خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 09 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

خوابی که یک شراب‌خوار را راهی سفر حج کرد - تسنیم

تسنیم | فرهنگی و هنری | سه شنبه، 09 اردیبهشت 1404 - 07:12
سفرنامه ناصرخسرو نخستین سفرنامه نوشته شده از حج در طول تاریخ به شمار می رود، سفری هفت ساله که از خواب وی در چهل سالگی رقم خورد.
مكه،حج،سفرنامه،خسرو،ناصر،خانه،توصيف،ركن،سفر،ناصرخسرو،مدينه،ا ...

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ قدیمی‌ترین سفرنامه حج به زبان فارسی مربوط به ناصر خسرو است.
این سفرنامه به نام «سفرنامه ناصر خسرو» یا «سفرنامه» معروف است و در سال 1046 میلادی (436 هجری شمسی) نوشته شده است.
در این اثر، ناصر خسرو جزئیات سفر خود به مکه و مدینه را به دقت توصیف کرده و به مسائل اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن زمان پرداخته.
سفرنامه او به عنوان یکی از اولین و مهم‌ترین متون سفرنامه‌نویسی در زبان فارسی شناخته می‌شود و تأثیر عمیقی بر ادبیات و فرهنگ سفرنامه‌نویسی داشته است.
ناصر خسرو با این که در فنون سخن صاحب سبک و چیره دست بوده است اما در سفرنامه اش از آن ادبیات غمزه آلود خبری نیست، بلکه از عمق درون به مساله نگریسته است.
ناصرخسرو بخش قابل توجهی از سفرنامه خود را به توصیف تفصیلی وضعیت اجتماعی و عمرانی اماکن مقدس حرمین، به ویژه شهر مکه و مسجدالحرام، در سده پنجم هجری اختصاص داده است.
در این نوشتار پس از شرح مختصری از سفرهای حج ناصرخسرو، آگاهی های مختلفی که سفرنامه وی درباره حج و حرمین به دست می دهد، در چند محور شامل توصیف شهر مکه و دیگر مناطق حجاز، توصیف معماری مسجدالحرام، آگاهی های نادر درباره اماکن مقدس، وضعیت و آداب حجگزاری، سختی های سفرهای حج و تاریخ سیاسی حجاز، استخراج و دسته بندی شده است.
نتایج این پژوهش نشان می دهد که در نبودِ تواریخ محلی برای دو شهر مکه و مدینه در حدِ فاصل سده های چهارم تا ششم، این سفرنامه منبعی دست اول برای مطالعه تاریخ حج و حرمین، به ویژه در سده پنجم هجری، به شمار می آید.
ناصر خسرو ناصر خسرو در سال 427 هـ .
ق .
بر اثر خوابى که دید به عزم سفر قبله(حج)، خانه و کاشانه خود را ترک و از مشاغل دیوانى استعفا کرد و سفر هفت ساله خود را شروع و سیرى در آفاق و تا حدودى در انفس کرد و در تمام طول مدت سفر با علما و دانشمندان نواحىِ مختلف در تماس بود و بر آموخته‌هاى خود مى‌افزود.
چون هدف اصلى او سفر قبله بود، نخست از زندگى گذشته خود توبه کرد.
او در ابتداى سفرنامه به شرابخوارى خود اعتراف کرده و گفته است: «قُولُوا الحَقَّ وَ لَوْ عَلى أنفُسِکُم.» ناصرخسرو درباره خواب خود می‌گوید: «شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت: چند خواهی خوردن از این شراب که خِرَد را از مردم زایل کند؛ اگر بِهوش باشی، بهتر.
من جواب گفتم که: حُکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند.
جواب داد: در بیخودی و بیهوشی راحتی [= آرامش] نباشد؛ حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون [= راهنما] باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خِرَد و هوش را بیفزاید.
گفتم که: من، این از کجا آرَم؟
گفت: جوینده، یابنده باشد و سپس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت».
ناصرخسرو در حدود هزار سال پیش از این از مرو در ترکمنستان کنونی حرکت کرد و سپس از ایران و ترکیه و سوریه، لبنان، فلسطین، به عربستان سعودی و مکه رفته و حج گذارد.
سپس به قدس برگشت و از آنجا به قاهره رفت و سه سال به تعلیم و تعلم پرداخت و دوبار دیگر از راه دریای سرخ با کشتی به مکه رفت و حج گزارد و به قاهره برگشت.
سپس عزم وطن کرد و از قاهره به سوی جنوب حرکت کرد، پس از عبور از دریای سرخ به مکه رفته و برای بار چهارم حج گذاشت و سراسر شبه جزیره عربستان را طی کرد و به کویت رفت.
با به بصره در عراق رفت و از آنجا به آبادان و اصفهان و نایین و سرخس و سرانجام پس از حدود هفت سال به بلخ رسید.
بنابراین ناصر خسرو در این سفر هفت ساله، چهار بار حج کرد از این رو توصیف مکه و دیگر اماکن و مراسم حج را بهتر از هر شخص دیگرى انجام داده است.
در ادبیات فارسی ناصر خسرو در سفرنامه‌نویسى پیشتاز است.
زیرا پیش از او سفرنامه‌اى که یک ایرانى به زبان فارسى نوشته باشد سراغ نداریم.
نه تنها در فارسى که در عربى هم در ارتباط با حج و سرزمین حجاز اولین سفرنامه است.
پس باید گفت که سفرنامه‌نوسی در ادبیات فارسی را ناصرخسرو پایه‌گذاری کرد.
ناصر خسرو در این سفرنامه‌ تنها به ظاهر اعمال و شرح و معرفى دقیق اماکن توجه داشته و از فلسفه حج سخنى نگفته است.
از این رو، این سفرنامه تنها ارزش معرفى دقیق از اماکن زمان مولف را دارد.
ناصر خسرو وقتى به جدّه مى‌رسد، مورد توجّه امیر جدّه تاج المعالى‌بن ابى الفتوح قرار مى‌گیرد.
او از توصیف جدّه تنها به داشتن باره حصین، پنج هزار سکنه، بازارهاى نیک و دروازه‌هاى آن اکتفا مى‌کند و دروازه‌ها یکى به سمت مشرق، به طرف مکه و دیگرى به سمت مغرب به طرف دریاست و در آن از کشت و زرع خبرى نیست.
روز جمعه از جده حرکت مى‌کند و راه دوازده فرسنگى بین جده و مکه را تا روز یکشنبه، آخر جمادى الآخر، طى مى‌کند و وارد مکه مى‌شود.
او در معرفی مکه می‌نویسد:
«شهر مکه اندر میان کوه‌ها نهاده است نه بلند، و از هر جانب که به شهر روند تا به مکه نرسند نتوان دید، بلندترین کوهى که به مکه نزدیک است، کوه ابوقبیس است و آن چون گنبدى گرد است؛ چنانکه اگر از پاى آن تیرى بیندازند بر سر رسد و در مشرقى افتاده است...»
وی خانه کعبه را اینگونه توصیف کرده است:
«توصیف کعبه «و خانه کعبه به میان ساحت مسجد است، مربع طولانى، که طولش از شمال به جنوب است و عرضش از مشرق به مغرب، طولش «هفده ارش» و بلندى «سى ارش» است و عرض شانزده، و درِ خانه سوى مشرق است و چون در خانه روند، رکن عراقى بر دست راست باشد و رکن حجرالأسود بر دست چپ و رکن مغربىِ جنوبى را رکن یمانى گویند و رکن مغربىِ شمالى را رکن شامى گویند.
و حجرالأسود را در گوشه دیوار به سنگى بزرگ ترکیب کرده‌اند و در آنجا نشانده، چنانکه مردى تمام قامت بایستد، با سینه او مقابل باشد و حجرالأسود به درازى، به دستى و چهار انگشت باشد هشت انگشت باشد و شکلش مدوّر است.
از حجرالأسود تا در خانه چهار ارش است و آنجا را که میان حجرالأسود و در خانه است ملتزم گویند و درِ خانه از زمین به چهار ارش برتر است و چنانکه مردى تمام قامت بر زمین ایستاده بر عتبه رسد.
و نردبان ساخته‌اند از چوب چنان که به وقت حاجت در پیش در نهند تا مردم بر آن بروند و در خانه روند و آن چنان است که به فراخى ده مرد بر پهلوى هم به آنجا بر توانند رفتن و فرود آمد.
و زمین خانه بلند است بدین مقدار که گفته شد.»
او درباره ورودش به مکه نیز نوشته است:
»هشتم ذی الحجه به مکه رسیدم و به یاری سبحانه و تعالی حج بگذاردم، از مغرب قافله‌ای عظیم آمده بود و آن سال به در مدینه شریفه عرب از ایشان خفارت خواست به گاه بازگشتن از حج و میان ایشان جنگ برخاست و از مغربیان زیادت از دو هزار آدمی کشته شد و بسی به مغرب نشدند.
و به همین حج از مردم خراسان قومی به راه شام و مصر رفته بودند و به کشتی به مدینه رسیدند.
ششم ذی الحجه ایشان را صد و چهار فرسنگ مانده بود تا به عرفات رسند.
گفته بوند هرکه مارا در این سه روز که مانده است به مکه رساند چنان که حج دریابیم هر یک از ما چهل دینار بدهیم.
اعراب بیامدند و چنان کردند که به دو روز و نیم ایشان را به عرفات رسانیدند و زر بستاندند و ایشان را یک یک بر شتران جمازه بستند و از مدینه برآمدند و به عرفات آوردند دو تن مرده که بر آن شتران بسته بودند و چهار تن زنده بودند اما نیم مرده.
نماز دیگر که ما آن جا بودیم برسیدند.
چنان شده بودند که بر پای نمی توانستند ایستادن وسخن نیز نمی توانستند گفتن.
حکایت کردند که در راه بسی خواهش بدین اعراب کردیم که زر که داده ایم شما را باشد ما را بگذارید که بی طاقت شدیم.
از ما نشندیند و همچنان براندند.
فی الجمله آن چهار تن حج کردند و به راه شام بازگشتند.»
انتهای پیام/