمه کرده است؟
آیا توانسته است الگوی «مسئولیت» را بازتعریف کند وقتی کنشگر، دیگر فقط انسان نیست؟
پاسخ این پرسشها تعیین میکند آیا حوزه میتواند نقش تمدنی خود را حفظ کند یا به حاشیه رانده خواهد شد.
نه سکوت، نه تکنوکراسی؛ بازتولید اندیشه
دو خطر در کمین حوزه است: یکی سکوت در برابر تحولات فناوری و اکتفا به محفوظات سنتی؛ دیگری، افتادن در دام تکنوکراسی و تلاش بیجهت برای رقابت با مهندسان داده.
راه سومی وجود دارد: «تولید اندیشه».
حوزه باید از جایگاه خود بهعنوان «نظام معنایی» استفاده کند و بهجای آنکه خودش AI بسازد، درباره اینکه «چه نوع AI باید ساخته شود» نظر بدهد.
در این مسیر، حوزه میتواند زبان خود را توسعه دهد.
لازم نیست فقه سنتی را کنار بگذارد، بلکه باید آن را در بستر مسائل نو بازخوانی کند.
همانطور که در فقه حکومتی انقلاب اسلامی، مفاهیمی چون «ولایت»، «مصلحت»، و «نظام» بازتولید شد، امروز نیز باید مفاهیمی چون «عقل»، «نیت»، «کنش» و «تشخیص» بازتعریف شود.
این کار، فقط از عهدهی حوزهای برمیآید که به رسالت تمدنی خود آگاه است.
برای اینکه حوزه بتواند در عصر هوش مصنوعی نقشی فعال و معنادار ایفا کند، چند پیشنیاز کلیدی وجود دارد:
بازتعریف اجتهاد: اجتهاد باید نه صرفاً در تطبیق فروع با اصول، بلکه در تفسیر نو از اصول در جهانی دادهمحور، بازتعریف شود.
فلسفهی فناوری دینی: حوزه نیازمند جریانهای فکری در باب فلسفهی فناوری از منظر دینی است.
اگر شهید مطهری زنده بود، احتمالاً در حال نوشتن «فلسفهی هوش مصنوعی و انسان» بود.
دیپلماسی معرفتی حوزه: حوزه باید در سطوح بینالمللی، وارد گفتوگو با مراکز اخلاق هوش مصنوعی شود.
واتیکان و برخی نهادهای دیگر سالهاست در این حوزه کار میکنند؛ چرا قم نه؟
آموزش میانرشتهای معنادار: بهجای فرستادن طلاب به دورههای مهندسی، باید دورههای «کلام دادهمحور»، «اخلاق هوش مصنوعی»، «فلسفه هوش مصنوعی» و «فقه تکنولوژی» طراحی کرد.
اینها نباید تزئینی باشند؛ باید در متن تحول فکری حوزه قرار گیرند.
صدسالگی بهمثابه فرصت تمدنی
صدسالگی حوزه تنها یک مناسبت تاریخی نیست؛ آزمونی استراتژیک است برای اینکه بفهمیم آیا حوزه میتواند در قرن جدید نیز نقطهی مرجع معنایی باشد یا نه.
اگر حوزه در قرن بیستم در برابر استبداد و استعمار ایستاد، امروز باید در برابر «بیمعنایی فناورانه» بایستد.
اگر دیروز دغدغهاش آزادی و عدالت بود، امروز باید دغدغهاش کرامت انسان در دل کدها و الگوریتمها باشد.
نقش حوزه در صدسال آینده، نه تولید ابزار بلکه تبیین افق است.
اگر درست عمل کند، میتواند همچنان نرمافزار انقلاب باقی بماند؛ اگر نه، به حاشیهی تاریخ خواهد رفت.
آینده، از آنِ آنان است که در میدان معنا، زودتر و دقیقتر سخن بگویند.
و این میدان، امروز به روی حوزه باز شده است.
انتهای پیام/