آیتالله حائری چگونه قم را به قلب تپنده تشیع تبدیل کرد؟ - تسنیم
در دوران سیاه سکولاریسم رضاشاهی، آیت الله حائری با اتخاذ سیاست مدبرانه و پرهیز از رویارویی مستقیم، توانست با تربیت طلاب و گسترش شبکه مردمی، حوزه علمیه قم را از خطر نابودی نجات داده و به پایگاهی مستحکم برای مقابله با سیاست های ضددینی تبدیل کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، در ایامی که رضاشاه عزم نابودی حوزههای علمیه را داشت، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری با درایتی هوشمندانه، قم را به قلب تپنده تشیع تبدیل کرد؛ با تدبیری که هنوز پس از سالها، ثمرهاش را میتوان دید.
آنگونه که از سیاستهای کلی رضاشاهی بر میآید، سلطنت پهلوی دو راه در مقابل حوزههای علمیه قرار داده بود.
« یکی انحلال کلی آنها در شهرهایی مثل قم و مشهد و رهسپار شدن طلاب و مدرسان به عتبات عراق»
« دومی، تبدیل مدارس علمیه به مدارس جدید و به اصطلاح مدرنیزاسیون حوزه علمیه».
در رابطه با راه نخست، علما و مشخصاً شخص شیخ عبدالکریم حائری، بسیار کوشیدند تا در کنار نجف و کربلا، حوزه قم را احیا کرده و بدینوسیله موقعیت دین و علمای مذهب را در ایران تثبیت نمایند.موقعیتی که طبق روندهای سکولاریزاسیونی که از عهد مشروطه آغاز گشته بود، میرفت ایران را به سرنوشت عثمانی و علمای شیعه را به سرنوشت دارالفتای خلفای آن دیار مبدل سازد.هوشمندی علما و عیرت وضعیتی که برای دین و مذهب در همسایه غربی رقم خورده بود، منجر به اتخاذ سیاستی شد که در غایت خود حفظ این میراث و دینی ماندن جامعه ایران را علی رغم کوششهای دولت به ظاهر مدرن پهلوی، تضمین میکرد.
با این ملاحظه، شیخ عبدالکریم که اساساً علاقهای به موضعگیری سیاسی نداشت، توانست با امتیاز دادن به رضاشاه در خصوص تثبیت قدرت سیاسی وی، امتیازات زیادی نیز از او گرفته و با فشار علمای نجف و کربلا و همچنین همکاری علمای ساکن ایران و طرفداران ایشان، نهال حوزه علمیه را از آفت خشکیدگی و پژمردگی نجات داده و قم را به وزنهای غیر قابل انکار در عرصه سیاست، فرهنگ و جامعه وقت بدل سازد.
آیت الله حائری حسب زمینههای فکری و تجربیات انباشتهای که از دوران پر تلاطم مشروطیت به ارث برده بود، به طور مشخص برنامه خود را بر حفظ میراث استوار گردانید و کوشید با احیا و توسعه حوزه علمیه و بدون اصطکاک و رویاروی علنی با شاه، قم را به «پایگاه پدافندی برای مقابله با سیاستها و فعالیتهای ضددینی و روحانی ستیزانه سلطنت پهلوی» مبدل سازد.
برای نمونه میتوان به دو اقدام شیخ عبدالکریم در این زمینه اشاره کرد.
اول: عدم همراهی با متحصنان قم که به تصویب قانون خدمت اجباری اعتراض داشتند و از علما برای مخالفت با رضاشاه درخواست همکاری داشتند
دوم: حرام اعلام کردن گفتگو بر سر ماجرای رعایت نکردن حجاب کامل توسط همسر و دختران رضاشاه در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها که به موجب آن، یکی از همکاران بیت ایشان(آیت الله بافقی) مورد تبعید قرار گرفت.
در این ماجرا، شیخ پیامی بدین مضمون صادر میکند: «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمد تقی برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است».مؤسس حوزه علمیه همچنین در کنار فعالیتهای خود برای حفظ تراث و میراث شیعی، از اوضاع و احوال جهان اسلام نیز غافل نبوده و یکی از نخستین علمای شیعه محسوب میگردد که در قضیه «فلسطین، الحاق فلسطین به مستعمرات بریتانیا و یهودی سازی آن»، ورود داشته، به رضاشاه تلگراف زده و اعتراض خود را اعلام نموده است.مسیری که بلافاصله پس از او توسط آیت الله بروجردی پی گرفته شد و اساساً موقعیت شیعیان و علمای شیعه را در ایران و جهان اسلام دگرگون ساخت.
افزون بر این، یکی از امواج سکولاریزاسیون رضاشاهی، فاصله گرفتن مردم ایران از مرجعیت بود که پس از مشروطه و سیاستهای ضد دینی رضاشاه تشدید میشد.در این خصوص، به نظر میرسد شیخ عبدالکریم با شناخت شرایط اجتماعی و سیاسی ایران، به «بازسازی رابطه علما و عوام» همت گمارد و به طور خاص از طریق «تربیت طلاب در حوزه علمیه»، شبکه ارتباطی مرجعیت شیعه و مردم را در اقصی نقاط کشور تکمیل و تقویت نمود.
اثرات این تلاشها البته شاید در زمان حیات ایشان چندان هویدا نشد اما نیک روشن است که با آمدن آیت الله بروجردی، بستر مناسبی که توسط شیخ عبدالکریم تدارک دیده شده بود، فرصت مرجعیت فراگیر را فراهم ساخت و چنان وزنی به آیت الله بروجردی داد که :
اولاً بتواند به عنوان یک قدرت فرهنگی و یک رکن اجتماعی در برابر سیاستهای دین گریزانه پهلوی دوم مانند «ناسیونالیسم متجدد» مقاومت نموده
و ثانیاً با امکاناتی که برایش فراهم شده، در برابر «انحرافات فکری، عملی و مذهبی جامعه ایران» جلوگیری کند.
همه اقداماتی که رضا شاه برای تحاشی دین و روحانیت در ایران انجام داد به شکل قابل حدسی موجب شد تا مراجع شیعه و خصوصاً چهرههایی چون حائری و بروجردی در ایران، بیش از آنکه برای کنش سیاسی اهمیت دهند یا امیدی به اصلاح امور از طریق کسی چون رضاشاه داشته باشند، در حفظ و حراست از «میراث» بکوشند و با توسعه شبکه حامیان و مقلدان خود، اولاً اصلیترین نهاد فعال تشیع در ایران، یعنی «حوزه علمیه قم» را رونق بخشیده و ثانیاً سپری دفاعی پدید بیاورند که به واسطه آن بتوانند در مقابل تهدیدات دولت ضد دینی شاه، «ظرفیت سیاسی و اجتماعی از دست رفته پس از مشروطه» را باز یابند.
انتهای پیام/